زمان توسعه‌ برند به چه نکاتی اهمیت دهیم

 

  • شما سعی در جذب چه نوع مشتریانی دارید؟ شناسایی بازار هدف به دلایل زیادی حائز اهمیت است، شناسایی این بازارها باعث می‌شود بر روی تلاش‌های بازاریابی متمرکز شده و از پراکنده‌نگری در بازارهای متعدد جلوگیری شود.

 

توسعه‌ی برند همواره از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بوده و بخش مهمی از یک فرایند نظام مند بازاریابی یکپارچه است. برندینگ با افزایش تمرکز و آگاهی مصرف‌کننده موجب رشد سهم بازار می‌شود اما استراتژی برندینگ چیزی فراتر از بحث بازاریابی است.
برای این‌که نام برند خود را در ذهن مشتری ثبت کنید تا همیشه آن را به خاطر بسپارد باید از ابزارهای مختلفی مثل تبلیغات،خلاقیت، نوآوری و غیره استفاده کنید. با توسعه‌ی برند خود مشتریان وفادار به دست خواهید آورد. در ادامه مواردی که هنگام توسعه‌ی برند باید در نظر بگیرید آورده شده است.

 

 

 

 

شناسایی بازار هدف
شما سعی در جذب چه نوع مشتریانی دارید؟ شناسایی بازار هدف به دلایل زیادی حائز اهمیت است، شناسایی این بازارها باعث می‌شود بر روی تلاش‌های بازاریابی متمرکز شده و از پراکنده‌نگری در بازارهای متعدد جلوگیری شود. گرافیک‌های مرسوم، مد روز و موسیقی ممکن است مصرف‌کننده‌های جوان را جذب کند اما این نوع تبلیغات ممکن است مشتریان بالغ را ناراضی کند، بنابراین در ابتدا بازار هدف خود را تعیین کنید سپس براساس منافع مشتریان بالقوه‌ی خود عمل کنید.
لوگو و رنگ‌بندی
فونت و رنگ مناسب و ساده برای لوگوی شرکت خود انتخاب کنید. انتخاب گرافیک در مورد کسب‌وکار شما چیزهای بسیاری می‌گوید و در ایجاد برند منحصر به فردتان کمک می‌کند. سادگی طراحی و ارسال پیام به مخاطب از طریق لوگو باعث می شود که نام یک برند بیشتر در ذهن مخاطب ثبت شود. بسیاری از برندهای مشهور مانند نایک از طراحی ساده استفاده می کنند تا مخاطبان راحت تر آن را به خاطر بسپارند. رنگ‌ها نیز نقش مهمی در افزایش محبوبیت یک برند دارند. شرکت اپل گفته است: رنگ‌ها احساسات را بیان می‌کنند و به مخاطب پیامی را می‌فرستند و نشان‌دهنده‌ی ماهیت و شخصیت برند هستند.
تائیدیه از هنرمندان مشهور
تحریک بصری به شما کمک خواهد کرد تا مشتریان بیشتر شما را به خاطر داشته باشند. با استفاده از یک فرد به رسمیت شناخته شده توجه افراد را بیشتر به خود جلب کنید. استفاده از هنرمندان راه اثبات‌شده‌ای برای توسعه‌ی یک برند است. مردم معمولا به هنرمندان علاقه‌مندان هستند و دوست دارند مانند آن‌ها باشند. تاکنون هنرمندان بسیاری در توسعه‌ی برندها نقش داشته‌اند. به عنوان مثال فروش hanes بسیار گسترش پیدا کرد وقتی از مایکل جردن برای آگهی‌های تبلیغاتی‌اش استفاده کرد. کسب‌وکارهای کوچک معمولا نمی‌توانند یک هنرمند مشهور مانند مایکل جردن را استخدام کنند اما راه‌های بسیاری برای جذب مشتریان و ایجاد هویت برای کسب‌وکار شما وجود دارد. مهم این است که شخصیت خود را شکل دهید. اگر بودجه‌ی کافی دارید حتی می‌توانید یک حرفه‌ای را برای استفاده در تبلیغات خود استخدام کنید.
ثبت قانونی
توسعه‌ی یک برند یک سرمایه‌گذاری بلندمدت است. نام برند خود را از نظر قانونی ثبت کنید و بدین طریق از نام شرکت و برند خود حفاظت کنید. ثبت یک علامت تجاری برای شرکت مزایای زیادی دارد و به برند رسمیت می‌بخشد.
خلاقیت در تبلیغات
برای ماندگار شدن اثر برند در ذهن مشتریان تبلیغات خلاق نقش بسیار مهمی دارند. وقتی به صورت مداوم از یک نوع تبلیغات یکسان استفاده شود خسته‌کننده می‌شود و معمولا اثر آن‌ها کم می‌شود. تبلیغات خلاق فرصتی است که به وسیله‌ی آن برند خود را توسعه دهید.

بازاریابی مشارکتی با برندسازی مشارکتی چه تفاوتی با هم دارند

 

  • بازاریابی مشارکتی بین دو برند هم‌فکر برای ترویج محصولات و یا خدمات یکدیگر رخ می‌دهد، در حالی که یک محصول ترکیبی ایجاد نمی‌کنند. تعهدات بازاریابی مشارکتی به روابط با برندهای دیگر اجازه می‌دهد.

 

دو از یک بهتر است. در مورد همه‌ی چیزهایی که جفت هستند و به تنهایی موثر نیستند فکرکنید؟ مثلا تصور کنید تنها یک کفش داشته باشید! در اینصورت نمی‌توانید از مجموعه‌ی مهارت‌های خود استفاده کنید، اگر در این وضعیت بپرید حتما یکی از پاهای‌تان درد خواهد کرد.

 

داستان‌های موفقیت‎‌آمیز بسیاری در زمینه‌ی بازاریابی مشارکتی و برندسازی مشارکتی وجود دارد. مدیران IMPACT گفته‌اند:” دو هفته‌ی گذشته ما از دو نفر از مشتریان‌مان خواستیم یک گروه را به عنوان مهمان در وبلاگ ما معرفی کنند. این بازاریابی مشارکتی ما به مشتریان‌مان این فرصت را داد تا نیروی خود را گسترش دهند، در حالی که باعث شد خوانندگان ما محتوای آموزنده دریافت کنند.” تنها با چند لینک داخلی در وب‌سایت با عناوین “5 راه برای موفقیت در کسب‌وکار شما” یا ” 5 راه بدست آوردن اعتماد در فرآیند فروش” برای مشتریان‌تان راهنمایی‌هایی برای موفقیت تولید کنید و بدین وسیله اعتبار خود را نزد آن‌ها به عنوان منبع مطمئن و قابل اعتماد برای اطلاعات افزایش دهید. این‌که شما از یک روش ساده مثل این‌ها صحبت می‌کنید یا با یک برند دیگر به صورت مشارکتی کار می‌کنید متفاوت است. با این ذهنیت اصطلاحات بازاریابی مشارکتی و برندسازی مشارکتی برای برجسته کردن منافع بالقوه شکسته شد.

 

 

 

تفاوت چیست؟
در حالی که هر دو روش شامل مشارکت بین دو برند است و به دنبال افزایش بازاریابی هستند، اما برندسازی مشارکتی و بازاریابی مشارکتی از نظر اجرایی با هم تفاوت دارند.
بازاریابی مشارکتی:
بازاریابی مشارکتی بین دو برند هم‌فکر برای ترویج محصولات و یا خدمات یکدیگر رخ می‌دهد، در حالی که یک محصول ترکیبی ایجاد نمی‌کنند. تعهدات بازاریابی مشارکتی به روابط با برندهای دیگر اجازه می‌دهد.
برندسازی مشارکتی:
برندسازی مشارکتی عبارت است از یک محصول یا خدمت تک با بیش از یک نام برند و یا ارتباط یک محصول با کسی غیر از تولیدکننده‌ی اصلی آن و فرصتی برای یک برند فراهم می‌کند تا محصول و خدمات خود را به مشتریان وفادار برند دیگر معرفی کند.
شناسایی پارتنر
بازاریابی مشارکتی:
اگر شما به دنبال همکاری در یک بازاریابی مشترک هستید، نقطه‌ی شروع خوبی خواهد بود اگر یک لیست از برندها که علاقه‌مند هستید داشته باشید، اگر این لیست محدود باشد موثرتر خواهد بود. در این حالت شما به دنبال رقابت با یکدیگر نیستید بلکه باید مکمل هم باشید. مطمئنا برندی با افراد خریدار مشابه، ایدئولوژی‌های بازاریابی مشابه و محصولات مختلف موفقیت بسیاری به ارمغان می‌آورد.
برندسازی مشارکتی:
انتخاب یک پارتنر برای برندسازی مشترک خیلی مهم است و هدف ترکیب قدرت دو برند به منظور افزایش مصرف‌کنندگان، مقاوم‌تر کردن و یا ترکیب خواص مختلف مرتبط با برندها در یک محصول واحد است. حفظ بودجه و منابع از اهمیت خاصی برخوردار است و خریداران شما باید پذیرای برند شریک شما باشند و بالعکس.
مزایا
هنگامی که شریک انتخاب می‌کنید، یکسان‌سازی زمینه‌ها برای کمپین بازاریابی‌تان قبل از هر چیز دیگری مهم است.
بازاریابی مشارکتی:
اگر هر دو برند لیست تماس قوی داشته باشند، آن‌ها می‌توانند پایگاه داده‌های‌شان را به هم معرفی کنند و فرصت‌های جدید برای هم فراهم کنند و همچنین دسترسی به منابع و اعتبار را افزایش دهند . بازاریابی مشارکتی اجازه‌ی دسترسی به یک بانک اطلاعاتی کامل از مشتریان جدید را می‌دهد و به همین دلیل از نظر زمان صرفه‌جویی موثر است.
برندسازی مشارکتی:
ارزان است، در بازاریابی یک محصول یا خدمات همیشه بودجه مناسب نیست. فرصت‌های برندسازی مشارکتی اجازه‌ی راه‌اندازی یک محصول یا خدمات جدید با هزینه‌های تقسیم شده بین شما و شریک‌تان را می‌دهد.
قرار گرفتن در بازار جدید: با برندسازی مشارکتی امکان ایجاد روابط با مشتریان جدید را افزایش می‌دهد و به قلمرو ناشناخته برند شریک‌تان وارد می‌شوید. هنگامی که دو برند گرد هم می‌آیند، کنجکاوی مردم در مورد نتیجه‌ی آن طبیعی است و به پی‌ریزی شالوده برای انتشار محصول موفق کمک می‌کند.

شخصیت برند و برندینگ

 

  • مردم خودشان و یا ایده‌آل‌های‌شان را در بخشی از برندهایی که می‌خرند و یا استفاده می‌کنند، نشان می‌دهند. به عنوان مثال نایک برای یک شخص هیجان‌انگیز، پرشور، نوآور و تهاجمی است و به سلامتی و تناسب اندام فکر می‌کند.

 

همه‌ی برندها دارای شخصیت نیستند و یا همه‌ی برندها شخصیت قوی و متمایز ندارند. شخصیت یک بعد مهم از برند است زیرا مانند شخصیت انسانی، آن را متمایز و پایدار می‌کند. انسان ها دارای ویژگی هایی هستند که توسط همین ویژگی ها در جامعه شناخته می شوند و این ویژگی ها انسان ها را از هم متمایز و شاخص می کند. حال همین مبحث در مورد برندها نیز مطرح می شود. اگر برندها را همانند انسان ها در نظر بگیریم، می توانیم برای آن‌ها هویت و ویژگی هایی ایجاد کنیم. در دنیای بازاریابی امروز شخصیت برند مفهوم جذاب و گیرایی دارد. آکر شخصیت برند را هسته مرکزی و نزدیک¬ترین متغیر در تصمیم¬گیری مشتری در هنگام خرید می¬داند. سه مدل از چگونگی اثر شخصیت برند:
مدل بیان خود
مردم خودشان و یا ایده‌آل‌های‌شان را در بخشی از برندهایی که می‌خرند و یا استفاده می‌کنند، نشان می‌دهند. به عنوان مثال نایک برای یک شخص هیجان‌انگیز، پرشور، نوآور و تهاجمی است و به سلامتی و تناسب اندام فکر می‌کند.
مدل پایه‌ای ارتباط
قابلیت اعتماد و محافظه کاری ممکن است خسته‌کننده باشند اما ویژگی ارزشمندی برای یک برند مانند ولوو را منعکس می‌کنند. رابطه‌ی بین یک برند و یک فرد مشابه رابطه‌ی بین دو نفر است.
یک رئیسی که تمرین قدرت می‌دهد یا یکی از بستگان ثروتمند: پرمدعا، ثروتمند، شخصیت مودب و فروتن، منعکس کننده شخصیت مرسدس بنز، لکسوس و یا BMV.
یک همراه برای ماجراجویی: شخصیت‌های ورزشی، نیرومند مانند نایک و ولزفارگو.
یک عضو خوب و مورد احترام در خانواده: گرم، احساساتی، خانواده‌گرا . از برندها مانند هالمارک، کداک و حتی کک.
مدل بازنمایی مزایای کاربردی
شخصیت برند همچنین می‌تواند در مورد مزایای کاربردی و ویژگی‌های برند باشد.
هارلی دیویدسون به عنوان یک شخص نیرومند، آزادی‌خواه، عاشق که مایل به شکستن هنجارهای جامعه و رفتار است که قدرت محصول را نشان می‌دهد. هارلی دیویدسون نام تجاری نوعی موتورسیکلت است که در آمریکا تولید می‌شود.
هال مارک برای فردی صادق، احساساتی، گرم، صالح و تخیلی است و این در مورد عرضه‌های هالمارک چیزهای زیادی می‌گوید.
بنتون برای یک فرد جسور، شیک، هیجان‌برانگیز، پرشور و تخیلی است و این برداشت‌های افراد از بنتون و فروشگاه‌های آن است.
میچلین برای یک انسان قوی، مشتاق، پرانرژی است که یک تایر باقدرت و انرژی را نشان می‌دهد.
شخصیت برند می‌تواند وسیله‌ای برای بیان خود فرد، نشان دهنده‌ی روابط و یا ویژگی‌های برند باشد.

با تمرکز و انعطاف پذیری برند سازی کنید

 

  • قابل تعریف بودن: باید دقیقا مشخص کنید که در حال انجام چه کاری هستید. سازمان شما دقیقا بر روی کدام مهارت ها بنا نهاده شده است؟ هر قدر در این زمینه مشخص تر و دقیق تر باشید، مشتریان به شکل بهتری موارد پیشنهادی به خود را درک می کنند

 

اغلب برای صاحبان کسب و کار، کار سختی است که هویت مشخصی برای خود تعریف کنند. طبیعی است که این کسب و کارها در ابتدا بخواهند برای همه کس، همه چیز باشند، ولی نکته مهم اینجاست که نوع کسب و کاری که در آن هستیم را به درستی مشخص کنیم تا جایگاه آن را به درستی در ذهن مشتری ایجاد کنیم. اگر نتوانید کسب و کار خود را به درستی تشریح کنید، مشتریان تان به سختی می توانند با آن ارتباط ایجاد کنید تا برند تان را شکل بدهید.

ایجاد تعریف دقیق برای یک کسب و کار، کار راحتی نیست. باید بتوانیم بالانس صحیحی بین قابل تعریف بودن و منعطف بودن برای یک کسب و کار ایجاد کنیم.

 

قابل تعریف بودن: باید دقیقا مشخص کنید که در حال انجام چه کاری هستید. سازمان شما دقیقا بر روی کدام مهارت ها بنا نهاده شده است؟ هر قدر در این زمینه مشخص تر و دقیق تر باشید، مشتریان به شکل بهتری موارد پیشنهادی به خود را درک می کنند. این موضوع ممکن است باعث شود که فقط مهارت هایی را انتخاب کنید که در انجامشان بهترین هستید ولی این داستانی است که باید به آن بچسپید

منعطف بودن: کسب و کار شما باید با انعطاف درونی ایجاد شود. جهان تجارت به شکل مداوم در حال تغییر است و مشتریان شما انتظار دارند که شما هم در این تغییرات سهیم باشید و شرکتی سنتی باقی نمانید. تعریف برند شما باید به شکلی باشد که هم سرعت با مشتریان خود، پا به پای آن ها حرکت کنید.

درک تفاوت این دو: حفظ برند و هنر ایجاد جایگاه برند، از ایجاد یک خط مشترک بین یک تعریف دقیق و محکم از برند در حین انعطاف پذیری آن بوجود میاید.

 

بعنوان مثال Amtrak شرکتی است که فقط به افرادی که از طریق خطوط ریلی سفر می کنند، خدمات دهی می کند. وقتی من بعنوان یک مشتری، متوجه می شوم که یک برند خود را به این ظرافت تعریف کرده است و به غیر از صنعت ریلی وارد هیچ تجارت دیگری نشده است، جایگاه آن برند در ذهنم شکل می گیرد و اعتماد کامل به آن پیدا می کنم.اگر Amtrak خود را بعنوان یک تجارت حمل و نقل معرفی می کرد و وارد بخش هایی مانند سفرهای هوایی و اتوبوسی می شد باید نحوه تبلیغات خود را به کل تغییر می داد تا انعطاف پذیری برند خود را نشان دهد.

در سوی دیگر شرکتی مانند Walt Disney قرار دارد که در طول این سال ها خود را صرفا بعنوان یک شرکت برای ایجاد کاراکترهای کارتونی تعریف نکرده است و خود را بعنوان صاحب صنعت سرگرمی معرفی می کند. این تعریف صحیح باعث شده است که بتواند کسب و کار خود را به پارک های گوناگون، فروشگاه های زنجیره ای بزرگ و کانال های تلویزیونی متنوع توسعه دهد.

باز هم تاکید می کنیم که نکته مهم توانایی ایجاد توازنی دقیق بین تعریف برند و انعطاف پذیری آن است.

مشتری ها شما را به برند می شناسند

 

  • در نوشته های گذشته مطالب زیادی را راجع به برندسازی منتشر کرده ایم، این که چیست و چه می کند. در حال کلی برندسازی درباره تعیین یک فلسفه برای هسته کسب و کار و ایجاد تصویر مشخص از کسب و کار است. این فرایند باید از بنیان گذاران شرکت آغاز شود و به دیگر بخش ها مانند فروش، تولید، کارمندان اداری، بخش خدمات مشتری، کمپین های تبلیغاتی و … رسوخ کند.

 

شاید مسئله برند در حال تبدیل شدن به یک کلیشه در دنیای بازاریابی باشد ولی قدرت برند یک واقعیت غیرقابل کتمان است که از سال ها قبل وجود داشته است. واقعیتی که در طول زمان دستخوش تغییرات بسیاری شده است ولی مفهوم آن به قوت خود باقی است.

برند باعث می شود که کسب و کار در شرایط امنی قرار بگیرد و ارتباطی عمیق با مشتریان برقرار کند. لزوما باعث تلفیق مشتری با کسب و کار می شود و در نهایت منجر به پشت سر گذاشتن رقیبان می شود.

شرکت های بزرگ جهان از کوکاکولا گرفته تا Adobe، همگی از کوچکترین چیزها شروع کردند و در ابتدا چیزی بیشتر از فرضیات، ایده ها و عشق نبودند. فارغ از آغاز فروتنانه‌ای که داشته اند، فارغ از پس زمینه که در کسب و کار داشته اند و فارغ از محصولات و خدماتشان، هر کدام از این شرکت ها در یک عامل کلیدی و حیاتی مشترک هستند: برندسازی!

 

ولی برندسازی دقیقا چیست؟

در نوشته های گذشته مطالب زیادی را راجع به برندسازی منتشر کرده ایم، این که چیست و چه می کند. در حال کلی برندسازی درباره تعیین یک فلسفه برای هسته کسب و کار و ایجاد تصویر مشخص از کسب و کار است. این فرایند باید از بنیان گذاران شرکت آغاز شود و به دیگر بخش ها مانند فروش، تولید، کارمندان اداری، بخش خدمات مشتری، کمپین های تبلیغاتی و … رسوخ کند.

برندسازی موفق درباره مشخص کردن ارزش های اصلی کسب و کار، ضعف ها و نقاط قوت و سپس مقایسه آن با عواملی است که برای مخاطبان هدف ارزشمند است.

 

بازاریابی بر اساس هدف

به یاد داشته باشید که برندسازی با در نظر گرفتن همیشگی الویت های مشتری در ذهن ایجاد می شود: در واقع هیچوقت تلاش نکنید که به یک سبزی‌خوار گوشت بفروشید!
به نظر بسیار شفاف می رسد ولی این اشتباهی است که حتی بزرگ ترین برندهای دنیا نیز تکرار می کنند.

یکی از بزرگترین و جالب ترین مثال های ارتکاب به این اشتباه شرکت کوکاکولا است. در سال 1985 کوکاکولا بزرگترین و مشهورترین تولید کننده نوشابه در دنیا بود. با این وجود در آن زمان رقیب جدیدی به نام Pepsi وارد بازی شده بود که با شعار: نوشیدنی جوانان! فرایند برندسازی موفقی را برای خود طی می کرد. با حمایت افراد مشهوری مانند مایکل جکسون از Pepsi این نوشیدنی در حال تنگ کردن عرصه برای کوکاکولا بود.

حرکت بعدی Pepsi که کار را برای کوکاکولا سخت تر کرد، برگزاری یک چالش بود که مردم می توانستند به رایگان طعم هر دو این نوشابه ها را بچشند و خودشان تصمیم بگیرند که کدام یک را باید انتخاب کنند که در نهایت بسیاری Pepsi را انتخاب می کردند. عکس العمل کوکاکولا به این مسئله تولید محصول جدیدی به نام New Coke با طعمی جدید بود. ولی کوکاکولای جدید، هرچند طبق تحقیق ها خوشمزه تر بود ولی با اولیت های مشتریان هم خوانی نداشت و طعم اش به دل نمی نشست و در نتیجه بسیاری از مشتریان قبلی نیز این محصول را بایکوت کردند و در نهایت کوکاکولا مجبور به از سر گرفتن تولید محصولاتی با ترکیب قبلی شد.

 

برندسازی ایجاد یک نشان است

بیایید تصور کنیم که هر چیزی که می پوشیم و می خوریم و استفاده می کنیم از برندهای خاص باشد. این محصولات تصویری است که دوست داریم خود را به بقیه از طریق آن ها بشناسانیم. برندسازی، ایجاد یک نشان است، نشان ها و تعاریفی از خود که ما با نسبت دادنشان به برندی دیگر در حال اثبات آن ها هستیم. ما خودمان را به برندهای مختلف می چسپانیم تا از خودمان تصویری را بسازیم که می خواستیم، داشته باشیم.

در واقع ایجاد نشان برند، دومین مرحله ای است که بعد از شناخت مشتری باید به سوی آن حرکت کنیم.

 

برند سازی مشارکتی چیست

 

  • برندسازی مشترک می‌تواند مابین یک سازمان و یک محصول نیز باشد. یک مثال از این نوع ارتباط سفورا با یک موسسه‌ی خیریه است که سفورا لوگوی یک موسسه‌ی خیریه را روی محصول قرار می‌دهد و مصرف کننده تشویق به خرید از این دو برند می‌کند و از بخشی از درآمد حاصل موسسه نیز سود می‌برد.

در برندسازی مشارکتی که برندهای همکار نیز نامیده می‌شوند، دو شرکت با هم متحد می‌شوند و با همکاری هم، هم‌افزایی بازاریابی ایجاد می‌کنند. اصطلاح برندسازی مشارکتی در میان واژگان تجاری واژه‌ی نسبتا جدیدی به حساب می‌آید و طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های بازاریابی را دربرمی‌گیرد.

برندسازی مشارکتی عبارت است از یک محصول یا خدمت تک با بیش از یک نام برند و یا ارتباط یک محصول با کسی غیر از تولیدکننده‌ی اصلی آن. به طور معمول برندسازی مشترک همکاری و معاشرت دو یا چند شرکت با لوگوهای مختلف، طرح‌های مختلف و شناسه‌های برند مختلف برای تولید یک محصول خاص است که قرارداد به این منظور تعیین شده است.
هدف ترکیب قدرت دو برند به منظور افزایش مصرف‌کنندگان، مقاوم‌تر کردن و یا ترکیب خواص مختلف مرتبط با برندها در یک محصول واحد است.
به گفته‌ی چانگ از مجله‌ی آکادمی آمریکایی کسب‌وکار، سه سطح از برندسازی مشارکتی وجود دارد: سهم بازار، گسترش برند و برندینگ جهانی.
سطح اول شامل پیوستن دو شرکت به منظور نفوذ به بازار.
سطح دوم در حال تلاش برای گسترش برند براساس سهم بازار فعلی این شرکت.
سطح سوم تلاش برای رسیدن به یک استراتژی جهانی با ترکیب دو برند.
انواع برندسازی مشارکتی:
انواع بسیاری از برندسازی مشارکتی وجود دارد. شرکت‌ها می‌توانند منابع موجود را ترکیب کنند و یا از منابع موجود برای ترویج محصولات متعدد استفاده کنند. انواع برندسازی مشارکتی عبارتند از: برندسازی مشارکتی مواد سازنده، برندسازی مشارکتی شرکت‌های یکسان، برندسازی مشارکتی با سرمایه‌‌گذاری مشترک. مهم نیست که شرکت کدام را برای استفاده انتخاب می‌کند، هدف پاسخ دادن به بازار در حال تغییر و افزایش درآمد محصول می‌باشد.
یک شکل از برندسازی مشارکتی، برند مشارکتی مواد است که مواد یا اجزا داخل یک محصول از شرکت‌های دیگر است. یک مثال از این نوع کامپیوترهای DELL با پردازنده‌های اینتل است. نوع دوم برندسازی مشارکتی یک شرکت، زمانی است که یک شرکت به طورهمزمان با بیش از یک محصول برند خود را ترویج می‌دهد. نوع سوم اتحاد دو یا چند شرکت برای ارائه‌ی محصول به مخاطبان هدف است.

 

مثال‌ها:
اولین نمونه‌های برندسازی مشارکتی در سال 1956 رخ داده‌ است زمانی که شرکت رنو با همکاری جواهرفروشان ون کلیف داشبورد محصول جدیدش را به یک اثرهنری تبدیل کرد. یک مثال موفق دیگر در این زمینه همکاری شرکت تولیدکننده دستگاه قهوه‌ساز senseo همراه با لوازم فیلیپس است. مثال دیگر مشارکت ژیلت M3 با باتری نیم‌قلمی است( که هر دو تحت مالکیت پراکتر& گمبل هستند) .
برندسازی مشترک می‌تواند مابین یک سازمان و یک محصول نیز باشد. یک مثال از این نوع ارتباط سفورا با یک موسسه‌ی خیریه است که سفورا لوگوی یک موسسه‌ی خیریه را روی محصول قرار می‌دهد و مصرف کننده تشویق به خرید از این دو برند می‌کند و از بخشی از درآمد حاصل موسسه نیز سود می‌برد.

 

دلیل اشتباه بیشتر شرکت ها در برند سازی چیست

 

  • همچنین می توان در مورد برند سازی بر حسب جدیدترین و پرنفوذترین رسانه های جمعی، نرم افزارهای تلفنهای هوشمند و …، فکر کرد. برند سازی چیزی شبیه ریاضیات یا مهندسی نیست که از قوانینی مشخص تبعیت کند، اما همانند همه فعالیتهای انسانی می توان با دنیای واقعی، آنرا، بر حسب عقل جمعی مرتبط کرد و تاثیرش را بر فضای کسب و کار مشاهده کرد.

 

با ارزش ترین دارایی یک شرکت، برند آن است. برند یک شرکت تنها دارایی آن است که اگر درست مدیریت شود، دچار استهلاک نمی شود و هرگز سقوط نمی کند. اختراعات منقضی می شوند، نرم افزارها کهنه می شوند، ساختمانها فرو می ریزند، ماشین آلات فرسوده می شوند و … اما یک برند اگر به خوبی مدیریت شود، سال به سال بر ارزش آن افزوده می شود.
با وجود این ویژگی منحصر به فرد، مفهوم برند به مدت طولانی اشتباه فهمیده می شد و (حداقل به لحاظ تاریخی) آن را به سختی می توان همچون فروش، سهم بازار، قیمت سهام یا درآمد، اندازه گیری کرد و گزارشی از آن تهیه کرد.

بنابر این، سوء برداشتهایی در مورد معنای برند وجود دارد. برخی از آن به عنوان “شهرت” یاد کرده اند. همه شرکت ها به شدت مراقب اند تا به شهرت آنها آسیبی نرسد و از این روست که برند سازی به نوعی مدیریت شهرت معنا می شود.
بسیاری از رهبران کسب و کار بر این باورند که برند سازی، بخشی از مقوله بازاریابی است. اما در واقع بسیار گسترده تر از آن است. برند شامل همه چیزهایی است که یک شرکت انجام می دهد، از لوگوی بر روی سربرگ آن و شیوه تنظیم شکایت مشتری گرفته تا یونیفرمی که کارمندان می پوشند. بنابراین هر آنچه در شرکت شما انجام می شود و یا شکست می خورد، مستقیما بر تصوری که از برند شما وجود دارد تاثیر می گذارد.
اجازه دهید با چند مثال این را توضیح دهم. چند وقت پیش برای خرید یک نوشیدنی به فروشگاهی رفتم. روی قوطی آن شعار زیر نوشته شده بود: ما همیشه با شما همچون اشراف زادگان رفتار می کنیم. مطمئن هستم که افرادی که این پیام را نوشته اند بهترین نیات را داشته اند، اما این پیام، با ظاهر نه چندان تمیز فروشگاه نمی خواند.
به عنوان مثال دیگر، تیتری که سیتی بانک از آن استفاده کرده است، چنین بود: “ثبات امروز، امنیت فردا“. مطمئن بودم که کسی این پیام را جدی نمی گیرد. چرا که نه تنها سیتی بانک متاثر از بی ثباتی بازار بود بلکه خود یکی از عوامل ایجاد آن بود. بنابر این شرکتی که خود، از به وجود آورندگان بی ثباتی است نمی تواند تبلیغ ثبات و امنیت داشته باشد.
اما موارد برعکسی نیز وجود دارد. مثلا، در مورد یکی از دوستان که از فروشگاهی، کفش خریده بود. بعد از چند روز تلفنی از فروشگاه به او زده شد و از او در مورد رضایتش از کفش پرسیده شد. سپس به عنوان تشکر یک ساک ورزشی به صورت رایگان برای او فرستادند. واضح بود که بعد از آن، این دوست من، مشتری دائمی این فروشگاه شد.
برند سازی موثر، محصول یا خدمات یک شرکت را بیشتر در معرض دید قرار می دهد و باعث کسب اعتبار می شود و این، موجب جلب توجه و افزایش فروش می شود. در واقع، مشتریان بیشتر متمایل اند برای محصولات و خدماتی از شرکت های مورد اعتماد، پول پرداخت کنند. برند سازی همچنین می تواند پویایی درون سازمانی در زمینه استخدام و گردش مالی کارکنان را بهبود بخشیده و بر روی معیارهای مالی نیز تاثیر بگذارد.
همچنین می توان در مورد برند سازی بر حسب جدیدترین و پرنفوذترین رسانه های جمعی، نرم افزارهای تلفنهای هوشمند و …، فکر کرد. برند سازی چیزی شبیه ریاضیات یا مهندسی نیست که از قوانینی مشخص تبعیت کند، اما همانند همه فعالیتهای انسانی می توان با دنیای واقعی، آنرا، بر حسب عقل جمعی مرتبط کرد و تاثیرش را بر فضای کسب و کار مشاهده کرد.