درگیر شدن همه کارمندان در فرایند فروش مهم است

 

  • بخش‌های دیگر شرکت شما به طور غیرمستقیم می‌توانند فروش را تحت تاثیر قرار دهند. تیم حسابداری شما می‌تواند با تعقیب فاکتورها و سفارشات خرید زمان تیم فروش را آزاد کند. آن‌ها همچنین می‌توانند فروشندگانی با اطلاعات در مورد الگوی هزینه‌های مشتری فراهم کنند و هزینه‌ها را تحت کنترل نگه دارند.

 

شما ممکن است تیم فروش فوق‌العاده‌ای داشته باشید، اما اگر بقیه اعضای شرکت را به فروش و حمایت از روند فروش تشویق نکنید، یک فرصت طلایی را از دست داده‌اید. فقط تیم فروش نیست که باید فروش را انجام دهد، برای داشتن فروش صعودی شما به کمک همه‌ی کارکنان نیاز دارید.

 

 

 

 

واحد بازاریابی:
یک واحد بازاریابی خوب فروش را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می‌دهد. آن‌ها باید بازارهای جدید و موثر را برای رویکرد شما تشخیص بدهند و کمک کنند تا مشتریان موثر در آینده را پیدا کنید. واحد بازاریابی همچنین می‌تواند توسعه‌ی محصول را تحت تاثیر قرار دهد و به شما جهت طراحی استراتژی‌های قیمت‌گذاری و ایجاد خلاقیت‌ها کمک کند.
خدمات مشتریان:
با گوش دادن به بازخوردهای مشتریان، مردم در جایگاه نخست برای شناسایی مشکلات هستند. تیم خدمات به مشتریان برای بهبود خدمات و محصولات به بازخوردهای مشتریان گوش می‌دهند و با ارائه‌ی خدمات عالی به مشتریان بهره‌وری را بهبود می‌بخشند. علاوه بر فروش موثر، خدمات به مشتریان می‌تواند مشتریان را برای تکرار خرید تشویق کند، در صورتی که تجربه‌ی مشتری مثبت باشد.
حسابداری
بخش‌های دیگر شرکت شما به طور غیرمستقیم می‌توانند فروش را تحت تاثیر قرار دهند. تیم حسابداری شما می‌تواند با تعقیب فاکتورها و سفارشات خرید زمان تیم فروش را آزاد کند. آن‌ها همچنین می‌توانند فروشندگانی با اطلاعات در مورد الگوی هزینه‌های مشتری فراهم کنند و هزینه‌ها را تحت کنترل نگه دارند.
فناوری اطلاعات
ممکن است در ابتدا فکر کنید که تیم IT نمی‌تواند بر افزایش فروش شما تاثیر بگذارد، اما وظایف کلیدی در این بخش می‌توانند نقش مهمی را در افزایش فروش داشته باشند. تیم فناوری اطلاعات می‌تواند برای حمایت از تیم فروش از نرم‌افزارها و سخت‌افزارهایی را شناسایی کند مانند CRM. همچنین می‌توانند دسترسی از راه دور را برای تیم فروش فراهم کنند تا زمانی که آن‌ها در جاده‌ها هستند بتوانند کار کنند.
تیم تحویل:
تیم تحویل زمانی که با مشتریان ارتباط برقرار می‌کند می‌توانند یک تجربه‌ی مثبت به مشتریان ارائه کنند و مانند بخش خدمات به مشتریان برای بهبود محصولات و خدمات به پیشنهادات مشتریان گوش دهند. اگر تیم تحویل به خوبی وظایفش را انجام ندهد نرخ بازگشت خریداران کم خواهد شد.
بنابراین، در حالی که بخش فروش شما ممکن است فوق‌العاده باشد در انزوا و به تنهایی نمی‌تواند کار کند. تیم فروش باید از کمک‌های سایر بخش‌ها استفاده کند تا بتواند یک فروش موثر و صعودی داشته باشند. به طور کلی فروش فعالیتی است که تقریبا هر کسی می‌تواند در آن درگیر شود و باید درگیر شود.

برای شروع یک کسب و کار چه اشتباهاتی انجام می دهیم

  • برنامه‌ریزی ممکن است خسته‌کننده باشد، اما نداشتن یک برنامه‌ی قوی و مشخص اولین قدم برای شکست کسب‌وکار شما خواهد بود. از برنامه‌های مهم که باید قبل از هر کاری آن‌ها را تنظیم کنید برنامه‌ی کسب‌وکار، برنامه‌ی مالی و برنامه‌ی بازاریابی است.

 

شروع یک کسب‌وکار آسان نیست. معمولا همه در ابتدا به موارد زیادی فکر می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند که آن‌ها را رعایت کنند. اما ممکن است بر اثر فشارهایی که در ابتدای کار ایجاد می‌شوند یک تصمیم ضعیف بگیرند و این تصمیم ضعیف به موفقیت آن‌ها صدمه بزند و یا حداقل آن‌ها را عقب بیاندازد.
چندین اشتباه رایج و خطرناک وجود دارد که صاحبان کسب‌وکارها معمولا انجام می‌دهند و بر روی کسب‌وکار خود اثر منفی می‌گذارند. با مطالعه‌ی این اشتباهات از انجام آن‌ها در کسب‌وکارتان اجتناب کنید.

 

 

1) نداشتن برنامه‌ی مشخص
برنامه‌ریزی ممکن است خسته‌کننده باشد، اما نداشتن یک برنامه‌ی قوی و مشخص اولین قدم برای شکست کسب‌وکار شما خواهد بود. از برنامه‌های مهم که باید قبل از هر کاری آن‌ها را تنظیم کنید برنامه‌ی کسب‌وکار، برنامه‌ی مالی و برنامه‌ی بازاریابی است. علاوه بر این‌ها داشتن برنامه برای تبلیغات از اهمیت فراوانی برخوردار است. برنامه ریزی به عنوان یک اصل بسیار مهم و پذیرفته شده برای شروع و مدیریت هر کسب و کاری است.
2) نداشتن هدف
زمانی که شما برای اولین بار کسب‌وکارتان را راه‌اندازی می‌کنید، اهداف به شما جهت خواهند داد. دلیل اصلی شکست بسیاری از کسب‌وکارها نداشتن هدف است. اهداف شما باید هوشمندانه، قابل اندازه‌گیری و دستیابی باشد و آن‌ها را کمی چالش برانگیز انتخاب کنید تا باعث ایجاد روحیه و انگیزه در تیم کاری شما شود. هدف‌گذاری بیش از حد پایین و یا بالا هر دو می‌توانند به یک اندازه مانعی برای موفقیت یک کسب و کار جدید باشند.
3) توجه نکردن به نقاط قوت و ضعف
ارزیابی دقیق از نقاط قوت و ضعف در شروع هر کسب‌وکاری از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر نقاط قوت به درستی تشخیص داده نشود احتمال موفقیت در مقابل رقبا بسیار کم خواهد بود. همچنین آگاه نبودن از نقاط ضعف مشکلات بسیاری را در آینده به وجود خواهد آورد.
4) اجتناب از فناوری‌های جدید
فن‌آوری‌های جدید اغلب فرصت‌های جدیدی را برای کسب‌وکارها فراهم می‌کنند. آن‌‌ها همواره کمک می‌کنند تا کسب‌وکارها بیشتر موثر باشند. فن‌آوری‌های جدید در ابتدا ممکن است تهدیدآمیز و نیازمند یادگیری باشند، اما عدم تمایل به انطباق با پیشرفت‌های فناوری می‌تواند در کوتاه‌مدت و بلندمدت صدمه‌های زیادی به کسب‌وکار شما بزند.
5) ترس از بازاریابی
بازاریابی اشکال مختلفی دارد، بازاریابی دهان به دهان، بازاریابی سنتی و بازاریای اینترنتی. ما نمی‌توانیم بگوییم که کدام مجموعه بهتر عمل خواهد کرد، این بستگی به شما و کسب‌وکارتان و مهم‌تر از همه مخاطبان‌تان دارد. چیزی که مطمئنن باید انجام دهید بازاریابی است حال براساس کسب‌وکارتان خودتان باید تشخیص بدهید که کدام نوع بازاریابی برای شما بهتر خواهد بود. این‌که فکر کنیم بدون بازاریابی کسب‌وکارمان خود به خود رشد خواهد کرد یک اشتباه بزرگ است.
6) برنامه‌ریزی برای یافتن مشتریان جدید و فراموش کردن مشتریان فعلی
هزینه‌های یافتن مشتریان جدید بسیار بیشتر از حفظ مشتریان فعلی است. تلاش برای حفظ ارتباط نزدیک با مشتریان فعلی از کارآمدترین برنامه‌های بازاریابی است. برای حفظ مشتریانی که در آغاز کسب‌وکارتان پیدا می‌کنید برنامه‌ریزی کنید. اگر مشتریان فعلی از شما راضی باشند چه بسا باعث جذب مشتریان جدید به کسب‌وکار شما شوند.

 

 

7) افراط در هزینه‌ها
شروع یک کسب‌وکار نیاز به سرمایه‌گذاری‌های بزرگ ندارد، اما برخی از صاحبان کسب‌وکارها احساس می‌کنند که باید هزینه‌ی زیادی برای خرید بهترین تجهیزات، نرم‌افزارها و غیره بپردازند. معمولا به همان اندازه گزینه‌های قابل دوام و در دسترس وجود دارد. محدود کردن این ولخرجی‌ها همواره ایده‌ی بسیار خوبی بوده است.
8) نداشتن تعهد
بسیاری از صاحبان کسب‌وکار ممکن است به صورت تفننی کاری را آغاز کنند و تعهد کافی نسبت به کسب‌وکارشان نداشته باشند، این کار باعث می‌شود فرد زمان و هزینه‌ی موردنیاز برای دستیابی به عملکرد مطلوب را صرف نکند و با شکست مواجه شود.
9) انجام همه‌ی کارها به تنهایی
صاحبان کسب‌وکارها ممکن است به دلیل رسیدن به سود بیشتر و یا دلایل دیگر همه‌ی مسئولیت‌ها را خودشان به تنهایی بر عهده بگیرند. یک نفر به تنهایی هر چقدر هم توانا باشد با محدودیت‌هایی مواجه است و به تنهایی قادر به توسعه‌ی کسب‌وکار خود نخواهد بود. عدم درک چنین مساله‌ای منجر به عدم موفقیت کسب و کار خواهد شد. ایجاد یک تیم برای انجام وظایف مختلف باعث موفقیت در آینده خواهد شد.
10) قیمت‌گذاری اشتباه
در بسیاری از موارد عدم اعتماد به نفس و یا ترس از شکست باعث می‌شود که در ابتدا محصولات‌مان را زیر قمیت بازار بفروشیم. انجام این کار خطرناک است و ارزش منحصربه فرد شما را تضعیف خواهد کرد و باعث ناراحتی و ناامیدی شما خواهد شد. بنابراین بهترین قیمت برای چیزی که می‌فروشید را کشف کنید و شروع به فروش آن بکنید.
همه‌ی ما دچار اشتباه می‌شویم مهم این است که به طور مداوم از آن‌ها آگاه شویم و سپس هوشمندانه تصمیم بگیریم.

چگونه بازاریابی تجربی را اندازه گیری می کنند

  • بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده می‌کنید تعریف شده است. در سال‌های اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند.

 

بازاریابی تجربی یک فرم از تبلیغات است که هدف آن کمک به مصرف‌کنندگان برای تجربه یک برند است.در حالی که تبلیغات سنتی(رادیو و تلویزیون) به طور شفاهی و بصری برند و منافع محصول را بیان می‌کردند، بازاریابی تجربی تلاش می‌کند با غوطه‌ور کردن مصرف‌کنندگان در داخل محصول به آن‌ها در انتخاب کمک کند و این با حواس چندگانه انسان شدنی است.
هدف از بازاریابی تجربی اتصال به یادماندنی و عاطفی بین مصرف‌کننده و برند است که در نهایت منجر به تصمیم به خرید و وفاداری مشتری می‌گردد.

 

بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده می‌کنید تعریف شده است. در سال‌های اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند. بازاریابان روی تجربه بسیار هزینه می‎‌کنند، حتی اگر این سرمایه‌گذاری‌ها مبهم باشد.
با توجه به مطالعات موسسه رویدادهای بازاریابی، در سال گذشته 4.7 درصد بیشتر هزینه صرف بازاریابی تجربی شده است. مطالعات همچنین نشان داد که تجربه در شرکت‌هایی با درآمد بیش از یک میلیارد دلار سریع‌تر رشد می‌کند و در سال 2012 مقدار 9.8 درصد بودجه صرف پیاده‌سازی تجربه شده بود.
جف بنجامین مدیر خلاق jwt شمال آمریکا گفت: بازاریابی تجربی چیزی است که برندها آن را انجام می‌دهند تا از مردم مشارکت بگیرند- هر چیزی که مردم را به سمت برند بکشاند- و او آن را تکامل آنچه که چند سال پیش تبلیغات تعاملی نامیده می‌شد خواند.
مایکل ونتورا، مدیر عامل شرکت Sub Rosa، یک سازمان در نیویورک که طراحی تجربی برای GE و نایک انجام می‌دهد، آن را “دراز کردن یک دست” برای لمس و تعامل با مصرف کننده تعریف می‌کند.
Sabina Teshler مدیرعامل آژانس تجربی SET، آن را به صورت کلی‌تر تعریف می‌کند: هر محیط بصری شامل خرده‌فروشی‌ها.
با وجود این تعریف‌ها، بیشتر مردم معتقدند که بازاریابی تجربی موضوع جدیدی نیست، آن فقط کمی متداول‌تر و قابل مشاهده‌تر شده است.
یک شرکت شگفت انگیز که جدیدترین و جسورانه‌ترین راهکار بازاریابی تجربی را انجام داد پرش ردبول استراتوس بود. پروژه ردبول استراتوس یک پروژه منحصر به فرد بود که در آن فلیکس بامگارتنر، بیس‌جامپر اتریشی با بالونی هلیمی که به اندازه یک ساختمان 10 طبقه بود، درون یک کپسول مخصوص به ارتفاع 39 کیلومتری سطح زمین رفت. پخش زنده این پرش در اکتبر 2012 برای 52 میلیون نفر نمایش داده شد. در شش ماه بعد از فعالیت فروش آن‌ها 7درصد افزایش یافته و به 1.6 میلیارد دلار رسید.
شرکت Kraft Food در شهر شیکاگو چندین ایستگاه اتوبوس را به محلی برای گرم شدن در زمان خریدهای شب کریسمس تبدیل کرده بود. این شرکت شهرت خوبی در ارائه غذای گرم و حتی داغ دارد. پوسترهای رنگارنگ کیسوک های ایستگاه اتوبوس هم به ایجاد ارتباط بین گرما و محصولات Kraft Food کمک شایانی کرد.
آقای بنجامین می‌گوید که در حال حاضر به شدت مجذوب چگونگی تعیین موفقیت بازاریابی تجربی است. او گفت فقط دیدگاه‌ها و معیارهای رسانه‌ای عوامل موفقیت نیست مشخص کردن چگونگی اندازه‌گیری آن برای کمک به برندها اهمیت زیادی دارد که ما هم‌اکنون فعالانه به دنبال آن هستیم.

بازاریابی تعاملی چیست / آشنایی با بازاریابی تعاملی

  • برخلاف بازاریابی مستقیم سنتی که در آن 10، 20 و یا 30 کمپین در یک هفته/ماه/ سه ماه انجام شود. با بازاریابی رویداد محور شما ممکن است در نهایت در حال اجرای 50، 100 یا 300 کمپین در روز باشید. بنابراین شما به اتوماتیک کردن فرآیندها نیاز دارید.

 

 

بازاریابی تعاملی یک فرآیند بازاریابی یک به یک است که در مقابل اقدامات فردی مشتریان واکنش نشان می‌دهد و این توانایی به معنی بازاریابی مبتنی بر تریگر است که بسیار موثرتر از بازاریابی مستقیم و طبیعی است. بازاریابی تعاملی به طور معمول 2 تا 12 بار موثرتر از بازاریابی مستقیم سنتی است.

 

 

بازاریابی تعاملی به نام‌های بازاریابی مبتنی بر رویداد، بازاریابی رویداد محور و بازاریابی مبتنی بر تریگر نیز خوانده می‌شود . در همگی ایده یکسان است و به آ‌ن‌چه که مشتری در حال انجام آن است واکنش انجام می‌شود و هدف بالا بردن اثربخشی بازاریابی است.
در چه جاهایی از بازاریابی تعاملی استفاده می‌کنید؟
با رشد بازاریابی درونی، کمپین‌های بازاریابی تعاملی قابل اعمال در تمامی سازمان‌ها هستند:
بیزنس به بزینس و بزینس به مصرف‌کننده.
تراکنش‌های بالا و پائین بیزنس.
مدیریت چشم‌انداز پیش از فروش و مدیریت مشتری پس از فروش.
پیاده‌سازی بازاریابی تعاملی
هنگامی که از بازاریابی تعاملی استفاده می‌کنید باید اطمینان پیدا کنید که سیستم‌های مناسب در محل هستند و باید به هر کدام از پنج مرحله‌ی کلیدی پرداخت کنید.
سیستم:
حداقل نیازهایی که در یک سیستم کاربردی بازاریابی تعاملی باید برآورده شود.
توانایی نظارت بر رفتار مشتری از طریق پایگاه داده مشتری
توانایی تصمیم‌گیری برای اجرای کارها در زمان واقعی
نرم‌افزار مدیریت کمپین
نرم‌افزار اتوماسیون بازاریابی ایمیل
توانایی گزارش آن‌چه که اتفاق افتاده است.
عملیات
پنج فرآیند کلیدی برای اجرای کمپین‌های بازاریابی مبتنی بر رویداد وجود دارد.
شناسایی تریگر‌ها
تریگرها از جاهایی مانند تجزیه و تحلیل داده‌ها، بازخورد مشتریان و طوفان مغزی کارکنان می‌آیند. شناسایی مجموعه‌ای از تریگرها اولین بخش مهم این فرآیند است.
ایجاد پاسخ
آسان به نظر می‌رسد اما یکی از سخت‌ترین بخش‌های این فرآیند است. هنگامی که شما تریگر بالقوه را شناسایی کردید نیاز به ایجاد یک پاسخ دارید تا عمل درست را انجام دهید.
ارزیابی موفقیت
درست مثل هر روش بازاریابی دیگر شما نیاز به اندازه‌گیری و نشان دادن موفقیت در بازاریابی رویداد محور دارید.
عملیاتی کردن
برخلاف بازاریابی مستقیم سنتی که در آن 10، 20 و یا 30 کمپین در یک هفته/ماه/ سه ماه انجام شود. با بازاریابی رویداد محور شما ممکن است در نهایت در حال اجرای 50، 100 یا 300 کمپین در روز باشید. بنابراین شما به اتوماتیک کردن فرآیندها نیاز دارید.
بهینه‌سازی
هنگامی که شما در حال اجرای 300 کمپین در یک روز هستید، این احتمال وجود دارد که یکی از مشتری‌ها خواستار کمپین بیشتری باشد. بنابراین باید از بهینه‌سازی استفاده کنید.

منظور از ساعت شنی در بازاریابی چیست

 

  • هنگامی که یک چشم‌انداز برای کسب اطلاعات بیشتر دارید، شما در حال پرش از مانع اعتماد هستید. این نقطه برای برخی مهم‌ترین مرحله است. در این مرحله گزارش‌های آزاد، چک‌لیست‌های “how to” و اطلاعات غنی سمینارها می‌تواند در اعتماد سازی مشتریان کمک کند.

 

قیف بازاریابی و قیف فروش مفاهیمی هستند که معمولا به آن‌ها اشاره می‌شود. ساعت شنی بازاریابی مدل مناسب‌تری است که در واقع شبیه به مفهوم قیف است اما نیمه‌ی پائین آن گسترش یافته است، دراین مدل، خرید نقطه‌ی مرکزی است و پیشرفت مشتری از طریق مراحل اضافی‌تر از قیف فروش ایجاد می‌شود.

با استفاده از هفت مرحله‌ی زیر می‌توانید ساعت شنی بازاریابی شرکت خود را توسعه دهید. توسعه‌ی فرآیندها و ارائه‌ی محصول برای هریک از 7 فاز ساعت شنی مهم است.

1) شناخت : تبلیغات، مقالات و سرنخ‌های ارجاع شده.
این گزینه یک معرفی اولیه از شرکت شما است و معمولا از طریق پیام‌های تبلیغاتی شما منتقل می‌شود. شما فقط یک فرصت برای ایجاد احساس خوب و شروع رابطه دارید. این ضروری است که شما آن‌چیزی که برای مشتری ایده‌آل است را برای کسب‌وکارتان تعریف کنید.
2) علاقه‌مندی: وب‌سایت شما، پذیرش، خبرنامه
هنگامی که آگاهی در مورد کسب‌وکار شما ایجاد شد، باید برای نشان دادن آن‌چه که پشت تبلیغات است کمی عمیق‌تر شوید. این معمولا زمانی است که وب‌سایت شما وجود فیزیکی پیدا می‌کند. در این مرحله درباره نوآوری هایی با چشم انداز روشن صحبت کنید و چشم‌اندازی برای تعیین میزان اثرگذاری آن‌ها داشته باشید. نگاهی به دوروبر خود بیندازید؟ آیا پیام درستی را در وب‌سایت‌تان ارسال کرده‌اید؟ آیا پیام‌های آموزشی از طریق ابزارهایی مانند خبرنامه‌های آنلاین ارسال می‌کنید؟
3) اعتماد: مجموعه‌ی بازاریابی شما، مقالات سفید و سخنرانی‌های فروش
هنگامی که یک چشم‌انداز برای کسب اطلاعات بیشتر دارید، شما در حال پرش از مانع اعتماد هستید. این نقطه برای برخی مهم‌ترین مرحله است. در این مرحله گزارش‌های آزاد، چک‌لیست‌های “how to” و اطلاعات غنی سمینارها می‌تواند در اعتماد سازی مشتریان کمک کند.
4) تلاش: فعالیت‌های آموزشی، ارزیابی و پرورشی.
5) خرید: اجرا، مجموعه مشتری جدید، تحویل، ترتیبات مالی
در نهایت، محصولات اولیه و خدمات فروخته می‌شود. اما چیزی که مهم است تبدیل شدن خریدار به یک مشتری است که نیاز کار است. در این مرحله، انتظارات همه چیز است. مهم نیست که شما فکر کنید خوب است یا بد. اگر آن چیزی که مشتری می‌خواهد نباشد شما را ترک خواهد کرد.
6) تکرار: نظرسنجی از مشتری، ارائه فروش متقابل
این مرحله برای این است که مطمئن شویم مشتریان در حال گرفتن بیشترین ارزش ممکن از محصولات و خدمات هستند و این منجر به گسترش فروش و وفاداری بلندمدت شود.
7) تعامل: نتایج بررسی، معرفی پارتنر، جامعه‌سازی
آخرین مرحله از این چرخه‌ی زندگی تعامل با مشتریان است و این تعامل منجر به کشف فرصت‌های جدیدمی‌شود.
ایجاد و پیاده‌سازی یک استراتژی بازاریابی یک جز کلیدی در هر برنامه‌ی بازاریابی است. ساعت شنی به نوبه‌ی خود یکی از استراتژی‌هایی است که از کسب‌وکارها حمایت می‌کند. تعداد بسیار زیادی از کسب‌وکارها در حال تلاش برای حرکت از دانش به فروش هستند، ساعت شنی یک فرآیند آموزشی است و کاربرد آن در حوزه توسعه کسب وکار، خدمت رسانی به مشتری، پشتیبانی فنی و مدیریت نیروی انسانی نتایج خوبی داشته است.

چند ایده مفید و کم هزینه در بازاریابی

 

  • دانش: کتاب‌های مبتنی بر دانش بازاریابی را مطالعه کنید، چند کتابچه‎‌ی راهنمای بازاریابی از استادان بازاریابی وب بخرید، استراتژی‌های بازاریابی را از مشاوران بازاریابی یاد بگیرید و یا یک متخصص بازاریابی برای کسب‌وکار خود استخدام کنید.

 

شرکت‌های رو به رشد گاهی برای کشف قلق بازار هزاران دلار برای مشاوران پرداخت می‌کنند و گاها پیشنهاداتی دریافت می‌کنند که حتی هزینه‌ی بیشتری هم باید بپردازند. اما اگر باهوش باشید راه‌های آسان‌تر و کم هزینه‌تری خواهید یافت.

هفت ایده‌ی کم‌هزینه بازاریابی
1) مطبوعات: اطلاعیه‌های رسمی مطبوعاتی دارای ارزش خبری هستند و توجه خوانندگان را به خود جلب می‌کنند. این اطلاعیه‌ها باید کوتاه و قانع کننده باشند تا مورد توجه قرار گیرند.
2) بازاریابی موتورهای جستجو: داشتن یک وب‌سایت و استفاده از خدمات یک موتور جستجو در محیط امروزی که همه‌ی مردم به اینترنت دسترسی دارند، یک ضرورت به حساب می‌آید. هاست وب‌سایت باید قابل اعتماد باشد تا مشتریان بالقوه بدون هیچ مشکلی به سایت دسترسی داشته باشند. طراحی سایت باید تخیلی باشد و توجه بینندگان را به خود جلب کند. وب‌سایت یک روش ارزان و ساده برای دسترسی به تعداد زیادی از مردم است. وب‌سایت باید شامل اطلاعاتی از قبیل شماره تلفن، آدرس، ایمیل و غیره باشد.
3) نمایشگاه‌های تجاری: اجاره‌ی فضایی در نمایشگاه تجاری و نشان دادن مواد تبلیغاتی به مشتریان، نگه‌داشتن یک بازخورد به منظور رجیستری از مشتریان، تماس با آن‌ها و حفظ وعده‌های داده‌شده در غرفه.
4) بازاریابی مستقیم: پیدا کردن یک لیست از دریافت کنندگان هدف و ایمیل کردن مطالب توضیحاتی به صورت مستقیم را به آن‌ها.
5) صفحات زرد: با یک آگهی در صفحات زرد و طرحی جذاب ایستادگی کنید.
6) خدمات عمومی: ارتقاء شرکت به شیوه‌ای مثبت در جامعه با حمایت از رویدادها، اهدا محصولات خود به سازمان‌های محلی و برگزاری رویدادها با آموزشگاه‌های محلی و گروه‌های دیگر، پخش تی‌شرت تبلیغاتی، ماگ و خودکارهایی با نام شرکت بر روی آن‌ها.
7) بیزنس کارت: طراحی کارت‌هایی به صورت حرفه‌ای برای کسب‌وکار.
پیاده‌سازی ایده‌های کم‌هزینه بازاریابی

استفاده از دانش، مهارت، سیستم و ابزار برای ایجاد یک استراتژی کم‌هزینه بازاریابی برای کسب‌وکارهای جدید.
دانش: کتاب‌های مبتنی بر دانش بازاریابی را مطالعه کنید، چند کتابچه‎‌ی راهنمای بازاریابی از استادان بازاریابی وب بخرید، استراتژی‌های بازاریابی را از مشاوران بازاریابی یاد بگیرید و یا یک متخصص بازاریابی برای کسب‌وکار خود استخدام کنید.
مهارت: سه مهارت مهم بازاریابی را توسعه دهید:
برای یادگیری از نیازها و مشکلات مشتریان سوالات ساده بپرسید.
با دقت گوش دهید و یک رویکرد برای حل مسئله ارائه دهید.
یک مطلب از مواد بازاریابی‌تان برای جذب مشتری به او ارسال کنید. ایده‌های عملی و درک کاری خود را از محصول به او اثبات کنید.
سیستم: تعریف مسئولیت‌ها، فعالیت‌های بازاریابی زمان‌بندی‌شده و استفاده از کامپیوتر برای خودکارسازی وظایف، تمرکز روی زمان و توجه به ارائه‌ی محصولات در زمان دوره‌ای مقرر، مدیریت مخاطبان برای اضافه کردن به پایگاه داده، ارسال اطلاعات به مشتریان آینده‌نگر، پاسخ به همه‌ی پرس‌وجوها و مسئولیت رسیدگی به مشتریان.
ابزارها: در زیر ابزارهای موردنیاز برای هدف قرار دادن بازار بیان شده است:
ابزارهای ارتباطی مانند تلفن، ایمیل و وب‌سایت‌ها.
اطلاعات برای مشتریان در مورد کسب‌وکار، مانند پروپوزال، بروشور و یا جزوه.
ابزارهایی که نام شرکت، لوگو و اطلاعات تماس شرکت را نشان دهند مانند بیزنس کارت‌ها.

هوش هیجانی چه مزایایی برای سران بازاریابی دارد

 

 

  • هوش هیجانی می‌تواند با مشاهده‌ی انواع رفتارها و خصوصیات ارزیابی شود. بازاریابان دارای هوش هیجانی بالا به اشتباهات خود اقرار می‌کنند و از آن‌ها یاد می‌گیرند. در بجث و بررسی مسائل دشوار احساسات و عواطف‌شان را کنترل می‌کنند.

 

مارک ویلسون مدیر بازاریابی و ارتباطات می‌گوید:” هر روز یک جوان بازاریاب باهوش و پرشور با هوش هیجانی بالا به من بدهید، آن‌ها به زودی به بازاریابان و لیدرهای بازاریابی بزرگی تبدیل خواهند شد.”

 

سطوح بالای مهارت‌های فنی و تحلیلی بازاریابی برای رسیدن به موفقیت‌های شغلی کافی نیست، مهارت‌های نرم مانند رهبری، هوش هیجانی (EI) کارگروهی و نفوذ عوامل تعیین کننده‌ی موقعیت‌های ارشد بازاریابی هستند. هوش هیجانی تفاوت بین رهبران و دنبال‌کنندگان فنی کارآمدش را توضیح می‌دهد.
کاربرد مزایای هوش هیجانی برای بازاریابان:
در کتاب هوش هیجانی دنیل گلمن، او استدلال کرد که تفاوت مردم با IQ بالا و IQ متوسط ممکن است در هوش هیجانی نهفته شده باشد و افراد با IQ بالا خودکنترل، دارای پشتکار، توانا هستند و در دیگران ایجاد انگیزه می‌کنند. گلمن در کتابش هوش هیجانی را به چهار حوزه تقسیم می‌کند: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط. افراد دارای خودآگاهی بالا با خلق‌وخو، احساسات و عواطف‌شان در هماهنگی هستند، آگاهی بیشتر از چگونگی احساسات ممکن است بر افکار و تصمیم‌گیری‌ تاثیرگذار باشد. به همین ترتیب افراد با خود مدیریتی بالا دارای مهارت مدیریت موثر احساسات خود هستند. بازاریابان با آگاهی هیجانی می‌توانند حالات هیجانی خود و دیگران را تشخیص داده، واکنش و تصمیم‌گیری‌های اولیه خود را تعدیل کنند. درک احساسات افراد یک مهارت بسیار مهم برای یک بازاریاب است.
آگاهی اجتماعی توانایی به رسمیت شناختن حالت عاطفی دیگران است، گوش دادن و مشاهده کردن از عناصر مهم می‌باشند. افراد دارای آگاهی اجتماعی دوست‌های موثر، مذاکره‌کنندگان و رهبران هستند و در راهنمایی دیگران، الهام بخشیدن، نفوذ و متقاعد کردن دیگران مهارت دارند. تحقیقات نشان‌ داده‌اند که 90 درصد از تفاوت عملکردهای فوق‌العاده و متوسط به علت عدم شایستگی هیجانی و عاطفی در ارتباطات است.
هوش هیجانی می‌تواند با مشاهده‌ی انواع رفتارها و خصوصیات ارزیابی شود. بازاریابان دارای هوش هیجانی بالا به اشتباهات خود اقرار می‌کنند و از آن‌ها یاد می‌گیرند. در بجث و بررسی مسائل دشوار احساسات و عواطف‌شان را کنترل می‌کنند. آن‌ها به همان اندازه که صحبت‌می‌کنند، گوش می‌دهند، انتقادپذیر هستند و در موقعیت‌های تحت فشار آرام باقی می‌مانند. آن‌ها هم‌چنین می‌دانند چگونه به طور موثر به حل و فصل درگیری‌ها بپردازند، با اعضای تیم همدل باشند و براین اساس واکنش نشان دهند.
روش‌های تقویت هوش هیجانی:
درحالی که بسیاری بر این باورند که برخی از مردم به طور طبیعی از لحاظ احساسی باهوش‌تر از دیگران هستند، باور به این‎که هوش هیجانی بالا می‌تواند توسعه بیابد و بهبود پیدا کند، وجود دارد. روش‌های بهبود هوش هیجانی شامل توجه بیشتر به احساسات، توجه به فرصت‌ها به جای محدودیت‌ها، عادت کردن به بازخورد مثبت، در دسترس بودن، توضیح تصمیم‌گیری‌ها و مشاهده زبان بدن است.
بررسی‌ها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند برد که بتوانند به طور اثربخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط برقرار کنند. در این زمینه هوش هیجانی یکی از مولفه‌هایی است که می‌تواند به میزان زیادی در روابط مدیران با اعضای‌ سازمان نقش مهمی ایفا کند.

9 روش و پیشنهاد برای یک فروش موفق

  • درک مسائل مربوط به آن‌ها، زمان‌بندی و تحویل از اصول اولیه است. توصیف آن‌ها از مسائل به سرعت تعیین خواهد کرد که شما چگونه قادر به کمک به آن‌ها خواهید بود. آن‌ها علاقه‌مند و خوشحال خواهند شد در صورتی که احساس کنند شما می‌توانید به آن‌ها کمک کنید.

این ۹ روش برای بدست آوردن ابتکار عمل در فرایند فروش ، تبیین شده اند و به شما در انجام یک معامله موفق کمک خواهند کرد.

 

1) تخصص خود را به وضوح بیان کنید
چه چیزی از شما شناخته شده است؟ چه کاری را برای ساعت‌ها با لذت انجام می‌دهید؟ آیا آن کار را هنگامی که کودک بودید آغاز کرده‌اید؟ آیا مردم برای انجام آن به شما پول پرداخت می‌کنند؟ آیا شما به خاطر مهارت‌تان مورد احترام قرار می‌گیرید؟ اگر پاسخ شما مثبت است، پس شما دارای تخصص هستید. اگر آنچه که شما با آن شناخته می‌شوید، به دیگران برای رسیدن به اهدافشان کمک کند، پس تخصص شما دارای ارزش واقعی است.
2 خودتان را بیشتر بشناسانید
داستان خودتان را بنویسید. تمرکز کنید روی دیدگاه‌ها و افرادی که بیشتر از تجربه شما بهره‌مند می‌شوند و آن ها را به خوبی شناسایی کنید و به آن‌ها دسترسی پیدا کنید. از تمام کانال‌های موجود برای اطلاع داستان خود به سایرین استفاده کنید و کانال‌هایتان را براساس بازخوردهایی که دریافت می‌کنید هماهنگ کنید.
3) به پرسش‌ها پاسخ دهید
وقتی کسی پیدا می‌شود و از شما می‌پرسد که شما چه کاری انجام می‌دهید، در مورد تخصص خود بگویید و در بازگشت یک سری سوالات بپرسید: آن‌ها چه چیزی نیاز دارند؟ در حال تلاش برای رسیدن به چه چیزی هستند و آن‌ها فکر می‌کنند شما چگونه می‌توانید به آن‌ها کمک کنید؟ سوالات خود را با ” به من کمک کنید تا درک کنم…” شروع کنید. پاسخ آن‌ها طرح شما را خواهد ساخت.
4) مشکلات آن‌ها را درک کنید
درک مسائل مربوط به آن‌ها، زمان‌بندی و تحویل از اصول اولیه است. توصیف آن‌ها از مسائل به سرعت تعیین خواهد کرد که شما چگونه قادر به کمک به آن‌ها خواهید بود. آن‌ها علاقه‌مند و خوشحال خواهند شد در صورتی که احساس کنند شما می‌توانید به آن‌ها کمک کنید.
5) پیدا کردن علاقه‌مندی آن‌ها
علاقه‌مندی‌ها پیچیده‌تر و حساس‌تر هستند و همواره یک بنیان احساسی دارند. علاقه‌مندی‌ها به مراتب از نظر ساخت یک معامله از مسائل مهم هستند. در مورد احساس آن‌ها در مورد شما حساس باشید. علاقه‌مندی‌ها ارزش‌های شخصی هستند.
6) الهام بخشیدن به آن‌ها
این مرحله مهم‌ترین قسمت است و جایی است که مهارت‌های خلاقانه شما بسیار مهم خواهد بود. شما می‌توانید احساس کنید که آن‌ها کیستند، چه احساسی دارند و آینده را چگونه می‌بینند. از تجارب موفقیت خود به آن‌ها بگویید. سخنان خود را با ” در تجربه‌ی من…” شروع کنید و آن را به صورت خلاصه بگویید.
7) خلاصه‌سازی
برنامه خودتان را شرح دهید، هزینه‌ی آن را نیز بیان کنید. اگر آن‌ها با زمان و بودجه موافق نبودند، چند سوال بپرسید و رویکرد خود را اصلاح کنید و دوباره خلاصه‌سازی کنید.
8) خاتمه دادن
اگر آن‌ها با خلاصه‌ای که نوشتید موافق بودند، به آن‌ها بگویید تا شما را دنبال کنند و یک خلاصه‌ی یک صفحه‌ای بنویسید و ارتباط را با امضاها تائید کنید.
9) تقویت، تکرار
شما باید تخصص خود را با بیشترین سرعت ممکن به آن‌ها نشان دهید به طوری‌که آن‌ها به یاد بیاورند که کار شما چقدر برای آن‌ها مفید بوده است.

قوانین اصلی برای ساختن کسب‌ و کارهای بزرگ

 

 

  •  بسیاری از کسب‌وکارها هر ساله کارهای بسیار خاصی انجام می‌دهند اما همواره با شکست مواجه می‌شوند چرا که سرمایه‌ی خوبی برای مدیریت کارشان ندارند. Weinzweig می‌گوید ارائه‌ی یک محصول بزرگ تضمین سودآوری نیست.

1)    الهام بخش باشید، چشم‌انداز استراتژیک داشته باشید.
چشم‌انداز سیاست کلی یک شرکت و بیان صریحی از آینده‌ای است که شرکت شما باید به سمت آن حرکت کند. برای موثر واقع شدن چشم‌انداز نیاز دارید که الهام بخش باشید به مردم بفهمانید که این چشم‌انداز انجام خواهد شد و همچنین نیاز به یک صدای استراتژیک دارید یعنی در حالی که اهداف جاه‌طلبانه و بلند پروازانه هستند به آن‌ها بفهمانید که واقع بینانه هستند.
2)    شما نیاز دارید که به مشتریان‌تان دلایل قانع‌کننده برای خرید بدهید.
این مورد کاملا واضح است، Weinzweig می‌گوید صاحبان کسب‌وکارها به مشتریان‌شان نیاز دارند بیشتر از اینکه مشتریان به آن‌ها نیاز داشته باشند. شما باید یک راه هیجان‌انگیزتر از رقبا پیدا کنید و خدمات استثنایی به مشتریان ارائه کنید.
3)    بدون سرمایه‌گذاری خوب شما شکست خواهید خورد.
بسیاری از کسب‌وکارها هر ساله کارهای بسیار خاصی انجام می‌دهند اما همواره با شکست مواجه می‌شوند چرا که سرمایه‌ی خوبی برای مدیریت کارشان ندارند. Weinzweig می‌گوید ارائه‌ی یک محصول بزرگ تضمین سودآوری نیست.
4)    همکاری گرفتن از کارکنان
کارکنان زمانی که احساس کنند عضوی از یک شرکت بزرگ هستند بهترین کارشان را انجام می‌دهند، Weinzweig می‌گوید عملکرد شرکت زمانی بهبود پیدا می‌کرد که رضایت شغلی کارکنان افزایش پیدا می‌کرد.
5)    اگر می‌خواهید کارکنان خدمات بزرگی به مشتریان ارائه کنند، ابتدا شما به عنوان مدیر باید خدمات بزرگی به کارکنان ارائه کنید.
Weinzweig اعتقاد راسخ دارد به تئوری  Robert Greenleaf که می‌گوید هرگز خدمات کارکنان به مشتریان بهتر از خدمات مدیر به کارکنان نخواهد بود.

 

 

6)    انتظارات واضح داشته و ابزارهای کار در اختیار کارکنان قرار دهید.
اگر می‌خواهید عملکرد عالی از کارکنان‌تان بگیرید، باید انتظارات شفاف و روشنی از آن‌ها داشته باشید و ابزارهای مورد نیاز آن‌ها را برای انجام کارشان فراهم کنید. این دو مورد از مهم‌ترین عوامل ماندن یک کار است. در مجله‌ی کسب‌وکار گالوپ نوشته شده که آنچه که هر یک از کارکنان قرار است انجام بدهند را شرح دهید. به صورت مجموعه‌ای از مراحل و یا فرآیندها توضیح دهید که چگونه برای رسیدن به اهداف سازمانی باید این انتظارات را برآورده سازد.
7)     یک کسب‌وکار موفق کاری را انجام می‌دهد که دیگران می‌دانند باید این کار را انجام دهند… اما عموما انجام نمی‌دهند.
سازمان‌های بزرگ کمی مهربانانه عمل می‌کنند، آن‌ها از مشتریان و کارکنان‌شان هرازگاهی تشکر می‌کنند، برای خرید مواد اولیه‌ی بهتر کمی بیشتر پرداخت می‌کنند، خطای کارکنان وفادار خود را می‌بخشند و کمی بیشتر به جامعه هدیه می‌دهند.
8)    در همه‌ی زمان‌ها، رویکرد رو به رشد خود را حفظ کنید.
Weinzweig می‌گوید در لحظه‌ی شروع کسب‌وکار همه چیز آرام است و مدیریت کسب‌وکاری که به بلوغ نزدیک می‌شود سخت‌تر می‌شود در این زمان باید رشد خود را حفظ کنید.
9)    موفقیت یعنی پیشرفت با وجود مشکلات
این‌که با پیشرفت کار مشکلات از بین خواهد رفت افسانه‌ای بیش نیست، چالش‌ها همواره خواهند بود. با این تفاوت که در آغاز شما سعی می‌کنید فروش خود را قوی کنید و زمانی فروش خوبی داشتید باز سعی خواهید کرد تا آن را حفظ کنید. مهم این است که شما مشکلات را از پیش رو بردارید و از فرصت‌هایی که در اختیار شما قرار می‌گیرند بهتر استفاده کنید.
10)    هر چیزی که نقطه‌ی قوت شما است، احتمالا تبدیل به نقاط ضعف شما خواهند شد.
Weinzweig پیشنهاد می‌کند گاهی نگاهی به نقاط قوت خود بیندازید و پیش‌بینی کنید که آن‌ها چگونه می‌توانند به شما صدمه بزنند.
11)    اصولا طول می‌کشد تا اتفاقات بزرگی بیفتد.
نباید انتظار داشت یک استراتژی جدید بلافاصله و هنگام شروع به کار توسعه پیدا کند. معمولا توسعه‌ی یک استراتژی حدود پنج سال طول می‌کشد.
12)     سازمان‌های بزرگ قدردان و سرگرم‌کننده هستند.
Weinzweig بر اهمیت ایجاد یک فرهنگ کاری مثبت و لذت‌بخش تاکید می‌کند، که در آن کارکنان سخت کار می‌کنند زیرا می‌دانند که از آن‌ها قدردانی خواهد شد.

– See more at: https://www.ibazaryabi.com/%da%a9%d8%b3%d8%a8%e2%80%8c%d9%88%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af/#sthash.2jf90Zce.dpuf

با روش بازاریابی مستقیم فروش را افزایش دهیم

 

 

  • مزیت قابل توجه بازاریابی مستقیم در آن است که می توان نرخ پاسخ به تبلیغ را اندازه گرفت و تغییراتی ایجاد کرد تا نرخ پاسخ بیشتر شود. همواره نرخ پاسخ را تست کنید و تنها راه آن پیگیری و اندازه‌گیری همه‌چیز است.

در این‌که اپل و استارباکس کسب‌وکارهای بزرگی هستند بحثی نیست اما باور به این‌که روش‌ بازاریابی آن‌ها بهترین است، یک اشتباه بزرگ است. موفقیت این برندها با استفاده از استراتژی‌های خاص‌شان‌، دلیل بر موفقیت سایر کسب‌وکارها با روش‌ آن‌ها نیست.

 

 

 

شما نباید روی بازاریابی‌ برندهایی مثل اپل و یا استارباکس تمرکز کنید؛ بلکه در عوض روی بازاریابی مستقیم خود کار کنید. هر دلاری که صرف بازاریابی می‌کنید انتظار می‌رود که بازگشت داشته باشد. اگر شما در ایجاد بازاریابی مستقیم خود جدی هستید نیاز دارید آنچه را که بهترین بازاریابان مستقیم انجام می‌دهند یاد بگیرید تا کسب‌وکار موفقی داشته باشید. کتاب بازاریابی مستقیم دن کندی یکی از بهترین منابع در این زمینه است. در ادامه 9 قانون از این کتاب آورده شده است:
1)همواره پیشنهاداتی ارائه کنید.
همانطور که پیتر دراکر می‌گوید:” هدف از بازاریابی ایجاد و حفظ مشتری است.” بنابراین برای جذب مشتری باید تلاش کنید. ارائه‌ی پیشنهادات مشخص برای مشتری از اهمیت خاصی برخوردار است. در هر ایمیل، تبلیغ یا نامه‌ای که می‌فرستید حتما پیشنهاد مشخصی داشته باشید، در مورد پیشنهادتان به مشتریان‌ آگاهی بدهید تا درمورد آن فکر کرده وتصمیم بگیرد.
2)دلیلی برای پاسخ سریع به تبلیغ بدهید.
بسیاری از افراد مشغله‌های زیادی در زندگی دارند، کارها را به تعویق می اندازند و این تعلل آنقدر ادامه پیدا می کند که تبلیغ به فراموشی سپرده می شود. محدودیت زمانی ایجاد کنید و یک احساس فوریت القا کنید. توجه افراد را جلب کنید و به ‌آن‌ها دلیلی بدهید که همین الان به پیشنهاد شما عمل کنند.
3)اقدامات خود را به‌صورت دقیق شفاف‌سازی کنید.
فرض نکنید مشتری همه چیز را می داند و اگر به اندازه کافی علاقه مند باشد تماس خواهد گرفت؛ همه‌ی کارهایی را که انجام خواهید داد مرحله به مرحله توضیح دهید. با آن‎‌ها روراست بوده و همه‌ی کارهایی که انجام خواهید داد را دقیق بیان کنید. تغییراتی که بعد از آن اتفاق خواهد افتاد شما را شگفت‌زده خواهد کرد.
4)تمرکز بر پیگیری، اندازه‌گیری و پاسخگویی
مزیت قابل توجه بازاریابی مستقیم در آن است که می توان نرخ پاسخ به تبلیغ را اندازه گرفت و تغییراتی ایجاد کرد تا نرخ پاسخ بیشتر شود. همواره نرخ پاسخ را تست کنید و تنها راه آن پیگیری و اندازه‌گیری همه‌چیز است.
5)برای ساخت برند هزینه‌ای نپردازید.
در بازاریابی مستقیم هدف ارائه‌ی پیشنهاد به مخاطب و دعوت از او برای عمل است. ساختن یک برند هیچ اشکالی ندارد، تنها اشتباه زمانی اتفاق می‌افتد که شما برای آن پولی پرداخت کنید. Jack Trout می‌گوید: برندسازی نکنید مگر اینکه یک میلیارددلار پول داشته باشید؛ در عوض، روی بازاریابی مستقیم تمرکز کنید و فراموش نکنید هدف شما در بازاریابی مستقیم برندسازی نیست بلکه فروش بیشتر است.
6)همواره علاقه‌مندان خود را پیگیری کنید.
آیا شما واقعا فکر می‌کنید با تلاش‌های بازاریابی و آگهی‌ها می‌توانید به افراد سلطه داشته باشید؟ شما نیاز به پیگیری چشم‌انداز، مشتریان و علاقه‌مندان‌تان هستید. برای پیگیری آن‌ها می‌توانید از سیستم های پی گیری خودکار مانند ایمیل مارکتینگ یا پیامک استفاده کنید.
7) شبیه تبلیغات پستی عمل کنید.
بسیاری از مردم فکر می‌کنند بازاریابی مستقیم از طریق پست بی اثر است. اما واقعا موثر است! روش استفاده از آن را مطالعه کنید و از آن استفاده کنید.
8) متن تبلیغ را قوی انتخاب کنید.
بیشترین بازاریابی را در عصر دیجیتال با استفاده از تصاویر و عبارات زیبا می‌بینیم. فراموش نکنید هدف اصلی به انجام رساندن فروش است و هر چقدر متن تبلیغ قوی باشد این هدف بهتر محقق خواهد شد.
9)روی نتایج تمرکز کنید.
مهم نیست شما دوست دارید چه تصویری را در تبلیغ بگذارید و یا تبلیغ از نظر شما حرفه‌ای نیست، تنها روی این تمرکز کنید که از مشتریان‌تان پاسخ بگیرید و فقط به نتیجه اهمیت بدهید.
با استفاده از نه قانون بالا کسب‌وکارتان را روی یک رژیم بازاریابی مستقیم دقیق قرار دهید.

– See more at: https://www.ibazaryabi.com/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82%db%8c%d9%85/#sthash.YLuXMHA0.dpuf