روش آنالیز SWOT

  • تحلیل SOWT یک ارزیابی درونی از داده هایی است که توسط جدول SWOT یک نظم منطقی یافته اند تا بتوانیم بر اساس آن ارائه، گفتگو و تصمیم ایجاد کنیم. تحلیل SWOT می تواند برای تمامی حالات تصمیم گیری استفاده شود و پر کردن جدول SWOT باعث می شود که تفکر فعال جایگزین وابستگی به تفکر بر حسب عادت و بازخوردهای غریزی شود.

 

روش تجزیه و تحلیل SWOT، ابزار بسیار کاربردی برای درک و تصمیم گیری برای سازمان ها و تجارت هایی در هر شرایط است. SWOT از سرواژه چهار واژه قدرت‌ ها، ضعف‌ ها، موقعیت‌ ها و تهدید ها تشکیل شده است. تحلیل SWOT به ما کمک می کند که بستری مناسب برای بررسی استراتژی، جایگاه و سمت و سوی کسب و کار یا هر ایده دیگری که داریم، ایجاد کنیم.

 

پرکردن جدول تحلیل SWOT بسیار ساده است و موضوع خوبی برای کارگاه های عملی و جلسات یورش فکر است.

 

از تحلیل SWOT برای برنامه ریزی کسب و کار، برنامه ریزی استراتژیک، ارزیابی رقیب، بازاریابی، توسعه تجارت و محصول و گزارش تحقیقاتی استفاده می شود.

 

به روش تحلیل SWOT اغلب ماتریس 2*2 SWOT نیز گفته می شود. علاوه بر این ماتریس، تحلیل SOWT روش شناخته شده گسترده ای برای جمع آوری، ساخت یافته کردن، نمایش و مرور داده های گسترده در کسب و کارهای بزرگ یا فرایندهای برنامه ریزی پروژه است. اگر از روش تجزیه و تحلیل SWOT استفاده کنید، باید بدانید که بخش قدرت ها و ضعف ها جز عوامل درونی هستند در حالی که موقعیت ها و تهدیدات از عوامل بیرونی محسوب می شوند.

 

از این لینک می تواند فرمت کلی جدول SWOT 2*2 را دریافت کنید.

 

تحلیل SOWT یک ارزیابی درونی از داده هایی است که توسط جدول SWOT یک نظم منطقی یافته اند تا بتوانیم بر اساس آن ارائه، گفتگو و تصمیم ایجاد کنیم. تحلیل SWOT می تواند برای تمامی حالات تصمیم گیری استفاده شود و پر کردن جدول SWOT باعث می شود که تفکر فعال جایگزین وابستگی به تفکر بر حسب عادت و بازخوردهای غریزی شود.

 

چهار عامل موثر در ایجاد ماتریس SWOT

 

نقاط قوت و ضعف:
فضای داخلی – فضاهایی که در داخل شرکت یا سازمان وجود دارد
عواملی که مربوط به حال حاضر هستند.

 

برای مثال عوامل مربوط به محصولات، قیمت گذاری، هزینه ها، سوددهی، نحوه عملکرد، نیرونی انسانی، مهارت ها، سازگاری، برندها، خدمات، اعتبار، فرایندها، زیرساخت و ….

 

موقعیت ها و تهدیدها:
فضای خارجی – فضاهایی که در خارج شرکت یا سازمان وجود دارد
عواملی که مربوط به آینده است.

 

برامی مثال، عوامل مربوط به بازار، مخاطب، مد، رقابت، وضعیت اقتصادی، سیاست گذاری های کشور، جامعه، فرهنگ، تکنولوژی، رسانه و ….

نقاط قدرت / موقعیت ها
چگونه نقاط قوت ها را با استفاده از موقعیت ها افزایش دهیم؟

 

نقاط قدرت / تهدید ها
چگونه با استفاده از نقاط قوت مان، تاثیر تهدیدات را به حداقل برسانیم؟

 

نقاط ضعف / موقعیت ها
چگونه مطمئن خواهید شد که ضعف هایتان مانع به دست آمدن موقعیت های جدید نخواهد شد؟

 

نقاط ضعف / تهدیدها
چگونه می توان تقاط ضعف را به شکلی تصحیح کرد که تهدیدها حداقل تاثیرگذاری را داشته باشند؟

 

در قسمت دوم به مثال ها و شرح بیشتری از تحلیل SWOT می پردازیم.

مشتری های اصلی را در 4 مرحله شناسایی کنیم

 

  • هر شرکت باید بداند که چگونه ویژگی‌های مشتری و متریک‌های فروش از جمله سود، هزینه های جذب فروش ، ارزش طول عمر مشتری و غیره را به هم پیوند دهد. در حالی که این اطلاعات در توابع چندگانه در یک شرکت پراکنده هستند. باید یک زبان مشترک در سراسر تابع ایجاد شود.

 

در دهه‌ی اول قرن بیست‌ویکم کمتر از نیمی از استارت‌آپ‌های ایالت متحده بیش از 3 سال زنده ماندند. در سال 2000 حدود 44 هزار شرکت تاسیس شد و کمتر از 6 درصد آن‌ها در سال 2010 بیش از 10 میلیون دلار درآمد داشتند. یکی از دلایل اصلی این شکست‌ها این است که کارآفرینان اهداف خود را به درستی شناسایی نمی‌کنند.

 

بدون شناسایی مشتریان اصلی تلاش‌های قهرمانانه در این زمینه جوابگو نخواهد بود. چهار مرحله‌ی زیر این روند رو به پائین را معکوس می‌کند.
1) جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل داده‌های مشتری
هر شرکت باید بداند که چگونه ویژگی‌های مشتری و متریک‌های فروش از جمله سود، هزینه های جذب فروش ، ارزش طول عمر مشتری و غیره را به هم پیوند دهد. در حالی که این اطلاعات در توابع چندگانه در یک شرکت پراکنده هستند. باید یک زبان مشترک در سراسر تابع ایجاد شود.
2) در زمینه‌هایی مشارکت بگیرید.
مردم از رفتارهای مشتری فهم بهتری دارند و باید در جمع‌آوری داده‌ها دخالت داده شوند. در مورد صفات مشتری‌های سودآور و بی‌ثمر چه چیزی می‌توانند به ما بگویند؟ چه چیزی می‌تواند هزینه‌های جذب مشتری در بخش‌ها را کم کند؟ مفاهیم تغییرات سازمانی چیست؟
3) تعیین کنید که چه کسانی واقعا برای شما پول‌ساز هستند.
پیامدهای درک عمیق مشتری تغییراتی در اثربخشی فروش به وجود می‌آورد. هزینه‌هایی که مشتریان می‌دهند، می‌تواند به طور چشمگیری متفاوت باشد. برخی از مشتریان نیاز دارند که بیشتر با آن‌ها تماس گرفته شود. برخی ممکن است سفارشات بزرگی بدهند، برخی حجم زیادی از محصول را بخواهند اما بسیاری از آن‌ها می‌خواهند که سفارشات آن‌ها به موقع تحویل داده شود. با دانستن اینکه چه کسانی واقعا مشتری هستند و پول نقد تولید می‌کنند، شما قادر خواهید بود منابع را براساس آن‌ها تراز کنید.
4) ارتباط با معیارها
وسعت تغییرات به این معناست که ارتباطات بسیار مهم است. رهبران باید زمانی را برای بحث در مورد منطق و معنای کسب‌وکارشان اختصاص بدهند. در عمل بسیاری از شرکت‌ها تا زمانی که همه چیز جدی نیست مشتریان‌شان را انتخاب نمی‌کنند. با این حال برقراری ارتباط و رفتار براساس معیارهای مشتریان به تصمیم‌گیری سریع‌تر و سود بیشتر در آینده کمک می‌کند.
این مسئولیت شما به عنوان یک کارآفرین است که از طریق فکر و معیارهای روشن مشتریان‌تان را انتخاب کنید، بازار هیچ‌گونه مسئولیتی در این قبال ندارد. اگر این کار به درستی انجام شود می‌تواند یک مدل فروش مقیاس‌پذیر ارائه کند. تمرکز روی منابع و ایجاد یک فرآیند مستمر برای انطباق با معیارها در برابر تغییرات بازار اجتناب‌ناپذیر است.

با تمرکز و انعطاف پذیری برند سازی کنید

 

  • قابل تعریف بودن: باید دقیقا مشخص کنید که در حال انجام چه کاری هستید. سازمان شما دقیقا بر روی کدام مهارت ها بنا نهاده شده است؟ هر قدر در این زمینه مشخص تر و دقیق تر باشید، مشتریان به شکل بهتری موارد پیشنهادی به خود را درک می کنند

 

اغلب برای صاحبان کسب و کار، کار سختی است که هویت مشخصی برای خود تعریف کنند. طبیعی است که این کسب و کارها در ابتدا بخواهند برای همه کس، همه چیز باشند، ولی نکته مهم اینجاست که نوع کسب و کاری که در آن هستیم را به درستی مشخص کنیم تا جایگاه آن را به درستی در ذهن مشتری ایجاد کنیم. اگر نتوانید کسب و کار خود را به درستی تشریح کنید، مشتریان تان به سختی می توانند با آن ارتباط ایجاد کنید تا برند تان را شکل بدهید.

ایجاد تعریف دقیق برای یک کسب و کار، کار راحتی نیست. باید بتوانیم بالانس صحیحی بین قابل تعریف بودن و منعطف بودن برای یک کسب و کار ایجاد کنیم.

 

قابل تعریف بودن: باید دقیقا مشخص کنید که در حال انجام چه کاری هستید. سازمان شما دقیقا بر روی کدام مهارت ها بنا نهاده شده است؟ هر قدر در این زمینه مشخص تر و دقیق تر باشید، مشتریان به شکل بهتری موارد پیشنهادی به خود را درک می کنند. این موضوع ممکن است باعث شود که فقط مهارت هایی را انتخاب کنید که در انجامشان بهترین هستید ولی این داستانی است که باید به آن بچسپید

منعطف بودن: کسب و کار شما باید با انعطاف درونی ایجاد شود. جهان تجارت به شکل مداوم در حال تغییر است و مشتریان شما انتظار دارند که شما هم در این تغییرات سهیم باشید و شرکتی سنتی باقی نمانید. تعریف برند شما باید به شکلی باشد که هم سرعت با مشتریان خود، پا به پای آن ها حرکت کنید.

درک تفاوت این دو: حفظ برند و هنر ایجاد جایگاه برند، از ایجاد یک خط مشترک بین یک تعریف دقیق و محکم از برند در حین انعطاف پذیری آن بوجود میاید.

 

بعنوان مثال Amtrak شرکتی است که فقط به افرادی که از طریق خطوط ریلی سفر می کنند، خدمات دهی می کند. وقتی من بعنوان یک مشتری، متوجه می شوم که یک برند خود را به این ظرافت تعریف کرده است و به غیر از صنعت ریلی وارد هیچ تجارت دیگری نشده است، جایگاه آن برند در ذهنم شکل می گیرد و اعتماد کامل به آن پیدا می کنم.اگر Amtrak خود را بعنوان یک تجارت حمل و نقل معرفی می کرد و وارد بخش هایی مانند سفرهای هوایی و اتوبوسی می شد باید نحوه تبلیغات خود را به کل تغییر می داد تا انعطاف پذیری برند خود را نشان دهد.

در سوی دیگر شرکتی مانند Walt Disney قرار دارد که در طول این سال ها خود را صرفا بعنوان یک شرکت برای ایجاد کاراکترهای کارتونی تعریف نکرده است و خود را بعنوان صاحب صنعت سرگرمی معرفی می کند. این تعریف صحیح باعث شده است که بتواند کسب و کار خود را به پارک های گوناگون، فروشگاه های زنجیره ای بزرگ و کانال های تلویزیونی متنوع توسعه دهد.

باز هم تاکید می کنیم که نکته مهم توانایی ایجاد توازنی دقیق بین تعریف برند و انعطاف پذیری آن است.

تفکر سیستمی در بازاریابی نیاز است

 

 

  • سیستم مجموعه ای است از عناصر که به نحو خاصی با یکدیگر در ارتباط و وابستگی متقابل هستند. این ارتباط و وابستگی به سیستم خصوصیات توانائی رفتاری متمایز از خصوصیات و رفتار و توانائی اجزاء متشکهٔ آن را می دهد. اگر اجزاء یک مجموعه ارتباط و وابستگی متقابل ذکر شده را نداشته باشند، یک سیستم را تشکیل نمی دهند.

در این مقاله سعی دارم تفکر سیستمی را در افزایش هماهنگی در سازمان جهت افزایش بازدهی سازمان و تاکید بر یکپارچگی سازمان در جهت بازاریابی کالا و رضایت مشتریان به وسیله یکی از شرکت‌هایی که بررسی شده است را برای شما بیان کنم.

چندی پیش یکی از کار افرینان از من خواست به بررسی وضعیت شرکت او که یک شرکت خدماتی بود بپردازم.

پس از کسب اطاعات از مدیر ان واحدهای مختلف و بررسی وضعیت متوجه شدم که واحدهای شرکت اعم از واحد بازاریابی فروش حسابداری واحد مشتریان مدیریت بصورت منفصل از هم کار می کنند و انسجامی بین واحدهای فوق و اهداف سازمان وجود ندارد. فعالیت‌های قابل قبولی انجام می شود ولی شرکت در رسیدن به اهدافش با مشکل روبروست، شرکت در وضعیت بحرانی قرار گرفته است.

مشکلی که در این شرکت وجود داشت عدم توجه به اینکه شرکت یک سیستم است و لزوم اثربخشی یک سیستم هماهنگی تمام اجزای سیستم می باشد و عدم وابستگی اجزای سیستم در جهت رسیدن به هدف باعث می شود که سیستم به اهداف خود نرسد .هر کدام از اجزای سیستم بدون انسجام با دیگر اجزاء فعالیت نماید ممکن است خوب کار کند و کارائی بالایی داشته باشد ولی اثر بخش نخواهد بود و سیستم را به اهداف خود نمی رساند مانند سه نفر که باید کاری را انجام دهند که به هم وابسته است اگر دو نفر از انان کار خودشان را انجام دهند و به کار دیگری کار نداشته باشند و به وابستگی کار که لزوم نتیجه است کار نداشته باشند نتیجه ای حاصل نمی شود و کار بیهوده انجام داده اند.

در سازمان ها نیز ممکن است چنین اتفاقی بیفتد به این صورت که واحد فروش کار خود را به نحو قابل انجام می دهد بدون توجه به واحد حسابداری یا تولیدممکن است که واحد فروش کاری را انجام دهد که کار واحد حسابداری را خنثی کند زیرا واحدها باهم هماهنگی در جهت اهداف سازمان ندارند که این مشکل در این شرکت به خوبی مشهود بود و این عدم انسجام را نیز مشتریان حس می کنند.
مدیران به عنوان مدیر باید انسجام را در کلیه اجزاء سیستم ایجادکنند زیرا عدم انسجام اجزای سیستم باعث کاهش اثر بخشی و در نتیجه سیستم در راه رسیدن به هدف باز می دارد مدیران باید توجه داشته باشند.

سیستم مجموعه ای است از عناصر که به نحو خاصی با یکدیگر در ارتباط و وابستگی متقابل هستند. این ارتباط و وابستگی به سیستم خصوصیات توانائی رفتاری متمایز از خصوصیات و رفتار و توانائی اجزاء متشکهٔ آن را می دهد. اگر اجزاء یک مجموعه ارتباط و وابستگی متقابل ذکر شده را نداشته باشند، یک سیستم را تشکیل نمی دهند.

 

اشتیاق را در مشتری ایجاد کنیم

 

 

  • همه این بحث ها منجر به این می شود که چگونه تجربه خریدی ایجاد کنیم که ما را در سطحی فراتر و متفاوت از رقبا نگه دارد و منجر به بازگشت دوباره مشتری ها شود؟ در این مطلب ما این سوال را از 10 کارآفرین جوان و موفق پرسیده ایم.

Efraim Turban که یک نویسنده معتبر در حوزه کسب و کار و تکنولوژی است، خدمات مشتری را بعنوان مجموعه ای از فعالیت های بهم پیوسته تعریف می کند که طراحی شده اند تا سطح رضایت مشتری را افزایش دهند تا در نهایت این احساس ایجاد شود که یک محصول با انتظارات مشتری در یک سطح قرار گرفته است.

هرچند تجربه مشتری برای افراد گوناگون، شکل متفاوتی دارد، ولی در حالت کلی به معنای مجموعه تعامل هایی است که یک مشتری با یک برند یا شرکت می تواند داشته باشد. مطمئنا این موضوع بحث جداگانه ای از خدمات مشتری است چراکه در آن فقط نوع خاصی از خدمات به مشتریان در نظر گرفته می شود.

 

همه این بحث ها منجر به این می شود که چگونه تجربه خریدی ایجاد کنیم که ما را در سطحی فراتر و متفاوت از رقبا نگه دارد و منجر به بازگشت دوباره مشتری ها شود؟ در این مطلب ما این سوال را از 10 کارآفرین جوان و موفق پرسیده ایم. پاسخ های آنان راه کارهای جالب و شنیدنی است.

 

1) مشتریان ما مدل های لباس های ما هستند

در شرکت Sweat EquiTees ما از اینکه بهترین ها را به مشتریان مان عرضه کنیم لذت می‌بریم. آن ها زندگی و روح ما هستند. کار ما فروش انواع لباس ها به کارآفرینان است، ما از آن ها می خواهیم که تی شرت های ما را بپوشند و از خود تصویرهایی بگیرند و ما تصویر آن ها را بعنوان مدل های خود در سایتمان قرار می دهیم. این کار برای همه ما جذاب است و انگیزش بسیاری برای مشتریان ایجاد می کند.

Benjamin Leis, Sweat EquiTees

 

2) یک جشن مجازی برپا کنید

همه، جشن گرفتن را دوست دارند! مخصوصا اگر قرار نباشد که دردسر انتخاب لباس و یا رانندگی وجود داشته باشد. من جشن های آنلاین بسیاری برگزار می کنم، با استفاده از ویدیو چت همه را دور هم جمع می کنم و می گیم و می خندیم و نکات تجاری را با هم مرور می کنیم. لازم به ذکر است که یکی از این جشن ها را در هالووین گرفته بودم و یک کلاه بزرگ جادوگری در سر داشتم و مشغول صحبت و بگو بخند با مشتری ها بودم.

Nathalie Lussier, Nathalie Lussier Media

 

3) تمرکز ویژه روی مشتریان خود بگذارید

ما علاقه داریم که راجع به مشتریانمان و شرکت هایشان در وبلاگمان مطالبی را بنویسیم. این کار ما آن ها را خوشحال می کنم چرا که سطح گفتگو راجع به آن ها را افزایش می دهیم. همچنین این کار ما باعث می شود که احساس کنند عضوی از یک جامعه بزرگ تر هستند.

Tim Jahn, Entrepreneurs Unpluggd

 

4) در جیب مشتریان خود پول بگذارید

زمانی که مشتریان خود را شناختید و فهمیدید که دقیقا از چه راهی برای درآمد زایی استفاده می کنند، آن ها را به افرادی که فکر می کنند به خدمات شان نیاز دارند، متصل کنید. اگر با معرفی مشتری های دیگر به مشتری خود جیب آن ها را پر پول کنید، مطمئن باشید که جیب شما را پرپول خواهند کرد.

Robert Sofia, Platinum Advisor Marketing Strategies, LLC

 

5) به مشتریان خود زنگ بزنید

شاید تماس گرفتن کمی کار از مد افتاده ای باشد ولی هنوز هم به اندازه کافی هیجان انگیز است. شروع کنید با برخی از مشتریان خود تماس های اتفاقی بگیرید. مهم نیست که این کار شما جزوی از قراردادتان نیست، اگر 10 دقیقه زمان برای شناخت یک مشتری صرف کنید، علاوه بر اینکه حس فوق العاده ای به او منتقل کنید، دلایل بسیاری می یابید که چرا مشتریان محصولات شما را می خرند؟

Corbett Barr, Insanely Useful Media

 

6) از یوتیوب استفاده کنید

ساختن ویدیو و انتشار آن ها در فضای آنلاین مانند یوتیوب، یکی از کم هزینه ترین روش ها برای ایجاد تجربه ای هیجان انگیز و لذت بخش است. ویدیوهایی که می سازید را با استفاده از ابزارهای ساده ویرایش کنید. ویدیوهایی از تیم خود را قرار دهید که سرگرم کننده و یکتا است. مطمئن باشید که به اندازه کافی با مزه هستند و مشتریان تان دوستش خواهند داشت.

Nick Friedman, College Hunks Hauling Junk

 

7) در دسترس باشید و ارتباطی شخصی ایجاد کنید

مردم دوست دارند حس کنند که می توانند شما را در هر جایی پیدا کنند. در زمانی که ایمیل ارسال می کنید در یک خط اضافه بنویسید که: آیا کار شخصی دارید که بتوانم برای شما انجام بدهم؟ مطمئن باشید که ایمیل های بسیاری دریافت خواهید کرد، ایمیل هایی که منجر به ارتباط قوی بین شما و مشتری تان خواهد شد.

Sean Ogle, Location 180, LLC

 

۸) کمی عشق های فیس بوکی! ایجاد کنید

ما واقعا ارتباطی که با مشتریان مان در فیس بوک داریم را دوست داریم. هر هفته در فیس‌بوک یکی از مشتریان‌مان را بعنوان هوادار هفته انتخاب می کنیم. این کار جذابیت‌های مخصوص خود را دارد، آن ها عشق خود را بیشتر ابراز می کنند و این عشق را با دوستان شان به اشتراک می گذارند.

 

 

 

بازاریابی جاویژه چیست / درباره بازاریابی جاویژه چه می دانیم

 

  • موفقیت بعنوان شرکتی که از بازاریابی جاویژه استفاده می کند، چالش برانگیز و پر ریسک است. ریسک عمده کار در اینجاست که چنین شرکت هایی بر روی بازار بسیار کوچکی متمرکز می شوند و ممکن است این بازار جریان درآمدی لازم، برای بقای آن ها را نداشته باشد.

 

بازاریابی جاویژه یکی از مفاهیم بازاریابی است که به خوبی جا افتاده نشده است. بازاریابی جاویژه به معنی رقابت کردن در بازار هدف کوچک، با پیشنهاد های ویژه و تخصصی است. چنین بازاریابی، دو مزیت رقابتی ویژه ایجاد می کند، یکی تخصص شرکت بر روی بازار هدف مشخصی است و دیگر در دست گرفتن سهم بیشتر در صورت انتخاب بازار هدف کوچکتر است.

 

به همین دو دلیل است که بسیاری از شرکت های بزرگ تصمیم می گیرند با شرکت های کوچک یا بزرگ دیگری که به شکل بازاریابی جاویژه عمل می کنند، وارد رقابت نشوند چرا که رقابت با شرکت هایی که به صورت تخصصی روی موضوع خاصی تمرکز کرده اند، کار سختی است.

 

بازاریابی جاویژه، استراتژی بازاریابی است که به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد و تصور غلط عمومی وجود دارد که شرکت هایی که از این استراتژی بازاریابی استفاده می کنند، سهم کوچکتری نسبت به بقیه از بازار دارند. کسب و کارهای کوچک را نمی توان به خودی خود جاویژه نامید، چرا که آن ها صرفا سهم کوچکی از بازار بزرگی را دارا هستند.

 

تعریفی درست از بازاریابی جاویژه (Niche Marketing)

برخی کتاب های سنتی بازاریابی جاویژه را شامل موارد زیر می دانند:

تمرکز بر روی بخش (سهم) کوچکی از بازار و همچنین عدم وجود رقبای قدرتمند در آن زمینه. با این حال هیچ یک از این تعریف ها، به شکلی جداگانه میزان اهمیت تخصص و تبحر مورد نیاز در بازاریابی جاویژه را نشان نمی دهند. این موضوع در شرایطی است که تخصص و تمرکز کلید موفقیت یک یک بازاریاب جاویژه است. در حالت کلی، تعریف زیر را می توان تعریفی دقیق داسنت:

بازاریابی جاویژه، بازار تخصصی است که پیشنهادهای ویژه ای متمرکز بر بخش کوچک شده ای از بازار در آن ارائه می شود.

 

چرا برخی شرکت ها بازاریاب های جاویژه می شوند؟

موفقیت بعنوان شرکتی که از بازاریابی جاویژه استفاده می کند، چالش برانگیز و پر ریسک است. ریسک عمده کار در اینجاست که چنین شرکت هایی بر روی بازار بسیار کوچکی متمرکز می شوند و ممکن است این بازار جریان درآمدی لازم، برای بقای آن ها را نداشته باشد. به عبارت دیگر چنین شرکت هایی تا میزان زیادی در مقابل رکود اقتصادی، ورود رقیبان جدید و تغییرات ناگهانی خطرپذیر هستند.

سوال اینجاست که اگر بازاریابی جاویژه چنین پر ریسک است، چرا برخی شرکت ها باید استفاده از این استراتژی را انتخاب کنند؟ پاسخ این سوال ساده و مهم است:

 

فضای کم رقیب

در صورتی که بازاریابی جاویژه موفقیت آمیز باشد، شرکت می تواند ادعای تملک بازار خاصی را کند و اجازه ورود رقیبان جدید به سختی داده شود.

 

روابط قوی

بازاریابی جاویژه منجر به ارتباط بسیار قوی با مشتریان در طول زمان می شود که این خود نیز منجر به عدم ظهور رقیب جدید می شود.

 

تدام کسب و کار

رقابت کم و ارتباط قوی با مشتریان فضای کسب و کاری بسیار پایداری را ایجاد می کند که نوسانات موجود در بازارهای دیگر در آن وجود نخواهد داشت.

 

پیش رفت قابلیت ها

از آن جایی که چنین شرکت هایی در زمینه‌ای خاص متبحر هستند، با گذشت زمان به توانایی ها و مهارت های خودشان میافزایند.

 

کسب و کار متمرکز

چنین شرکت هایی دیگر نیاز به این ندارند که به دنبال بازارها یا استراتژی های بازاریابی متنوع بگردند. آن ها راه خود را یافته اند و روی آن متمرکز شده اند.

 

حاشیه سود بالا

مشتریان چنین شرکت هایی اغلب افرادی هستند که قیمت، عامل چندان تعیین کننده ای در تصمیم گیری آن ها نیست.

 

آیا شرکت هایی با بازاریابی جاویژه همواره شرکت های کوچکی هستند؟

بله. چنین شرکت هایی همواره شرکت هایی با ابعاد کوچک تا متوسط هستند. دلیل عمده آن را می توان تمرکز آن ها بر روی بخش کوچک و خاصی دانست. با این وجود برخی اوقات مثال های نقضی هم برای این امر وجود دارد، برای مثال American Express برای مدتی بر روی یک سری کارت های اعتباری خاص برای مشتریان پولدار که مشاغل مدیریتی داشتند، تمرکز کرده بود.

 

استراتژی بازاریابی موفق با یک پیام شروع می‌شود

  • مردم را با پیام‌های زیاد و تغییرات پی‌درپی گیج نکنید. پیام سازگار راحت در خاطر می‌ماند. اگر شما می‌خواهید که پیام‌تان شنیده شود، باید پیام یکسانی را بارها و بارها تکرار کنید. اگر پیام‌تان را تغییر دهید زمان می‌برد تا دوباره پیام‌تان همه گیر شود.

 

صاحبان بسیاری از کسب‌وکارها از من در مورد اینکه چگونه کسب‌وکار خود را در بازار ادامه دهند مشاوره می‌خواهند. قبل از اینکه بتوانم به این سوال پاسخ بدهم نیاز دارم در مورد بازاریابی آن‌ها و مشتریان‌شان بدانم.

مدت‌ها قبل از اینکه شروع به بازاریابی کسب‌وکار خود بکنید، شما باید در مورد آنچه که برای گفتن دارید تصمیم بگیرید. پیام‌های بازاریابی شما چیست؟ برای بازارهای مختلف پیام‌های مختلفی است اما بسیار مهم است که در آغاز بر روی یک چیز تمرکز کنید. اینجا چند دستورالعمل است که به شما کمک خواهند کرد.

 

سازگار باشید.
مردم را با پیام‌های زیاد و تغییرات پی‌درپی گیج نکنید. پیام سازگار راحت در خاطر می‌ماند. اگر شما می‌خواهید که پیام‌تان شنیده شود، باید پیام یکسانی را بارها و بارها تکرار کنید. اگر پیام‌تان را تغییر دهید زمان می‌برد تا دوباره پیام‌تان همه گیر شود.
بر مشتری تمرکز کنید.
همیشه در ایجاد پیام‌های بازاریابی‌تان به جای محصول یا خدمات مشتریان‌تان را در نظر بگیرید. به عنوان مثال اگر شما فروشنده خودرو باشید و در تلاش برای فروش لوازم ایمنی هستید، به جای گفتن ویژگی‌های ایمنی و فنی سیستم یک داستان به اشتراک بگذارید. داستان یک ابزار فروش بزرگ است، با استفاده از آن نظر مشتریان‌تان را به سیستم ایمنی عوض کنید. شما می‌توانید توضیح دهید که با استفاده از این سیستم چگونه مشتری و خانواده‌اش را از خطرات حفظ می‌کنید. مثلا اگر طوفان برف هست، این ترمز ضد قفل می‌تواند به شما کمک کند. شما نیاز دارید که خود را به مشتریان‌تان بشناسانید.
کوتاه و مختصر باشید.
پیام بازاریابی شما نباید شامل همه‌ی چیزهایی که در مورد کسب‌وکارتان است باشد. چه چیزی باعث می‌شود که شما در بازار متفاوت از بقیه باشید؟ گزاره ارزشی شما باید بخش مهمی از پیام بازاریابی شما باشد.
به وعده‌ی خود وفا کنید.
هرگز چیزی را که کاملا از انجام آن در بازاریابی خود مطمئن نیستید تضمین نکنید. اگر انتظار ایجاد کنید و بعد نتوانید به آن‌ها عمل کنید به اعتبار شما لطمه خواهد زد. اخبارهای بد سریعا همه‌گیر می‌شوند.
و در آخر مطمئن باشید که تمام پیام بازاریابی شما با اعمال‌تان مطابق و یکپارچه است. بسیاری از برندها یک اشتباه بزرگی انجام می‌دهند و چیزی را می‌گویند اما در عمل امور دیگری را انجام می‌دهند. اگر به مردم بگویید که خدمت به مشتری برای شما از اولویت بسیاری برخوردار است اما شکایت‌های آن‌ها را نادیده بگیرید، اثر تلاش‌های بازاریابی شما به حداقل می‌رسد. همیشه با حرکت‌تان صحبت کنید.

 

اهداف استراتژی رسانه‌ای / برنامه‌ ریزی استراتژی رسانه‌ای شما

 

  • پیام‌های استراتژی رسانه‌ای باید منافع محصول را تقویت کند و به توسعه‌ی استراتژی شرکت و تثبیت موقعیت محصول کمک کند. کوکا کولا، مک دونالد و نایک شرکت‌هایی با استراتژی‌های رسانه‌ای موثر هستند.

شرکت‌ها می‌خواهند به مصرف‌کنندگان‌شان در مورد محصول و کسب‌وکارشان بگویند تا از آن‌ها خرید کنند. استراتژی برقراری ارتباط موثر نیازمند فکر و برنامه‌ریزی است. برنامه‌ی یک شرکت برای برقرای ارتباط با مصرف‌کنندگان به عنوان استراتژی رسانه‌ای شناخته می‌شود.

استراتژی رسانه‌ای موثر با در نظر گرفتن مخاطبان هدف، در زمان و پول شرکت صرفه‌جویی می‌کند.

 

 

برنامه‌ریزی استراتژی رسانه‌ای شما
قبل از اینکه در مورد استراتژی رسانه‌ای یک شرکت تصمیم بگیرید، باید به سوالات زیر پاسخ دهید؟
شما می‌خواهید چه پیام‌هایی را مخاطبان هدف خود برسانید؟
مقادیر ارزشی این شرکت چیست و چگونه با استراتژی رسانه‌ای می‌توانید آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهید؟
مزایای محصول یا خدمات‌تان چیست؟
استراتژی رسانه‌ای شما برای متفاوت بودن با رقبای‌تان چگونه خواهد بود؟
چگونه پیام‌ خود را به مصرف‌کنندگان خواهید رساند؟ به عنوان مثال به صورت نوشتاری، بصری و یا شفاهی.
شما چه کانال‌های رسانه‌ای را انتخاب خواهید کرد؟ تلویزیون، رادیو، روزنامه، تابلوهای تبلیغاتی و یا غیره.
شما چگونه از برندتان، لوگو و شعارهای‌تان استفاده خواهید کرد؟

 

اهداف استراتژی رسانه‌ای
پیام‌های استراتژی رسانه‌ای باید منافع محصول را تقویت کند و به توسعه‌ی استراتژی شرکت و تثبیت موقعیت محصول کمک کند. کوکا کولا، مک دونالد و نایک شرکت‌هایی با استراتژی‌های رسانه‌ای موثر هستند.
کوکا کولا: چیز واقعی
مک دونالد: من آن را دوست دارم.
نایک: فقط آن را انجام بده.
این سه شرکت از نمونه های موفق ارسال پیام‌های موثر هستند که به مخاطبان‌شان اجازه‌ی نظردهی و تقویت مزایای محصول را می‌دهند. مثلا نایک با شعارش به مردم انگیزه تکمیل فعالیت‌های ورزشی با استفاده از محصولات نایک را می‌دهد. کوکا کولا با این شعارش نشان می‌دهد که نوشیدنی آن‌ها متفاوت و اصل است و با نوشیدنی‌های رقبا یکسان نیست.

 

نتیجه:
منظور از استراتژی رسانه‌ای این است که یک شرکت چگونه پیام خود را به مشتریانش و مصرف‌کنندگان ارائه می‌کند. استراتژی رسانه‌ای شرکت یک برنامه‌ی بلند مدت است که از طریق ارتباطات داخلی و خارجی اجرا می‌شود. استراتژی رسانه‌ای فاصله‌ی بین شکست و موفقیت است.

– See more at: https://www.ibazaryabi.com/%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85-%d9%88-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%aa%da%98%db%8c-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c/#sthash.EuPry9Y0.dpuf

 

مشتری ها شما را به برند می شناسند

 

  • در نوشته های گذشته مطالب زیادی را راجع به برندسازی منتشر کرده ایم، این که چیست و چه می کند. در حال کلی برندسازی درباره تعیین یک فلسفه برای هسته کسب و کار و ایجاد تصویر مشخص از کسب و کار است. این فرایند باید از بنیان گذاران شرکت آغاز شود و به دیگر بخش ها مانند فروش، تولید، کارمندان اداری، بخش خدمات مشتری، کمپین های تبلیغاتی و … رسوخ کند.

 

شاید مسئله برند در حال تبدیل شدن به یک کلیشه در دنیای بازاریابی باشد ولی قدرت برند یک واقعیت غیرقابل کتمان است که از سال ها قبل وجود داشته است. واقعیتی که در طول زمان دستخوش تغییرات بسیاری شده است ولی مفهوم آن به قوت خود باقی است.

برند باعث می شود که کسب و کار در شرایط امنی قرار بگیرد و ارتباطی عمیق با مشتریان برقرار کند. لزوما باعث تلفیق مشتری با کسب و کار می شود و در نهایت منجر به پشت سر گذاشتن رقیبان می شود.

شرکت های بزرگ جهان از کوکاکولا گرفته تا Adobe، همگی از کوچکترین چیزها شروع کردند و در ابتدا چیزی بیشتر از فرضیات، ایده ها و عشق نبودند. فارغ از آغاز فروتنانه‌ای که داشته اند، فارغ از پس زمینه که در کسب و کار داشته اند و فارغ از محصولات و خدماتشان، هر کدام از این شرکت ها در یک عامل کلیدی و حیاتی مشترک هستند: برندسازی!

 

ولی برندسازی دقیقا چیست؟

در نوشته های گذشته مطالب زیادی را راجع به برندسازی منتشر کرده ایم، این که چیست و چه می کند. در حال کلی برندسازی درباره تعیین یک فلسفه برای هسته کسب و کار و ایجاد تصویر مشخص از کسب و کار است. این فرایند باید از بنیان گذاران شرکت آغاز شود و به دیگر بخش ها مانند فروش، تولید، کارمندان اداری، بخش خدمات مشتری، کمپین های تبلیغاتی و … رسوخ کند.

برندسازی موفق درباره مشخص کردن ارزش های اصلی کسب و کار، ضعف ها و نقاط قوت و سپس مقایسه آن با عواملی است که برای مخاطبان هدف ارزشمند است.

 

بازاریابی بر اساس هدف

به یاد داشته باشید که برندسازی با در نظر گرفتن همیشگی الویت های مشتری در ذهن ایجاد می شود: در واقع هیچوقت تلاش نکنید که به یک سبزی‌خوار گوشت بفروشید!
به نظر بسیار شفاف می رسد ولی این اشتباهی است که حتی بزرگ ترین برندهای دنیا نیز تکرار می کنند.

یکی از بزرگترین و جالب ترین مثال های ارتکاب به این اشتباه شرکت کوکاکولا است. در سال 1985 کوکاکولا بزرگترین و مشهورترین تولید کننده نوشابه در دنیا بود. با این وجود در آن زمان رقیب جدیدی به نام Pepsi وارد بازی شده بود که با شعار: نوشیدنی جوانان! فرایند برندسازی موفقی را برای خود طی می کرد. با حمایت افراد مشهوری مانند مایکل جکسون از Pepsi این نوشیدنی در حال تنگ کردن عرصه برای کوکاکولا بود.

حرکت بعدی Pepsi که کار را برای کوکاکولا سخت تر کرد، برگزاری یک چالش بود که مردم می توانستند به رایگان طعم هر دو این نوشابه ها را بچشند و خودشان تصمیم بگیرند که کدام یک را باید انتخاب کنند که در نهایت بسیاری Pepsi را انتخاب می کردند. عکس العمل کوکاکولا به این مسئله تولید محصول جدیدی به نام New Coke با طعمی جدید بود. ولی کوکاکولای جدید، هرچند طبق تحقیق ها خوشمزه تر بود ولی با اولیت های مشتریان هم خوانی نداشت و طعم اش به دل نمی نشست و در نتیجه بسیاری از مشتریان قبلی نیز این محصول را بایکوت کردند و در نهایت کوکاکولا مجبور به از سر گرفتن تولید محصولاتی با ترکیب قبلی شد.

 

برندسازی ایجاد یک نشان است

بیایید تصور کنیم که هر چیزی که می پوشیم و می خوریم و استفاده می کنیم از برندهای خاص باشد. این محصولات تصویری است که دوست داریم خود را به بقیه از طریق آن ها بشناسانیم. برندسازی، ایجاد یک نشان است، نشان ها و تعاریفی از خود که ما با نسبت دادنشان به برندی دیگر در حال اثبات آن ها هستیم. ما خودمان را به برندهای مختلف می چسپانیم تا از خودمان تصویری را بسازیم که می خواستیم، داشته باشیم.

در واقع ایجاد نشان برند، دومین مرحله ای است که بعد از شناخت مشتری باید به سوی آن حرکت کنیم.

 

بازاریابی سببی چیست / آشنایی با بازاریابی سببی

 

  • بسیاری از افراد از برندی که انتخاب کرده اند انتظار تعامل و انگیزش دارند. بازاریابی سببی روش بسیار مناسبی برای این کار است. بازاریابی سببی اطلاع کلی راجع به کسب و کار را افزایش می دهد، مشتریان بالقوه ایجاد می کند، یک مزیت رقابتی است و تصویر برند را بهبود می بخشد.

 

زمانی که مخاطبان یا سرمایه گذاران یک سازمان متوجه بشوند که سازمان شان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از یک گروه خیریه حمایت می کند، آن سازمان را در رده‌ی همان گروه قرار خواهند داد. بازاریابی سببی به مردم نشان می دهد که یک سازمان خاص چگونه می تواند با فعالیت های خود به یک گروه خیریه کمک کند.

 

بازاریابی سببی به مجموعه ی گسترده ای از فعالیت های تبلیغاتی گفته می شود که نشان دهنده وفاداری و احترام یک شرکت به فعالیت های ارزشمند یک گروه است. نتیجه این کار توسعه تجارت شرکت و همچنین ایجاد حس و نظر مثبت اجتماعی نسبت به آن است. بازاریابی سببی باعث می شود که مردم به خوبی سازمان و هدف هایش را درک کنند ولی عملا نباید انتظار سودآوری مستقیم از آن داشت.

 

تاریخچه

بازاریابی سببی به شکلی سنتی در فرهنگ ایرانی از قدیم وجود داشته است. حمایت برخی بازاریان از افراد بی بضاعت که ریشه های مذهبی نیز داشته است، هم اکنون نیز منجر به افزایش اعتماد و اعتبار وی و در نهایت فروش بیشترش می شود. با این وجود برخورد با بازاریابی سببی به شکل حرفه ای یکی از پدیده‌های نسبتا نوظهور در عرصه بازاریابی است و برای اولین بار در سال 1979 یک شرکت کلوچه سازی آمریکایی به نام Amos با حمایت از یک بنیاد خیریه سوادآموزی آن را انجام داده است.

 

مزایا

بسیاری از افراد از برندی که انتخاب کرده اند انتظار تعامل و انگیزش دارند. بازاریابی سببی روش بسیار مناسبی برای این کار است. بازاریابی سببی اطلاع کلی راجع به کسب و کار را افزایش می دهد، مشتریان بالقوه ایجاد می کند، یک مزیت رقابتی است و تصویر برند را بهبود می بخشد.

 

آمار و ارقام

در آماری که سال 2010 توسط ConeLLC و با عنوان “مطالعه تکامل سببی 2010” ارائه شد، از هر پنج نفر، چهار نفرشان علاقه داشتند برندی که از آن استفاده می کنند از بنیادهای خیریه حمایت کنند. همچنین تحقیق نشان می دهد که 80 درصد مردم حاضرند اگر محصول رقیب کیفیت و قیمت مناسب داشته باشد و همچنین از یک بنیاد خیریه حمایت کند، وفاداری خود نسبت به محصول قبلی را بشکنند و محصول جدید را انتخاب کنند.
و از هر پنج نفر، سه نفر تاکید کرده اند حاضرند محصول جدیدی را امتحان کنند که از بنیادهای خیریه حمایت می کنند.

 

احتیاط کنید

هرچند بازاریابی سببی موضوع بسیار تاثیرگذاری است و ممکن است منجر به موفقیت های بسیاری شود ولی روی دیگر سکه نیز وجود دارد و ممکن است یک برند محکوم به سواستفاده از بنیادهای خیریه شود. از همین رو راه اندازی یک کمپین بازاریابی سببی مانند چاقوی دو لبه است و در پیاده سازی آن باید بسیار احتیاط کرد. در مقاله هایی بعدی به شکلی جزیی تر با نحوه راه اندازی یک بازاریابی سببی آشنا می شویم.