به صورت مداوم مشتری های جدید را شناسایی کنیم

  • این کسب وکار شما است. به طور طبیعی، شما می‌خواهید که پول زیادی از آن به دست آورید اما تمایل به سود زیاد در آینده شما را به یک تحمیل کننده تبدیل می‌کند. فروش نرم معمولا برای پیدا کردن مشتریان جدید بهتر عمل می‌کند.

 

 

اگر می‌خواهید شرکت‌تان رشد کند نیازمند جذب مشتریان جدید هستید. کارهای ساده‌ای وجود دارند که به صورت مداوم می‌توانید در کسب‌وکارتان انجام دهید. رشد مستمر کلید راه‌اندازی یک کسب‌و کار سالم است. وجود مشتریان جدید برای کسب‌وکار شما بسیار مهم است، این راه‌های ساده در انجام درست آن به شما کمک خواهد کرد.

1)شخصی سازی ارتباط‌ها
مردم از کسانی که می‌شناسند و به آن‌ها اعتماد دارند خرید می‌کنند. پیتر دراکر می‌گوید: ” مردم با با قلب‌شان خرید می‌کنند، نه با ذهن‌شان.” هنگامی که یک بازدید کننده احساس ارتباط خوبی با شما نداشته باشد، احتمالا شما او را از دست خواهید داد. یکی از صفحات پربازدید هر وب‌سایت صفحه‌ی “درباره‌ی ما” است. مردم دوست دارند از طریق این صفحه شما را بشناسند و گفتن لیست موفقیت ها در این صفحه برای آن‌ها جذاب نیست. وب‌سایت شرکت‌های مختلف، متفاوت است اما چیزهای ساده‌ی زیادی برای صحبت کردن وجود دارند . مثلا صحبت کردن در مورد بنیان‌گذاران و تلاش‌های خود برای شروع یک کسب‌وکار از لیست دستاوردها جالب‌تر است.

2)وب‌سایت ساده
وب‌سایت شما بهتر است تا حد ممکن ساده باشد، زمانی که گزینه‌های زیادی در وب‌سایت باشد مردم وب‌سایت شما را ترک می‌کنند. با توجه به تحقیقات Hobspot زمانی که شخصی به وب‌سایت شما مراجعه می‌کند تنها 10 ثانیه فرصت دارید تا توجه او را جلب کنید. به عنوان مثال وب‌سایت مشهور zen Habits یکی از 25 وب‌سایت برتر سال 2010 در مجله تایم بود. این وب‌سایت بیش از یک میلیون بازدید کننده دارد و بازدید کنندگان سادگی آن را دوست دارند.

3) خیلی سخت نفروشید.
این کسب وکار شما است. به طور طبیعی، شما می‌خواهید که پول زیادی از آن به دست آورید اما تمایل به سود زیاد در آینده شما را به یک تحمیل کننده تبدیل می‌کند. فروش نرم معمولا برای پیدا کردن مشتریان جدید بهتر عمل می‌کند.

4)توصیفات کافی
مردم به دنبال نظرات بی‌طرفانه‌ای هستند، تا ببینند آیا چیزی که شما می‌فروشید ارزش خرید دارد یا نه؟ بنابراین اولین چیزهایی که آن‌ها می‌خوانند ریویوها و توصیفاتی است که در سایت شما قرار دارد. از مشتریان‌تان بخواهید بازخورد صادقانه‌ای از شما در بخش بررسی آنلاین قرار دهند و آن‌ها را با افتخار نشان دهید تا مشتریان‌تان به راحتی بتوانند تصمیم بگیرند.

5)داشتن یک برنامه بازاریابی
یک کسب‌وکار با طرح‌های بازاریابی زندگی می‌کند و می‌میرد. شما نیازمند یک طرح بازاریابی مداوم به مشتریان بالقوه‌تان هستید. خدمات بسیاری است که امروزه شما می‌توانید برای بازاریابی خود از آن‌ها استفاده کنید، استفاده از اتوماسیون به راه‌اندازی کمپین‌های بازاریابی در رسانه‌های اجتماعی، ایمیل و غیره.
ما در زمان هیجان انگیزی زندگی می‌کنیم، زمانی که اینترنت و رسانه‌های اجتماعی یک بازار بزرگ برای کسب‌وکار جدید ایجاد کرده‌اند. وجود مشتریان برای رشد کسب‌وکار شما بسیار مهم است. این راهنمایی‌های ساده به شما در انجام درست آن کمک خواهد کرد.

تفکر سیستمی در بازاریابی نیاز است

 

 

  • سیستم مجموعه ای است از عناصر که به نحو خاصی با یکدیگر در ارتباط و وابستگی متقابل هستند. این ارتباط و وابستگی به سیستم خصوصیات توانائی رفتاری متمایز از خصوصیات و رفتار و توانائی اجزاء متشکهٔ آن را می دهد. اگر اجزاء یک مجموعه ارتباط و وابستگی متقابل ذکر شده را نداشته باشند، یک سیستم را تشکیل نمی دهند.

در این مقاله سعی دارم تفکر سیستمی را در افزایش هماهنگی در سازمان جهت افزایش بازدهی سازمان و تاکید بر یکپارچگی سازمان در جهت بازاریابی کالا و رضایت مشتریان به وسیله یکی از شرکت‌هایی که بررسی شده است را برای شما بیان کنم.

چندی پیش یکی از کار افرینان از من خواست به بررسی وضعیت شرکت او که یک شرکت خدماتی بود بپردازم.

پس از کسب اطاعات از مدیر ان واحدهای مختلف و بررسی وضعیت متوجه شدم که واحدهای شرکت اعم از واحد بازاریابی فروش حسابداری واحد مشتریان مدیریت بصورت منفصل از هم کار می کنند و انسجامی بین واحدهای فوق و اهداف سازمان وجود ندارد. فعالیت‌های قابل قبولی انجام می شود ولی شرکت در رسیدن به اهدافش با مشکل روبروست، شرکت در وضعیت بحرانی قرار گرفته است.

مشکلی که در این شرکت وجود داشت عدم توجه به اینکه شرکت یک سیستم است و لزوم اثربخشی یک سیستم هماهنگی تمام اجزای سیستم می باشد و عدم وابستگی اجزای سیستم در جهت رسیدن به هدف باعث می شود که سیستم به اهداف خود نرسد .هر کدام از اجزای سیستم بدون انسجام با دیگر اجزاء فعالیت نماید ممکن است خوب کار کند و کارائی بالایی داشته باشد ولی اثر بخش نخواهد بود و سیستم را به اهداف خود نمی رساند مانند سه نفر که باید کاری را انجام دهند که به هم وابسته است اگر دو نفر از انان کار خودشان را انجام دهند و به کار دیگری کار نداشته باشند و به وابستگی کار که لزوم نتیجه است کار نداشته باشند نتیجه ای حاصل نمی شود و کار بیهوده انجام داده اند.

در سازمان ها نیز ممکن است چنین اتفاقی بیفتد به این صورت که واحد فروش کار خود را به نحو قابل انجام می دهد بدون توجه به واحد حسابداری یا تولیدممکن است که واحد فروش کاری را انجام دهد که کار واحد حسابداری را خنثی کند زیرا واحدها باهم هماهنگی در جهت اهداف سازمان ندارند که این مشکل در این شرکت به خوبی مشهود بود و این عدم انسجام را نیز مشتریان حس می کنند.
مدیران به عنوان مدیر باید انسجام را در کلیه اجزاء سیستم ایجادکنند زیرا عدم انسجام اجزای سیستم باعث کاهش اثر بخشی و در نتیجه سیستم در راه رسیدن به هدف باز می دارد مدیران باید توجه داشته باشند.

سیستم مجموعه ای است از عناصر که به نحو خاصی با یکدیگر در ارتباط و وابستگی متقابل هستند. این ارتباط و وابستگی به سیستم خصوصیات توانائی رفتاری متمایز از خصوصیات و رفتار و توانائی اجزاء متشکهٔ آن را می دهد. اگر اجزاء یک مجموعه ارتباط و وابستگی متقابل ذکر شده را نداشته باشند، یک سیستم را تشکیل نمی دهند.

 

بازاریابی جاویژه چیست / درباره بازاریابی جاویژه چه می دانیم

 

  • موفقیت بعنوان شرکتی که از بازاریابی جاویژه استفاده می کند، چالش برانگیز و پر ریسک است. ریسک عمده کار در اینجاست که چنین شرکت هایی بر روی بازار بسیار کوچکی متمرکز می شوند و ممکن است این بازار جریان درآمدی لازم، برای بقای آن ها را نداشته باشد.

 

بازاریابی جاویژه یکی از مفاهیم بازاریابی است که به خوبی جا افتاده نشده است. بازاریابی جاویژه به معنی رقابت کردن در بازار هدف کوچک، با پیشنهاد های ویژه و تخصصی است. چنین بازاریابی، دو مزیت رقابتی ویژه ایجاد می کند، یکی تخصص شرکت بر روی بازار هدف مشخصی است و دیگر در دست گرفتن سهم بیشتر در صورت انتخاب بازار هدف کوچکتر است.

 

به همین دو دلیل است که بسیاری از شرکت های بزرگ تصمیم می گیرند با شرکت های کوچک یا بزرگ دیگری که به شکل بازاریابی جاویژه عمل می کنند، وارد رقابت نشوند چرا که رقابت با شرکت هایی که به صورت تخصصی روی موضوع خاصی تمرکز کرده اند، کار سختی است.

 

بازاریابی جاویژه، استراتژی بازاریابی است که به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد و تصور غلط عمومی وجود دارد که شرکت هایی که از این استراتژی بازاریابی استفاده می کنند، سهم کوچکتری نسبت به بقیه از بازار دارند. کسب و کارهای کوچک را نمی توان به خودی خود جاویژه نامید، چرا که آن ها صرفا سهم کوچکی از بازار بزرگی را دارا هستند.

 

تعریفی درست از بازاریابی جاویژه (Niche Marketing)

برخی کتاب های سنتی بازاریابی جاویژه را شامل موارد زیر می دانند:

تمرکز بر روی بخش (سهم) کوچکی از بازار و همچنین عدم وجود رقبای قدرتمند در آن زمینه. با این حال هیچ یک از این تعریف ها، به شکلی جداگانه میزان اهمیت تخصص و تبحر مورد نیاز در بازاریابی جاویژه را نشان نمی دهند. این موضوع در شرایطی است که تخصص و تمرکز کلید موفقیت یک یک بازاریاب جاویژه است. در حالت کلی، تعریف زیر را می توان تعریفی دقیق داسنت:

بازاریابی جاویژه، بازار تخصصی است که پیشنهادهای ویژه ای متمرکز بر بخش کوچک شده ای از بازار در آن ارائه می شود.

 

چرا برخی شرکت ها بازاریاب های جاویژه می شوند؟

موفقیت بعنوان شرکتی که از بازاریابی جاویژه استفاده می کند، چالش برانگیز و پر ریسک است. ریسک عمده کار در اینجاست که چنین شرکت هایی بر روی بازار بسیار کوچکی متمرکز می شوند و ممکن است این بازار جریان درآمدی لازم، برای بقای آن ها را نداشته باشد. به عبارت دیگر چنین شرکت هایی تا میزان زیادی در مقابل رکود اقتصادی، ورود رقیبان جدید و تغییرات ناگهانی خطرپذیر هستند.

سوال اینجاست که اگر بازاریابی جاویژه چنین پر ریسک است، چرا برخی شرکت ها باید استفاده از این استراتژی را انتخاب کنند؟ پاسخ این سوال ساده و مهم است:

 

فضای کم رقیب

در صورتی که بازاریابی جاویژه موفقیت آمیز باشد، شرکت می تواند ادعای تملک بازار خاصی را کند و اجازه ورود رقیبان جدید به سختی داده شود.

 

روابط قوی

بازاریابی جاویژه منجر به ارتباط بسیار قوی با مشتریان در طول زمان می شود که این خود نیز منجر به عدم ظهور رقیب جدید می شود.

 

تدام کسب و کار

رقابت کم و ارتباط قوی با مشتریان فضای کسب و کاری بسیار پایداری را ایجاد می کند که نوسانات موجود در بازارهای دیگر در آن وجود نخواهد داشت.

 

پیش رفت قابلیت ها

از آن جایی که چنین شرکت هایی در زمینه‌ای خاص متبحر هستند، با گذشت زمان به توانایی ها و مهارت های خودشان میافزایند.

 

کسب و کار متمرکز

چنین شرکت هایی دیگر نیاز به این ندارند که به دنبال بازارها یا استراتژی های بازاریابی متنوع بگردند. آن ها راه خود را یافته اند و روی آن متمرکز شده اند.

 

حاشیه سود بالا

مشتریان چنین شرکت هایی اغلب افرادی هستند که قیمت، عامل چندان تعیین کننده ای در تصمیم گیری آن ها نیست.

 

آیا شرکت هایی با بازاریابی جاویژه همواره شرکت های کوچکی هستند؟

بله. چنین شرکت هایی همواره شرکت هایی با ابعاد کوچک تا متوسط هستند. دلیل عمده آن را می توان تمرکز آن ها بر روی بخش کوچک و خاصی دانست. با این وجود برخی اوقات مثال های نقضی هم برای این امر وجود دارد، برای مثال American Express برای مدتی بر روی یک سری کارت های اعتباری خاص برای مشتریان پولدار که مشاغل مدیریتی داشتند، تمرکز کرده بود.

 

استراتژی بازاریابی موفق با یک پیام شروع می‌شود

  • مردم را با پیام‌های زیاد و تغییرات پی‌درپی گیج نکنید. پیام سازگار راحت در خاطر می‌ماند. اگر شما می‌خواهید که پیام‌تان شنیده شود، باید پیام یکسانی را بارها و بارها تکرار کنید. اگر پیام‌تان را تغییر دهید زمان می‌برد تا دوباره پیام‌تان همه گیر شود.

 

صاحبان بسیاری از کسب‌وکارها از من در مورد اینکه چگونه کسب‌وکار خود را در بازار ادامه دهند مشاوره می‌خواهند. قبل از اینکه بتوانم به این سوال پاسخ بدهم نیاز دارم در مورد بازاریابی آن‌ها و مشتریان‌شان بدانم.

مدت‌ها قبل از اینکه شروع به بازاریابی کسب‌وکار خود بکنید، شما باید در مورد آنچه که برای گفتن دارید تصمیم بگیرید. پیام‌های بازاریابی شما چیست؟ برای بازارهای مختلف پیام‌های مختلفی است اما بسیار مهم است که در آغاز بر روی یک چیز تمرکز کنید. اینجا چند دستورالعمل است که به شما کمک خواهند کرد.

 

سازگار باشید.
مردم را با پیام‌های زیاد و تغییرات پی‌درپی گیج نکنید. پیام سازگار راحت در خاطر می‌ماند. اگر شما می‌خواهید که پیام‌تان شنیده شود، باید پیام یکسانی را بارها و بارها تکرار کنید. اگر پیام‌تان را تغییر دهید زمان می‌برد تا دوباره پیام‌تان همه گیر شود.
بر مشتری تمرکز کنید.
همیشه در ایجاد پیام‌های بازاریابی‌تان به جای محصول یا خدمات مشتریان‌تان را در نظر بگیرید. به عنوان مثال اگر شما فروشنده خودرو باشید و در تلاش برای فروش لوازم ایمنی هستید، به جای گفتن ویژگی‌های ایمنی و فنی سیستم یک داستان به اشتراک بگذارید. داستان یک ابزار فروش بزرگ است، با استفاده از آن نظر مشتریان‌تان را به سیستم ایمنی عوض کنید. شما می‌توانید توضیح دهید که با استفاده از این سیستم چگونه مشتری و خانواده‌اش را از خطرات حفظ می‌کنید. مثلا اگر طوفان برف هست، این ترمز ضد قفل می‌تواند به شما کمک کند. شما نیاز دارید که خود را به مشتریان‌تان بشناسانید.
کوتاه و مختصر باشید.
پیام بازاریابی شما نباید شامل همه‌ی چیزهایی که در مورد کسب‌وکارتان است باشد. چه چیزی باعث می‌شود که شما در بازار متفاوت از بقیه باشید؟ گزاره ارزشی شما باید بخش مهمی از پیام بازاریابی شما باشد.
به وعده‌ی خود وفا کنید.
هرگز چیزی را که کاملا از انجام آن در بازاریابی خود مطمئن نیستید تضمین نکنید. اگر انتظار ایجاد کنید و بعد نتوانید به آن‌ها عمل کنید به اعتبار شما لطمه خواهد زد. اخبارهای بد سریعا همه‌گیر می‌شوند.
و در آخر مطمئن باشید که تمام پیام بازاریابی شما با اعمال‌تان مطابق و یکپارچه است. بسیاری از برندها یک اشتباه بزرگی انجام می‌دهند و چیزی را می‌گویند اما در عمل امور دیگری را انجام می‌دهند. اگر به مردم بگویید که خدمت به مشتری برای شما از اولویت بسیاری برخوردار است اما شکایت‌های آن‌ها را نادیده بگیرید، اثر تلاش‌های بازاریابی شما به حداقل می‌رسد. همیشه با حرکت‌تان صحبت کنید.

 

اهداف استراتژی رسانه‌ای / برنامه‌ ریزی استراتژی رسانه‌ای شما

 

  • پیام‌های استراتژی رسانه‌ای باید منافع محصول را تقویت کند و به توسعه‌ی استراتژی شرکت و تثبیت موقعیت محصول کمک کند. کوکا کولا، مک دونالد و نایک شرکت‌هایی با استراتژی‌های رسانه‌ای موثر هستند.

شرکت‌ها می‌خواهند به مصرف‌کنندگان‌شان در مورد محصول و کسب‌وکارشان بگویند تا از آن‌ها خرید کنند. استراتژی برقراری ارتباط موثر نیازمند فکر و برنامه‌ریزی است. برنامه‌ی یک شرکت برای برقرای ارتباط با مصرف‌کنندگان به عنوان استراتژی رسانه‌ای شناخته می‌شود.

استراتژی رسانه‌ای موثر با در نظر گرفتن مخاطبان هدف، در زمان و پول شرکت صرفه‌جویی می‌کند.

 

 

برنامه‌ریزی استراتژی رسانه‌ای شما
قبل از اینکه در مورد استراتژی رسانه‌ای یک شرکت تصمیم بگیرید، باید به سوالات زیر پاسخ دهید؟
شما می‌خواهید چه پیام‌هایی را مخاطبان هدف خود برسانید؟
مقادیر ارزشی این شرکت چیست و چگونه با استراتژی رسانه‌ای می‌توانید آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهید؟
مزایای محصول یا خدمات‌تان چیست؟
استراتژی رسانه‌ای شما برای متفاوت بودن با رقبای‌تان چگونه خواهد بود؟
چگونه پیام‌ خود را به مصرف‌کنندگان خواهید رساند؟ به عنوان مثال به صورت نوشتاری، بصری و یا شفاهی.
شما چه کانال‌های رسانه‌ای را انتخاب خواهید کرد؟ تلویزیون، رادیو، روزنامه، تابلوهای تبلیغاتی و یا غیره.
شما چگونه از برندتان، لوگو و شعارهای‌تان استفاده خواهید کرد؟

 

اهداف استراتژی رسانه‌ای
پیام‌های استراتژی رسانه‌ای باید منافع محصول را تقویت کند و به توسعه‌ی استراتژی شرکت و تثبیت موقعیت محصول کمک کند. کوکا کولا، مک دونالد و نایک شرکت‌هایی با استراتژی‌های رسانه‌ای موثر هستند.
کوکا کولا: چیز واقعی
مک دونالد: من آن را دوست دارم.
نایک: فقط آن را انجام بده.
این سه شرکت از نمونه های موفق ارسال پیام‌های موثر هستند که به مخاطبان‌شان اجازه‌ی نظردهی و تقویت مزایای محصول را می‌دهند. مثلا نایک با شعارش به مردم انگیزه تکمیل فعالیت‌های ورزشی با استفاده از محصولات نایک را می‌دهد. کوکا کولا با این شعارش نشان می‌دهد که نوشیدنی آن‌ها متفاوت و اصل است و با نوشیدنی‌های رقبا یکسان نیست.

 

نتیجه:
منظور از استراتژی رسانه‌ای این است که یک شرکت چگونه پیام خود را به مشتریانش و مصرف‌کنندگان ارائه می‌کند. استراتژی رسانه‌ای شرکت یک برنامه‌ی بلند مدت است که از طریق ارتباطات داخلی و خارجی اجرا می‌شود. استراتژی رسانه‌ای فاصله‌ی بین شکست و موفقیت است.

– See more at: https://www.ibazaryabi.com/%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85-%d9%88-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%aa%da%98%db%8c-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%db%8c/#sthash.EuPry9Y0.dpuf

 

مشتری ها شما را به برند می شناسند

 

  • در نوشته های گذشته مطالب زیادی را راجع به برندسازی منتشر کرده ایم، این که چیست و چه می کند. در حال کلی برندسازی درباره تعیین یک فلسفه برای هسته کسب و کار و ایجاد تصویر مشخص از کسب و کار است. این فرایند باید از بنیان گذاران شرکت آغاز شود و به دیگر بخش ها مانند فروش، تولید، کارمندان اداری، بخش خدمات مشتری، کمپین های تبلیغاتی و … رسوخ کند.

 

شاید مسئله برند در حال تبدیل شدن به یک کلیشه در دنیای بازاریابی باشد ولی قدرت برند یک واقعیت غیرقابل کتمان است که از سال ها قبل وجود داشته است. واقعیتی که در طول زمان دستخوش تغییرات بسیاری شده است ولی مفهوم آن به قوت خود باقی است.

برند باعث می شود که کسب و کار در شرایط امنی قرار بگیرد و ارتباطی عمیق با مشتریان برقرار کند. لزوما باعث تلفیق مشتری با کسب و کار می شود و در نهایت منجر به پشت سر گذاشتن رقیبان می شود.

شرکت های بزرگ جهان از کوکاکولا گرفته تا Adobe، همگی از کوچکترین چیزها شروع کردند و در ابتدا چیزی بیشتر از فرضیات، ایده ها و عشق نبودند. فارغ از آغاز فروتنانه‌ای که داشته اند، فارغ از پس زمینه که در کسب و کار داشته اند و فارغ از محصولات و خدماتشان، هر کدام از این شرکت ها در یک عامل کلیدی و حیاتی مشترک هستند: برندسازی!

 

ولی برندسازی دقیقا چیست؟

در نوشته های گذشته مطالب زیادی را راجع به برندسازی منتشر کرده ایم، این که چیست و چه می کند. در حال کلی برندسازی درباره تعیین یک فلسفه برای هسته کسب و کار و ایجاد تصویر مشخص از کسب و کار است. این فرایند باید از بنیان گذاران شرکت آغاز شود و به دیگر بخش ها مانند فروش، تولید، کارمندان اداری، بخش خدمات مشتری، کمپین های تبلیغاتی و … رسوخ کند.

برندسازی موفق درباره مشخص کردن ارزش های اصلی کسب و کار، ضعف ها و نقاط قوت و سپس مقایسه آن با عواملی است که برای مخاطبان هدف ارزشمند است.

 

بازاریابی بر اساس هدف

به یاد داشته باشید که برندسازی با در نظر گرفتن همیشگی الویت های مشتری در ذهن ایجاد می شود: در واقع هیچوقت تلاش نکنید که به یک سبزی‌خوار گوشت بفروشید!
به نظر بسیار شفاف می رسد ولی این اشتباهی است که حتی بزرگ ترین برندهای دنیا نیز تکرار می کنند.

یکی از بزرگترین و جالب ترین مثال های ارتکاب به این اشتباه شرکت کوکاکولا است. در سال 1985 کوکاکولا بزرگترین و مشهورترین تولید کننده نوشابه در دنیا بود. با این وجود در آن زمان رقیب جدیدی به نام Pepsi وارد بازی شده بود که با شعار: نوشیدنی جوانان! فرایند برندسازی موفقی را برای خود طی می کرد. با حمایت افراد مشهوری مانند مایکل جکسون از Pepsi این نوشیدنی در حال تنگ کردن عرصه برای کوکاکولا بود.

حرکت بعدی Pepsi که کار را برای کوکاکولا سخت تر کرد، برگزاری یک چالش بود که مردم می توانستند به رایگان طعم هر دو این نوشابه ها را بچشند و خودشان تصمیم بگیرند که کدام یک را باید انتخاب کنند که در نهایت بسیاری Pepsi را انتخاب می کردند. عکس العمل کوکاکولا به این مسئله تولید محصول جدیدی به نام New Coke با طعمی جدید بود. ولی کوکاکولای جدید، هرچند طبق تحقیق ها خوشمزه تر بود ولی با اولیت های مشتریان هم خوانی نداشت و طعم اش به دل نمی نشست و در نتیجه بسیاری از مشتریان قبلی نیز این محصول را بایکوت کردند و در نهایت کوکاکولا مجبور به از سر گرفتن تولید محصولاتی با ترکیب قبلی شد.

 

برندسازی ایجاد یک نشان است

بیایید تصور کنیم که هر چیزی که می پوشیم و می خوریم و استفاده می کنیم از برندهای خاص باشد. این محصولات تصویری است که دوست داریم خود را به بقیه از طریق آن ها بشناسانیم. برندسازی، ایجاد یک نشان است، نشان ها و تعاریفی از خود که ما با نسبت دادنشان به برندی دیگر در حال اثبات آن ها هستیم. ما خودمان را به برندهای مختلف می چسپانیم تا از خودمان تصویری را بسازیم که می خواستیم، داشته باشیم.

در واقع ایجاد نشان برند، دومین مرحله ای است که بعد از شناخت مشتری باید به سوی آن حرکت کنیم.

 

بازاریابی سببی چیست / آشنایی با بازاریابی سببی

 

  • بسیاری از افراد از برندی که انتخاب کرده اند انتظار تعامل و انگیزش دارند. بازاریابی سببی روش بسیار مناسبی برای این کار است. بازاریابی سببی اطلاع کلی راجع به کسب و کار را افزایش می دهد، مشتریان بالقوه ایجاد می کند، یک مزیت رقابتی است و تصویر برند را بهبود می بخشد.

 

زمانی که مخاطبان یا سرمایه گذاران یک سازمان متوجه بشوند که سازمان شان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از یک گروه خیریه حمایت می کند، آن سازمان را در رده‌ی همان گروه قرار خواهند داد. بازاریابی سببی به مردم نشان می دهد که یک سازمان خاص چگونه می تواند با فعالیت های خود به یک گروه خیریه کمک کند.

 

بازاریابی سببی به مجموعه ی گسترده ای از فعالیت های تبلیغاتی گفته می شود که نشان دهنده وفاداری و احترام یک شرکت به فعالیت های ارزشمند یک گروه است. نتیجه این کار توسعه تجارت شرکت و همچنین ایجاد حس و نظر مثبت اجتماعی نسبت به آن است. بازاریابی سببی باعث می شود که مردم به خوبی سازمان و هدف هایش را درک کنند ولی عملا نباید انتظار سودآوری مستقیم از آن داشت.

 

تاریخچه

بازاریابی سببی به شکلی سنتی در فرهنگ ایرانی از قدیم وجود داشته است. حمایت برخی بازاریان از افراد بی بضاعت که ریشه های مذهبی نیز داشته است، هم اکنون نیز منجر به افزایش اعتماد و اعتبار وی و در نهایت فروش بیشترش می شود. با این وجود برخورد با بازاریابی سببی به شکل حرفه ای یکی از پدیده‌های نسبتا نوظهور در عرصه بازاریابی است و برای اولین بار در سال 1979 یک شرکت کلوچه سازی آمریکایی به نام Amos با حمایت از یک بنیاد خیریه سوادآموزی آن را انجام داده است.

 

مزایا

بسیاری از افراد از برندی که انتخاب کرده اند انتظار تعامل و انگیزش دارند. بازاریابی سببی روش بسیار مناسبی برای این کار است. بازاریابی سببی اطلاع کلی راجع به کسب و کار را افزایش می دهد، مشتریان بالقوه ایجاد می کند، یک مزیت رقابتی است و تصویر برند را بهبود می بخشد.

 

آمار و ارقام

در آماری که سال 2010 توسط ConeLLC و با عنوان “مطالعه تکامل سببی 2010” ارائه شد، از هر پنج نفر، چهار نفرشان علاقه داشتند برندی که از آن استفاده می کنند از بنیادهای خیریه حمایت کنند. همچنین تحقیق نشان می دهد که 80 درصد مردم حاضرند اگر محصول رقیب کیفیت و قیمت مناسب داشته باشد و همچنین از یک بنیاد خیریه حمایت کند، وفاداری خود نسبت به محصول قبلی را بشکنند و محصول جدید را انتخاب کنند.
و از هر پنج نفر، سه نفر تاکید کرده اند حاضرند محصول جدیدی را امتحان کنند که از بنیادهای خیریه حمایت می کنند.

 

احتیاط کنید

هرچند بازاریابی سببی موضوع بسیار تاثیرگذاری است و ممکن است منجر به موفقیت های بسیاری شود ولی روی دیگر سکه نیز وجود دارد و ممکن است یک برند محکوم به سواستفاده از بنیادهای خیریه شود. از همین رو راه اندازی یک کمپین بازاریابی سببی مانند چاقوی دو لبه است و در پیاده سازی آن باید بسیار احتیاط کرد. در مقاله هایی بعدی به شکلی جزیی تر با نحوه راه اندازی یک بازاریابی سببی آشنا می شویم.

چطور بین مشتریان و کارکنان تعامل برقرار کنیم

 

  • ظهور شبکه‌های بسیار ویروسی شبکه‌هایp2p (مردم به مردم) باعث تغییر همیشگی مفهوم مشتری و کارکنان شده است. رسانه‌های اجتماعی، شبکه‌های اجتماعی و جابه‌جایی‌ها نویدبخش مرگ B2B و B2C است. حرکت به سمت تعامل اولین قدم ورود به دنیایp2p است.

 

در حال حاضر بیشتر مشتریان، کمپین‌های بازاریابی هدفمند را نادیده می‌گیرند، از پاسخ به پیشنهادات اجتناب می‌کنند و حداقل بازخورد را دارند. در عوض مشتریان بالقوه با یکدیگر تعامل دارند و پیام شرکت‌های بزرگ را دور می‌زنند. همین طور کارکنان به طور فزاینده‌ای به عوامل غیرپولی مانند پیشرفت، شناخت، مسئولیت اجتماعی و غیره در انتخاب شغل توجه می‌کنند.جذب، حفظ و جایگزینی بازنشستگان از کارهای ضروری سران هر سازمان است. در نتیجه سازمان‌ها در سراسر جهان برای تعامل با مشتریان و کارکنان خود عجله دارند. دلیل این کار آسان است، بدون تعامل نفوذ برندها کاهش می‌یابد و سازمان‌های بزرگ بهترین کارگران‌شان را از دست خواهند داد.

 

 

مطالعات ما نشان داد که کارگران متعهد- کسانی که در طرح‌ریزی شرکت مشارکت داشته‌اند- 37 درصد بیشتر از بقیه با کارفرمایان خود باقی می‌مانند و همین‌طور مشتریان متعهد سه برابر بیشتر احتمال دارد که یک محصول را حمایت کنند و یا به یک دوست توصیه کنند.
الگوهای تعامل تصادفی محکوم به شکست هستند. متاسفانه به خاطر عجله برای تعامل، بسیاری از سازمان‌ها یک رویکرد تصادفی می‌گیرند. به عنوان مثال، بسیاری از سازمان های بخش اجتماعی خود را به همان شیوه ای ایجاد می‌کنند که بخش تجارت الکترونیک را یک دهه قبل به آن شیوه ایجاد کرده‌اند.
تعامل موفقیت‌آمیز نیازمند نه مولفه‌ کلیدی است.

ما چگونه به تعاملات‌مان اطمینان می‌کنیم و چگونه از خستگی پذیرش رسانه‌های جدید جلوگیری می‌کنیم؟ چگونه می‌توان یک سازمان و رهبران آن را تغییر داد؟ گام اول این است که به طور سیستماتیک در مورد آن فکر کنیم و بدانیم که تعاملات نیازمند مجموعه‌ای از بلوک‌ها است. من آن‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کنم: ارزش‌های مردم محور، سبک تحویل و ارتباطات و انجام در زمان مناسب.
ارزش مردم محور نقطه‌ی شروع است. یک سازمان نیاز به درک واقعی از مشتریان و کارکنان خود دارد. عناصر کلیدی در این‌جا فرهنگ، جامعه و اعتبار است. فرهنگ در مورد هنجارهای اجتماعی، اولویت‌های ارتباطی و چشم‌انداز جهانی است. در سطح سازمانی، این شامل موثرترین سبک رهبری و اینکه کارگران چگونه با هم تعامل داشته باشند می‌شود. در برخورد با مشتری شامل درک تقسیم بندی مشتری، آمادگی دیجیتال و تمایل به مشارکت است. جامعه روی ذی‌نفعان داخلی و خارجی متمرکز است. هر یک از سهامداران ممکن است نیازهای متفاوتی داشته باشند. اعتبار شامل اعتماد به درآمد است. اعتبار از طریق نفوذ، شهرت، سوابق و تخصص ساخته می‌شود.
ارزش‌ها به تنهایی کافی نیست، برای تعاملات موفقیت‌آمیز سازمان نیازمند درک درست از سبک‌های تحویل و ارتباطات است. این سبک ترکیب کانال، محتوا و سرعت است. کانال اشاره به استفاده از تعامل چهره‌به چهره، خرده‌فروشی، موبایل، اجتماعی، وب، کیوسک، مجازی و تصویری دارد. محتوا می‌تواند داخلی، تولید شده توسط کاربر، اخبار تولید شود و یا تحلیلی باشد و در نهایت سرعت به فراوانی تعاملات اشاره دارد که موقت، زمان‌بندی و یا مستمر است. آخرین قسمت انتخاب زمان درست برای تعاملات است.

مدل جدید تعاملات با مرگ B2B و B2C
ظهور شبکه‌های بسیار ویروسی شبکه‌هایp2p (مردم به مردم) باعث تغییر همیشگی مفهوم مشتری و کارکنان شده است. رسانه‌های اجتماعی، شبکه‌های اجتماعی و جابه‌جایی‌ها نویدبخش مرگ B2B و B2C است. حرکت به سمت تعامل اولین قدم ورود به دنیایp2p است.

 

 

 

حفره ها را در بازاریابی پیدا کنید

 

  • دانشی که از رقبا به دست میاورید کمک می کند که حفره هایی که در پیشنهاد خود دارید را بشناسید. همچنین شناخت ضعف های رقیب باعث می شود که حفره های موجود در کسب و کار آن ها را هم بشناسید و نیازهای موجود در بازار را پر رنگ تر کنید.

 

هر کسب و کاری برای اینکه بتواند در میدان رقابت باقی بماند، باید تازه بماند. این تازه ماندن به معنی به روز رسانی پیوسته محصولات و خدمات، ایجاد بازارهای جدید و یا شکل دادن یک پیشنهاد از پایه است. Simon Wicks در این مطلب نگاهی انداخته است به اینکه چگونه می توانید از فرصت ها برای نوآوری استفاده کنید.

 

نوآوری در قلب هر ایده تجاری موفقی قرار گرفته است ولی صرف تازه بودن مفهوم چندانی در دنیای پرسرعت تجارت امروزی ندارد و به زودی کهنه خواهد شد. رقبا فرصت رشد را به محصول شما نخواهند داد و از طرفی تقاضا و انتظارات مشتری نیز افزایش پیدا خواهد کرد. اگر با روند بازار همراه نباشید، بقیه این کار را خواهند کرد.

 

warns John Fitzgerald می گوید: اگر حواستان به افتخاراتی که کسب کرده اید پرت شده باشد، در حال از دست دادن مشتریان تان هستید.
شما توانایی داشتان یک محصول یا خدمات خوب را دارید، ولی مشتریان انتظارات جدیدی دارند و از طرفی نیز رقبا محصولات جدیدی عرضه می کنند. شرکت های خوب آن هایی هستند که بر روی چیزهایی که در اطرف شان در حال تغییر است، نظارت کامل داشته باشند.

 

به مشتریان خود گوش کنید

هر کسب و کار کوچکی نیاز دارد که به رگ خواب مشتریان و آنچه که مد شده است توجه کند. مشتریان به چه چیز فکر می کنند؟ آیا به تغییر فکر می کنند؟ اگر مشتریان شما در حال ترک شما هستند، از خواب بیدار شوید و ببینید کجا می روند و چه می خواهند؟!
نگذارید که روزها یکی یکی سپری شوند. همین الان تلفن را بردارید و یا صفحه ایمیل تان را باز کنید. سعی کنید در ابتدا با مشتری هایی صحبت کنید که افراد مورد علاقه تان نیستند.

 

حواس تان به رقبا باشد

دانشی که از رقبا به دست میاورید کمک می کند که حفره هایی که در پیشنهاد خود دارید را بشناسید. همچنین شناخت ضعف های رقیب باعث می شود که حفره های موجود در کسب و کار آن ها را هم بشناسید و نیازهای موجود در بازار را پر رنگ تر کنید. می توانید به شکلی مخفی از آن ها خرید کنید تا به این موضوع پی ببرید ولی راهکار بهتر این است که از خود مشتری ها در این باره بپرسید. آن ها بهترین منبع برای تامین این اطلاعات هستند. از آن ها بپرسید : این چیست که باعث می شود محصول رقیب را ترجیح بدهید؟

 

قوانین جدید کسب و کارها را به سمت و سویی جدید هدایت می کند و ممکن است برای آن ها بازارهای جدیدی معرفی کند. قوانین بانکی و قوانین جدید کشور خود را پیگیری کنید.
آن قدرها هم همیشه بی اهمیت نیستند. هر روز که می گذرد بانک ها و موسسات دولتی مسائل بیشتری را راجع به تجربه کاربری و همچنین ارتقا تجربه مشتری میاموزند و در نهایت قوانین جدیدی به شکلی خصوصی و عمومی ممکن است وضع شود که موقعیت های جدیدی را برای کسب و کار ایجاد کند.

بزرگترین اشتباهاتی که در بازاریابی انجام می دهیم

 

  • با چشم و گوش بسته، اینطور فرض نکنید که مطمئنا کمپین شما به هر نحوی شده، موفق خواهد شد. ایده را روی چند مشتری اولیه آزمایش کنید! مطمئن باشید که مقدار زیادی پول و اعتبار در جیب تان باقی خواهند ماند.

 

بیسکوییت های Oreo، که بخشی از شرکت بین المللی Mondelez است، به فکر راه اندازی یک کمپین بازاریابی هوشمندانه افتاد. در حالت نظری ایده جذاب و بامزه ای بود: بیایید برای مردم ۵۰ شهر کوچک آمریکا با استفاده از پست، بیسکوییت بفرستیم!

 

ولی در عمل این کمپین یک افتضاح بزرگ به بار آورد! البته نه به این خاطر که همه گیر نشد، از قضا بسیار هم همه گیر شد! ولی این اتفاق به شکل بدی افتاد و هیچ چیز آنطور که پیشبینی می کردند، پیش نرفت. واکنش های منفی به این کار به قدری زیاد شد که توجه رسانه های بسیاری را به خود جلب کرد.

 

Oreo برای هر خانه یک تکه بسیار کوچک بیسکوییت فرستاده بود که این میزان واقعا بسیار کم به نظر می رسید. بهترین توصیف برای این کمپین را یک روزنامه نگار در Great Falls Tribune انجام داده بود:

 

بدون شک، کمپین بسیار جذابی بود! خیلی جالب است که صبح صندوق پستی خود را باز کنیم و علاوه بر نامه های مالیات و اخبار روزانه یک بیسکوییت هم در آن جا بیابیم. ولی به نظر می رسید که فاصله طبقاتی زیادی بین محلی که شرکت بیسکوییت سازی در آن قرار داشت با محلی که بیسکوییت ها در آنجا توزیع می شد، وجود داشت. احساس اغلب مردم با دیدن بیسکوییت اینطور بود: متاسفیم که در وسط ناکجاآباد رها شدی! بیا این بیسکوییت رو بگیر، خوشحال باش!!

 

اگر فکر می کنید که شرکت پس از کجا باید می دانست که بازخورد مردم چگونه خواهد بود؟ به احتمال شرکت شما هم در صف ارتکاب به چنین اشتباهی قرار گرفته است. بزرگترین اشتباه Mondelez این بود که به مخاطبانش نه بعنوان انسان بلکه بعنوان یک سری اشیا نگریسته بود.
مجریان پروژه تصور می کردند که مشتریان خود را به خوبی درک می کنند و دیگر زحمت این را به خود ندادند که بر روی تفاوت های جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی، جنسی، مذهبی که منجر به بازخورد متفاوت می شوند، تحقیق کنند.

 

وقتی تصور می کنید که برداشت همه از کاری، مانند خود شماست، موجودیت مخاطب خود را فراموش کرده اید و او را مانند روبوتی تصور می کنید که می خواهید آنطور رفتار کند که شما دوست دارید. این روش هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
از قالب تفکری خاص رها شدن و فراتر از خود رفتن کار سختی است. چند روش برای تمرین این کار در ادامه برای شما آورده ایم:

 

تنوع در سطح مدیریت

نگاهی به مدیر عاملان، مشاوران و مدیران ارشد شرکت تان بیاندازید. اگر همه آن ها از یک رنگ باشند، تحصیلات مشابهی را گذارنده باشند و پس زمینه زندگی شان شبیه هم باشد مشخص است که در یک جامعه حفاظت شده‌ی بسته قرار گرفته اید.
مطمئمن باشید در بین مدیران سطح بالای سازمان، افرادی باشند که حس و رفتارشان شبیه به مشتری نهایی است.

 

از مشتریان مشورت بگیرید

بسیاری از شرکت ها، بستری را برای گرفتن مشورت از مشتریان خود ایجاد می کنند و از مشتریان خاص خود دعوت می کنند که به آن ها بازخورد بدهند و با آن ها در ارتباط باشند. مهمتر از همه این است که دقیق توجه کنید چه می گویند و چگونه آن را می گویند. تجربه های کلی آن ها را بدانید. چه چیزی روز آن ها را بیشتر از همه تحت تاثیر قرار می دهد؟
حتما لازم نیست اطلاعات بازاریابی جمع کنید، اطلاعاتی بگیرید که منجر به درک متقابل آن ها از شما شود.

 

قبل از اجرا، آزمایش کنید

با چشم و گوش بسته، اینطور فرض نکنید که مطمئنا کمپین شما به هر نحوی شده، موفق خواهد شد. ایده را روی چند مشتری اولیه آزمایش کنید! مطمئن باشید که مقدار زیادی پول و اعتبار در جیب تان باقی خواهند ماند.