-
بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده میکنید تعریف شده است. در سالهای اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند.
بازاریابی تجربی یک فرم از تبلیغات است که هدف آن کمک به مصرفکنندگان برای تجربه یک برند است.در حالی که تبلیغات سنتی(رادیو و تلویزیون) به طور شفاهی و بصری برند و منافع محصول را بیان میکردند، بازاریابی تجربی تلاش میکند با غوطهور کردن مصرفکنندگان در داخل محصول به آنها در انتخاب کمک کند و این با حواس چندگانه انسان شدنی است.
هدف از بازاریابی تجربی اتصال به یادماندنی و عاطفی بین مصرفکننده و برند است که در نهایت منجر به تصمیم به خرید و وفاداری مشتری میگردد.
بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده میکنید تعریف شده است. در سالهای اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند. بازاریابان روی تجربه بسیار هزینه میکنند، حتی اگر این سرمایهگذاریها مبهم باشد.
با توجه به مطالعات موسسه رویدادهای بازاریابی، در سال گذشته 4.7 درصد بیشتر هزینه صرف بازاریابی تجربی شده است. مطالعات همچنین نشان داد که تجربه در شرکتهایی با درآمد بیش از یک میلیارد دلار سریعتر رشد میکند و در سال 2012 مقدار 9.8 درصد بودجه صرف پیادهسازی تجربه شده بود.
جف بنجامین مدیر خلاق jwt شمال آمریکا گفت: بازاریابی تجربی چیزی است که برندها آن را انجام میدهند تا از مردم مشارکت بگیرند- هر چیزی که مردم را به سمت برند بکشاند- و او آن را تکامل آنچه که چند سال پیش تبلیغات تعاملی نامیده میشد خواند.
مایکل ونتورا، مدیر عامل شرکت Sub Rosa، یک سازمان در نیویورک که طراحی تجربی برای GE و نایک انجام میدهد، آن را “دراز کردن یک دست” برای لمس و تعامل با مصرف کننده تعریف میکند.
Sabina Teshler مدیرعامل آژانس تجربی SET، آن را به صورت کلیتر تعریف میکند: هر محیط بصری شامل خردهفروشیها.
با وجود این تعریفها، بیشتر مردم معتقدند که بازاریابی تجربی موضوع جدیدی نیست، آن فقط کمی متداولتر و قابل مشاهدهتر شده است.
یک شرکت شگفت انگیز که جدیدترین و جسورانهترین راهکار بازاریابی تجربی را انجام داد پرش ردبول استراتوس بود. پروژه ردبول استراتوس یک پروژه منحصر به فرد بود که در آن فلیکس بامگارتنر، بیسجامپر اتریشی با بالونی هلیمی که به اندازه یک ساختمان 10 طبقه بود، درون یک کپسول مخصوص به ارتفاع 39 کیلومتری سطح زمین رفت. پخش زنده این پرش در اکتبر 2012 برای 52 میلیون نفر نمایش داده شد. در شش ماه بعد از فعالیت فروش آنها 7درصد افزایش یافته و به 1.6 میلیارد دلار رسید.
شرکت Kraft Food در شهر شیکاگو چندین ایستگاه اتوبوس را به محلی برای گرم شدن در زمان خریدهای شب کریسمس تبدیل کرده بود. این شرکت شهرت خوبی در ارائه غذای گرم و حتی داغ دارد. پوسترهای رنگارنگ کیسوک های ایستگاه اتوبوس هم به ایجاد ارتباط بین گرما و محصولات Kraft Food کمک شایانی کرد.
آقای بنجامین میگوید که در حال حاضر به شدت مجذوب چگونگی تعیین موفقیت بازاریابی تجربی است. او گفت فقط دیدگاهها و معیارهای رسانهای عوامل موفقیت نیست مشخص کردن چگونگی اندازهگیری آن برای کمک به برندها اهمیت زیادی دارد که ما هماکنون فعالانه به دنبال آن هستیم.