چطور یک طرح ایمیل مارکتینگ ایجاد کنیم

  • در مورد ایمیل‌هایی که باز می‌کنید و حذف می‌کنید فکر کنید و حتی بعضا ایمیل‌هایی هستند که بدون اینکه باز کنید حذف می‌کنید. اطمینان کنید که محتوای خبرنامه شما چیزی ارائه کند که قبلا وجود نداشته است و خواننده برای اولین بار آن را می‌خواند و هم‌چنین مطالبی میل کنید که خواننده از آن لذت ببرد.

 

 

مرحله‌ی اول: شناسایی مخاطبان
قبل از شروع طراحی، نوشتن و هر کار دیگری باید مخاطبان خود را شناسایی کنید، وقتی مخاطبان خود را شناسایی کردید تصمیم‌گیری در مورد چیزهایی که قرار است به آن‌ها بگویید آسان‌تر خواهد شد.
شما باید تشخیص بدهید که مخاطبان اصلی شما چه کسانی هستند و از شما چه چیزی می‌خواهند؟ اگر شما لیستی از مشترکان دارید، یک راه برای شناسایی این است که تشخیص دهید آن‌ها چگونه ثبت‌نام کرده‌اند. اگر از طریق پرداخت مشترکین باشد آن‌ها مشتریان‌تان هستند، اگر از طریق وب‌سایت ثبت‌نام کرده‌اند پس آن‌ها مخاطب عام هستند. مخاطبان‌تان را پیدا کنید و پیش‌بینی کنید آن‌ها دوست دارند در ایمیل‌های‌شان چه چیزهایی بخوانند.
مرحله‌ی دوم: تعیین محتوا
زمانی‌که مخاطبان‌تان را شناسایی کردید در مرحله‌ی دوم باید محتوای خود را تشخیص دهید. محتوا باید به این سوالات پاسخ دهد: چرا باید مخاطبان این محتوا را دریافت کنند؟ چه اطلاعاتی برای مخاطبان مفید خواهد بود؟ هدف من از ایمیل مارکتینگ چیست؟ پاسخ به این سوالات می‌تواند شما را در مسیر تولید محتوای مناسب برای ایمیل مارکتینگ‌تان هدایت کند. در مورد محتوایی که در حال حاضر می‌خواهید به اشتراک بگذارید مطمئن شوید. مخاطبان‌تان را از دست ندهید، محتوای جذاب برای آن‌ها ایجاد کنید مانند یک پست فیس‌بوک جالب، یک مقاله در مورد خود شرکت و خیلی چیزهای دیگر که احتمال می‌دهید برای آن‌ها جذاب باشد.
نکاتی برای ایجاد و جمع‌آوری مطالب مهم
مطالب شما باید مهم‌ترین بخش از خبرنامه شما باشد در این‌جا چند راهنمایی برای ایجاد و جمع‌آوری مطالب جذابی که با مخاطبان خود صحبت کنید وجود دارد که عبارتند از:
1) رفتار با مخاطبان خاص
افرادی که در لیست ایمیل شما قرار دارند، به شما اجازه‌ی دسترسی به صندوق ورودی خود را داده‌اند. به آن‌ها دسترسی به مزایای خاص را به عنوان مشترکین بدهید.
2) مفید نگه‌داشتن آن
در مورد ایمیل‌هایی که باز می‌کنید و حذف می‌کنید فکر کنید و حتی بعضا ایمیل‌هایی هستند که بدون اینکه باز کنید حذف می‌کنید. اطمینان کنید که محتوای خبرنامه شما چیزی ارائه کند که قبلا وجود نداشته است و خواننده برای اولین بار آن را می‌خواند و هم‌چنین مطالبی میل کنید که خواننده از آن لذت ببرد.
3) نشان دادن شخصیت‌ها
هیچ‌کس میل‌های خشک و خسته‌کننده خبرنامه‌ها را نمی‌خواند، برای جذا‌ب‌تر کردن خبرنامه از اخبار شخصیت‌ها که برای افراد جالب‌تر است، استفاده کنید.
4) کوتاه نگه‌داشتن آن
اکثر مردم هر روز با تعداد زیادی ایمیل بمباران می‌شوند، تا جای ممکن خبرنامه را کوتاه نگه دارید و هضم آن را آسان کنید.
مرحله‌ی سوم: تعیین اهداف
یکی از مهم‌ترین مراحل طرح ایمیل مارکتینگ تعیین اهداف است، این اهداف به شما نشان خواهد دارد که ارزیابی شما از انجام ایمیل مارکتینگ چگونه بوده است؟. اهداف می تواند چیزهای مختلفی باشد، افزایش مشترکین در سال اول، افزایش تعداد کلیک ها، یا مثلا افزایش فروش آنلاین. شما احتمالا می دانید که در ابتدا با نتایج قابل توجهی مواجه نمی شوید، اول باید شما تمام تلاش خود را برای افزایش متشرکین خود انجام دهید. سپس باید بین آنها با تولید محتواهای مناسب وفاداری ایجاد کنید و در نهایت بین محتواهای تولید شده محصولات و خدمات خود را پیشنهاد کنید. در نهایت شما باید تصمیم بگیرید که بهترین راه‌حل برای شما و مشتریان‌تان کدام است؟
مرحله‌ی چهارم: ایجاد برنامه‌ی زمان‌بندی
وجود جدول زمان‌بندی به شما کمک خواهد کرد که کارها طبق زمان‌بندی اجرا شوند. جدول زمان‌بندی براساس نوع کسب و کار و محتوای ایمیل‌ها می تواند متفاوت باشد اما برای مثال یک جدول زمان‌بندی نمونه را در ادامه آورده شده است.
روز اول: موضوعات خبرنامه و ایده های که برای تصاویر در نظر گرفته اید را مشخص کنید.
روز دوم: محتواها را بنویسید، و تصاویری که می خواهید در آن استفاده کنید را در یک فولدر در کامپیوتر خود ذخیر کنید.
روز سوم: یک طراحی خوب برای ساختار ایمیل خود ایجاد کنیدو محتواهای تولید شده به همراه تصاویر را در داخل آن قرارداده و HTML آن را بسازید.
روز چهارم: اولین خبرنامه خود را ارسال کنید.
امیدواریم این چهار مرحله در ایجاد یک طرح ایمیل مارکتینگ جامع برای کسب‌وکار شما کمک کند.

شخصیت برند و برندینگ

 

  • مردم خودشان و یا ایده‌آل‌های‌شان را در بخشی از برندهایی که می‌خرند و یا استفاده می‌کنند، نشان می‌دهند. به عنوان مثال نایک برای یک شخص هیجان‌انگیز، پرشور، نوآور و تهاجمی است و به سلامتی و تناسب اندام فکر می‌کند.

 

همه‌ی برندها دارای شخصیت نیستند و یا همه‌ی برندها شخصیت قوی و متمایز ندارند. شخصیت یک بعد مهم از برند است زیرا مانند شخصیت انسانی، آن را متمایز و پایدار می‌کند. انسان ها دارای ویژگی هایی هستند که توسط همین ویژگی ها در جامعه شناخته می شوند و این ویژگی ها انسان ها را از هم متمایز و شاخص می کند. حال همین مبحث در مورد برندها نیز مطرح می شود. اگر برندها را همانند انسان ها در نظر بگیریم، می توانیم برای آن‌ها هویت و ویژگی هایی ایجاد کنیم. در دنیای بازاریابی امروز شخصیت برند مفهوم جذاب و گیرایی دارد. آکر شخصیت برند را هسته مرکزی و نزدیک¬ترین متغیر در تصمیم¬گیری مشتری در هنگام خرید می¬داند. سه مدل از چگونگی اثر شخصیت برند:
مدل بیان خود
مردم خودشان و یا ایده‌آل‌های‌شان را در بخشی از برندهایی که می‌خرند و یا استفاده می‌کنند، نشان می‌دهند. به عنوان مثال نایک برای یک شخص هیجان‌انگیز، پرشور، نوآور و تهاجمی است و به سلامتی و تناسب اندام فکر می‌کند.
مدل پایه‌ای ارتباط
قابلیت اعتماد و محافظه کاری ممکن است خسته‌کننده باشند اما ویژگی ارزشمندی برای یک برند مانند ولوو را منعکس می‌کنند. رابطه‌ی بین یک برند و یک فرد مشابه رابطه‌ی بین دو نفر است.
یک رئیسی که تمرین قدرت می‌دهد یا یکی از بستگان ثروتمند: پرمدعا، ثروتمند، شخصیت مودب و فروتن، منعکس کننده شخصیت مرسدس بنز، لکسوس و یا BMV.
یک همراه برای ماجراجویی: شخصیت‌های ورزشی، نیرومند مانند نایک و ولزفارگو.
یک عضو خوب و مورد احترام در خانواده: گرم، احساساتی، خانواده‌گرا . از برندها مانند هالمارک، کداک و حتی کک.
مدل بازنمایی مزایای کاربردی
شخصیت برند همچنین می‌تواند در مورد مزایای کاربردی و ویژگی‌های برند باشد.
هارلی دیویدسون به عنوان یک شخص نیرومند، آزادی‌خواه، عاشق که مایل به شکستن هنجارهای جامعه و رفتار است که قدرت محصول را نشان می‌دهد. هارلی دیویدسون نام تجاری نوعی موتورسیکلت است که در آمریکا تولید می‌شود.
هال مارک برای فردی صادق، احساساتی، گرم، صالح و تخیلی است و این در مورد عرضه‌های هالمارک چیزهای زیادی می‌گوید.
بنتون برای یک فرد جسور، شیک، هیجان‌برانگیز، پرشور و تخیلی است و این برداشت‌های افراد از بنتون و فروشگاه‌های آن است.
میچلین برای یک انسان قوی، مشتاق، پرانرژی است که یک تایر باقدرت و انرژی را نشان می‌دهد.
شخصیت برند می‌تواند وسیله‌ای برای بیان خود فرد، نشان دهنده‌ی روابط و یا ویژگی‌های برند باشد.

9 روش و پیشنهاد برای یک فروش موفق

  • درک مسائل مربوط به آن‌ها، زمان‌بندی و تحویل از اصول اولیه است. توصیف آن‌ها از مسائل به سرعت تعیین خواهد کرد که شما چگونه قادر به کمک به آن‌ها خواهید بود. آن‌ها علاقه‌مند و خوشحال خواهند شد در صورتی که احساس کنند شما می‌توانید به آن‌ها کمک کنید.

این ۹ روش برای بدست آوردن ابتکار عمل در فرایند فروش ، تبیین شده اند و به شما در انجام یک معامله موفق کمک خواهند کرد.

 

1) تخصص خود را به وضوح بیان کنید
چه چیزی از شما شناخته شده است؟ چه کاری را برای ساعت‌ها با لذت انجام می‌دهید؟ آیا آن کار را هنگامی که کودک بودید آغاز کرده‌اید؟ آیا مردم برای انجام آن به شما پول پرداخت می‌کنند؟ آیا شما به خاطر مهارت‌تان مورد احترام قرار می‌گیرید؟ اگر پاسخ شما مثبت است، پس شما دارای تخصص هستید. اگر آنچه که شما با آن شناخته می‌شوید، به دیگران برای رسیدن به اهدافشان کمک کند، پس تخصص شما دارای ارزش واقعی است.
2 خودتان را بیشتر بشناسانید
داستان خودتان را بنویسید. تمرکز کنید روی دیدگاه‌ها و افرادی که بیشتر از تجربه شما بهره‌مند می‌شوند و آن ها را به خوبی شناسایی کنید و به آن‌ها دسترسی پیدا کنید. از تمام کانال‌های موجود برای اطلاع داستان خود به سایرین استفاده کنید و کانال‌هایتان را براساس بازخوردهایی که دریافت می‌کنید هماهنگ کنید.
3) به پرسش‌ها پاسخ دهید
وقتی کسی پیدا می‌شود و از شما می‌پرسد که شما چه کاری انجام می‌دهید، در مورد تخصص خود بگویید و در بازگشت یک سری سوالات بپرسید: آن‌ها چه چیزی نیاز دارند؟ در حال تلاش برای رسیدن به چه چیزی هستند و آن‌ها فکر می‌کنند شما چگونه می‌توانید به آن‌ها کمک کنید؟ سوالات خود را با ” به من کمک کنید تا درک کنم…” شروع کنید. پاسخ آن‌ها طرح شما را خواهد ساخت.
4) مشکلات آن‌ها را درک کنید
درک مسائل مربوط به آن‌ها، زمان‌بندی و تحویل از اصول اولیه است. توصیف آن‌ها از مسائل به سرعت تعیین خواهد کرد که شما چگونه قادر به کمک به آن‌ها خواهید بود. آن‌ها علاقه‌مند و خوشحال خواهند شد در صورتی که احساس کنند شما می‌توانید به آن‌ها کمک کنید.
5) پیدا کردن علاقه‌مندی آن‌ها
علاقه‌مندی‌ها پیچیده‌تر و حساس‌تر هستند و همواره یک بنیان احساسی دارند. علاقه‌مندی‌ها به مراتب از نظر ساخت یک معامله از مسائل مهم هستند. در مورد احساس آن‌ها در مورد شما حساس باشید. علاقه‌مندی‌ها ارزش‌های شخصی هستند.
6) الهام بخشیدن به آن‌ها
این مرحله مهم‌ترین قسمت است و جایی است که مهارت‌های خلاقانه شما بسیار مهم خواهد بود. شما می‌توانید احساس کنید که آن‌ها کیستند، چه احساسی دارند و آینده را چگونه می‌بینند. از تجارب موفقیت خود به آن‌ها بگویید. سخنان خود را با ” در تجربه‌ی من…” شروع کنید و آن را به صورت خلاصه بگویید.
7) خلاصه‌سازی
برنامه خودتان را شرح دهید، هزینه‌ی آن را نیز بیان کنید. اگر آن‌ها با زمان و بودجه موافق نبودند، چند سوال بپرسید و رویکرد خود را اصلاح کنید و دوباره خلاصه‌سازی کنید.
8) خاتمه دادن
اگر آن‌ها با خلاصه‌ای که نوشتید موافق بودند، به آن‌ها بگویید تا شما را دنبال کنند و یک خلاصه‌ی یک صفحه‌ای بنویسید و ارتباط را با امضاها تائید کنید.
9) تقویت، تکرار
شما باید تخصص خود را با بیشترین سرعت ممکن به آن‌ها نشان دهید به طوری‌که آن‌ها به یاد بیاورند که کار شما چقدر برای آن‌ها مفید بوده است.

قوانین اصلی برای ساختن کسب‌ و کارهای بزرگ

 

 

  •  بسیاری از کسب‌وکارها هر ساله کارهای بسیار خاصی انجام می‌دهند اما همواره با شکست مواجه می‌شوند چرا که سرمایه‌ی خوبی برای مدیریت کارشان ندارند. Weinzweig می‌گوید ارائه‌ی یک محصول بزرگ تضمین سودآوری نیست.

1)    الهام بخش باشید، چشم‌انداز استراتژیک داشته باشید.
چشم‌انداز سیاست کلی یک شرکت و بیان صریحی از آینده‌ای است که شرکت شما باید به سمت آن حرکت کند. برای موثر واقع شدن چشم‌انداز نیاز دارید که الهام بخش باشید به مردم بفهمانید که این چشم‌انداز انجام خواهد شد و همچنین نیاز به یک صدای استراتژیک دارید یعنی در حالی که اهداف جاه‌طلبانه و بلند پروازانه هستند به آن‌ها بفهمانید که واقع بینانه هستند.
2)    شما نیاز دارید که به مشتریان‌تان دلایل قانع‌کننده برای خرید بدهید.
این مورد کاملا واضح است، Weinzweig می‌گوید صاحبان کسب‌وکارها به مشتریان‌شان نیاز دارند بیشتر از اینکه مشتریان به آن‌ها نیاز داشته باشند. شما باید یک راه هیجان‌انگیزتر از رقبا پیدا کنید و خدمات استثنایی به مشتریان ارائه کنید.
3)    بدون سرمایه‌گذاری خوب شما شکست خواهید خورد.
بسیاری از کسب‌وکارها هر ساله کارهای بسیار خاصی انجام می‌دهند اما همواره با شکست مواجه می‌شوند چرا که سرمایه‌ی خوبی برای مدیریت کارشان ندارند. Weinzweig می‌گوید ارائه‌ی یک محصول بزرگ تضمین سودآوری نیست.
4)    همکاری گرفتن از کارکنان
کارکنان زمانی که احساس کنند عضوی از یک شرکت بزرگ هستند بهترین کارشان را انجام می‌دهند، Weinzweig می‌گوید عملکرد شرکت زمانی بهبود پیدا می‌کرد که رضایت شغلی کارکنان افزایش پیدا می‌کرد.
5)    اگر می‌خواهید کارکنان خدمات بزرگی به مشتریان ارائه کنند، ابتدا شما به عنوان مدیر باید خدمات بزرگی به کارکنان ارائه کنید.
Weinzweig اعتقاد راسخ دارد به تئوری  Robert Greenleaf که می‌گوید هرگز خدمات کارکنان به مشتریان بهتر از خدمات مدیر به کارکنان نخواهد بود.

 

 

6)    انتظارات واضح داشته و ابزارهای کار در اختیار کارکنان قرار دهید.
اگر می‌خواهید عملکرد عالی از کارکنان‌تان بگیرید، باید انتظارات شفاف و روشنی از آن‌ها داشته باشید و ابزارهای مورد نیاز آن‌ها را برای انجام کارشان فراهم کنید. این دو مورد از مهم‌ترین عوامل ماندن یک کار است. در مجله‌ی کسب‌وکار گالوپ نوشته شده که آنچه که هر یک از کارکنان قرار است انجام بدهند را شرح دهید. به صورت مجموعه‌ای از مراحل و یا فرآیندها توضیح دهید که چگونه برای رسیدن به اهداف سازمانی باید این انتظارات را برآورده سازد.
7)     یک کسب‌وکار موفق کاری را انجام می‌دهد که دیگران می‌دانند باید این کار را انجام دهند… اما عموما انجام نمی‌دهند.
سازمان‌های بزرگ کمی مهربانانه عمل می‌کنند، آن‌ها از مشتریان و کارکنان‌شان هرازگاهی تشکر می‌کنند، برای خرید مواد اولیه‌ی بهتر کمی بیشتر پرداخت می‌کنند، خطای کارکنان وفادار خود را می‌بخشند و کمی بیشتر به جامعه هدیه می‌دهند.
8)    در همه‌ی زمان‌ها، رویکرد رو به رشد خود را حفظ کنید.
Weinzweig می‌گوید در لحظه‌ی شروع کسب‌وکار همه چیز آرام است و مدیریت کسب‌وکاری که به بلوغ نزدیک می‌شود سخت‌تر می‌شود در این زمان باید رشد خود را حفظ کنید.
9)    موفقیت یعنی پیشرفت با وجود مشکلات
این‌که با پیشرفت کار مشکلات از بین خواهد رفت افسانه‌ای بیش نیست، چالش‌ها همواره خواهند بود. با این تفاوت که در آغاز شما سعی می‌کنید فروش خود را قوی کنید و زمانی فروش خوبی داشتید باز سعی خواهید کرد تا آن را حفظ کنید. مهم این است که شما مشکلات را از پیش رو بردارید و از فرصت‌هایی که در اختیار شما قرار می‌گیرند بهتر استفاده کنید.
10)    هر چیزی که نقطه‌ی قوت شما است، احتمالا تبدیل به نقاط ضعف شما خواهند شد.
Weinzweig پیشنهاد می‌کند گاهی نگاهی به نقاط قوت خود بیندازید و پیش‌بینی کنید که آن‌ها چگونه می‌توانند به شما صدمه بزنند.
11)    اصولا طول می‌کشد تا اتفاقات بزرگی بیفتد.
نباید انتظار داشت یک استراتژی جدید بلافاصله و هنگام شروع به کار توسعه پیدا کند. معمولا توسعه‌ی یک استراتژی حدود پنج سال طول می‌کشد.
12)     سازمان‌های بزرگ قدردان و سرگرم‌کننده هستند.
Weinzweig بر اهمیت ایجاد یک فرهنگ کاری مثبت و لذت‌بخش تاکید می‌کند، که در آن کارکنان سخت کار می‌کنند زیرا می‌دانند که از آن‌ها قدردانی خواهد شد.

– See more at: https://www.ibazaryabi.com/%da%a9%d8%b3%d8%a8%e2%80%8c%d9%88%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af/#sthash.2jf90Zce.dpuf

با روش بازاریابی مستقیم فروش را افزایش دهیم

 

 

  • مزیت قابل توجه بازاریابی مستقیم در آن است که می توان نرخ پاسخ به تبلیغ را اندازه گرفت و تغییراتی ایجاد کرد تا نرخ پاسخ بیشتر شود. همواره نرخ پاسخ را تست کنید و تنها راه آن پیگیری و اندازه‌گیری همه‌چیز است.

در این‌که اپل و استارباکس کسب‌وکارهای بزرگی هستند بحثی نیست اما باور به این‌که روش‌ بازاریابی آن‌ها بهترین است، یک اشتباه بزرگ است. موفقیت این برندها با استفاده از استراتژی‌های خاص‌شان‌، دلیل بر موفقیت سایر کسب‌وکارها با روش‌ آن‌ها نیست.

 

 

 

شما نباید روی بازاریابی‌ برندهایی مثل اپل و یا استارباکس تمرکز کنید؛ بلکه در عوض روی بازاریابی مستقیم خود کار کنید. هر دلاری که صرف بازاریابی می‌کنید انتظار می‌رود که بازگشت داشته باشد. اگر شما در ایجاد بازاریابی مستقیم خود جدی هستید نیاز دارید آنچه را که بهترین بازاریابان مستقیم انجام می‌دهند یاد بگیرید تا کسب‌وکار موفقی داشته باشید. کتاب بازاریابی مستقیم دن کندی یکی از بهترین منابع در این زمینه است. در ادامه 9 قانون از این کتاب آورده شده است:
1)همواره پیشنهاداتی ارائه کنید.
همانطور که پیتر دراکر می‌گوید:” هدف از بازاریابی ایجاد و حفظ مشتری است.” بنابراین برای جذب مشتری باید تلاش کنید. ارائه‌ی پیشنهادات مشخص برای مشتری از اهمیت خاصی برخوردار است. در هر ایمیل، تبلیغ یا نامه‌ای که می‌فرستید حتما پیشنهاد مشخصی داشته باشید، در مورد پیشنهادتان به مشتریان‌ آگاهی بدهید تا درمورد آن فکر کرده وتصمیم بگیرد.
2)دلیلی برای پاسخ سریع به تبلیغ بدهید.
بسیاری از افراد مشغله‌های زیادی در زندگی دارند، کارها را به تعویق می اندازند و این تعلل آنقدر ادامه پیدا می کند که تبلیغ به فراموشی سپرده می شود. محدودیت زمانی ایجاد کنید و یک احساس فوریت القا کنید. توجه افراد را جلب کنید و به ‌آن‌ها دلیلی بدهید که همین الان به پیشنهاد شما عمل کنند.
3)اقدامات خود را به‌صورت دقیق شفاف‌سازی کنید.
فرض نکنید مشتری همه چیز را می داند و اگر به اندازه کافی علاقه مند باشد تماس خواهد گرفت؛ همه‌ی کارهایی را که انجام خواهید داد مرحله به مرحله توضیح دهید. با آن‎‌ها روراست بوده و همه‌ی کارهایی که انجام خواهید داد را دقیق بیان کنید. تغییراتی که بعد از آن اتفاق خواهد افتاد شما را شگفت‌زده خواهد کرد.
4)تمرکز بر پیگیری، اندازه‌گیری و پاسخگویی
مزیت قابل توجه بازاریابی مستقیم در آن است که می توان نرخ پاسخ به تبلیغ را اندازه گرفت و تغییراتی ایجاد کرد تا نرخ پاسخ بیشتر شود. همواره نرخ پاسخ را تست کنید و تنها راه آن پیگیری و اندازه‌گیری همه‌چیز است.
5)برای ساخت برند هزینه‌ای نپردازید.
در بازاریابی مستقیم هدف ارائه‌ی پیشنهاد به مخاطب و دعوت از او برای عمل است. ساختن یک برند هیچ اشکالی ندارد، تنها اشتباه زمانی اتفاق می‌افتد که شما برای آن پولی پرداخت کنید. Jack Trout می‌گوید: برندسازی نکنید مگر اینکه یک میلیارددلار پول داشته باشید؛ در عوض، روی بازاریابی مستقیم تمرکز کنید و فراموش نکنید هدف شما در بازاریابی مستقیم برندسازی نیست بلکه فروش بیشتر است.
6)همواره علاقه‌مندان خود را پیگیری کنید.
آیا شما واقعا فکر می‌کنید با تلاش‌های بازاریابی و آگهی‌ها می‌توانید به افراد سلطه داشته باشید؟ شما نیاز به پیگیری چشم‌انداز، مشتریان و علاقه‌مندان‌تان هستید. برای پیگیری آن‌ها می‌توانید از سیستم های پی گیری خودکار مانند ایمیل مارکتینگ یا پیامک استفاده کنید.
7) شبیه تبلیغات پستی عمل کنید.
بسیاری از مردم فکر می‌کنند بازاریابی مستقیم از طریق پست بی اثر است. اما واقعا موثر است! روش استفاده از آن را مطالعه کنید و از آن استفاده کنید.
8) متن تبلیغ را قوی انتخاب کنید.
بیشترین بازاریابی را در عصر دیجیتال با استفاده از تصاویر و عبارات زیبا می‌بینیم. فراموش نکنید هدف اصلی به انجام رساندن فروش است و هر چقدر متن تبلیغ قوی باشد این هدف بهتر محقق خواهد شد.
9)روی نتایج تمرکز کنید.
مهم نیست شما دوست دارید چه تصویری را در تبلیغ بگذارید و یا تبلیغ از نظر شما حرفه‌ای نیست، تنها روی این تمرکز کنید که از مشتریان‌تان پاسخ بگیرید و فقط به نتیجه اهمیت بدهید.
با استفاده از نه قانون بالا کسب‌وکارتان را روی یک رژیم بازاریابی مستقیم دقیق قرار دهید.

– See more at: https://www.ibazaryabi.com/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82%db%8c%d9%85/#sthash.YLuXMHA0.dpuf

 

به صورت مداوم مشتری های جدید را شناسایی کنیم

  • این کسب وکار شما است. به طور طبیعی، شما می‌خواهید که پول زیادی از آن به دست آورید اما تمایل به سود زیاد در آینده شما را به یک تحمیل کننده تبدیل می‌کند. فروش نرم معمولا برای پیدا کردن مشتریان جدید بهتر عمل می‌کند.

 

 

اگر می‌خواهید شرکت‌تان رشد کند نیازمند جذب مشتریان جدید هستید. کارهای ساده‌ای وجود دارند که به صورت مداوم می‌توانید در کسب‌وکارتان انجام دهید. رشد مستمر کلید راه‌اندازی یک کسب‌و کار سالم است. وجود مشتریان جدید برای کسب‌وکار شما بسیار مهم است، این راه‌های ساده در انجام درست آن به شما کمک خواهد کرد.

1)شخصی سازی ارتباط‌ها
مردم از کسانی که می‌شناسند و به آن‌ها اعتماد دارند خرید می‌کنند. پیتر دراکر می‌گوید: ” مردم با با قلب‌شان خرید می‌کنند، نه با ذهن‌شان.” هنگامی که یک بازدید کننده احساس ارتباط خوبی با شما نداشته باشد، احتمالا شما او را از دست خواهید داد. یکی از صفحات پربازدید هر وب‌سایت صفحه‌ی “درباره‌ی ما” است. مردم دوست دارند از طریق این صفحه شما را بشناسند و گفتن لیست موفقیت ها در این صفحه برای آن‌ها جذاب نیست. وب‌سایت شرکت‌های مختلف، متفاوت است اما چیزهای ساده‌ی زیادی برای صحبت کردن وجود دارند . مثلا صحبت کردن در مورد بنیان‌گذاران و تلاش‌های خود برای شروع یک کسب‌وکار از لیست دستاوردها جالب‌تر است.

2)وب‌سایت ساده
وب‌سایت شما بهتر است تا حد ممکن ساده باشد، زمانی که گزینه‌های زیادی در وب‌سایت باشد مردم وب‌سایت شما را ترک می‌کنند. با توجه به تحقیقات Hobspot زمانی که شخصی به وب‌سایت شما مراجعه می‌کند تنها 10 ثانیه فرصت دارید تا توجه او را جلب کنید. به عنوان مثال وب‌سایت مشهور zen Habits یکی از 25 وب‌سایت برتر سال 2010 در مجله تایم بود. این وب‌سایت بیش از یک میلیون بازدید کننده دارد و بازدید کنندگان سادگی آن را دوست دارند.

3) خیلی سخت نفروشید.
این کسب وکار شما است. به طور طبیعی، شما می‌خواهید که پول زیادی از آن به دست آورید اما تمایل به سود زیاد در آینده شما را به یک تحمیل کننده تبدیل می‌کند. فروش نرم معمولا برای پیدا کردن مشتریان جدید بهتر عمل می‌کند.

4)توصیفات کافی
مردم به دنبال نظرات بی‌طرفانه‌ای هستند، تا ببینند آیا چیزی که شما می‌فروشید ارزش خرید دارد یا نه؟ بنابراین اولین چیزهایی که آن‌ها می‌خوانند ریویوها و توصیفاتی است که در سایت شما قرار دارد. از مشتریان‌تان بخواهید بازخورد صادقانه‌ای از شما در بخش بررسی آنلاین قرار دهند و آن‌ها را با افتخار نشان دهید تا مشتریان‌تان به راحتی بتوانند تصمیم بگیرند.

5)داشتن یک برنامه بازاریابی
یک کسب‌وکار با طرح‌های بازاریابی زندگی می‌کند و می‌میرد. شما نیازمند یک طرح بازاریابی مداوم به مشتریان بالقوه‌تان هستید. خدمات بسیاری است که امروزه شما می‌توانید برای بازاریابی خود از آن‌ها استفاده کنید، استفاده از اتوماسیون به راه‌اندازی کمپین‌های بازاریابی در رسانه‌های اجتماعی، ایمیل و غیره.
ما در زمان هیجان انگیزی زندگی می‌کنیم، زمانی که اینترنت و رسانه‌های اجتماعی یک بازار بزرگ برای کسب‌وکار جدید ایجاد کرده‌اند. وجود مشتریان برای رشد کسب‌وکار شما بسیار مهم است. این راهنمایی‌های ساده به شما در انجام درست آن کمک خواهد کرد.

روش آنالیز SWOT

  • تحلیل SOWT یک ارزیابی درونی از داده هایی است که توسط جدول SWOT یک نظم منطقی یافته اند تا بتوانیم بر اساس آن ارائه، گفتگو و تصمیم ایجاد کنیم. تحلیل SWOT می تواند برای تمامی حالات تصمیم گیری استفاده شود و پر کردن جدول SWOT باعث می شود که تفکر فعال جایگزین وابستگی به تفکر بر حسب عادت و بازخوردهای غریزی شود.

 

روش تجزیه و تحلیل SWOT، ابزار بسیار کاربردی برای درک و تصمیم گیری برای سازمان ها و تجارت هایی در هر شرایط است. SWOT از سرواژه چهار واژه قدرت‌ ها، ضعف‌ ها، موقعیت‌ ها و تهدید ها تشکیل شده است. تحلیل SWOT به ما کمک می کند که بستری مناسب برای بررسی استراتژی، جایگاه و سمت و سوی کسب و کار یا هر ایده دیگری که داریم، ایجاد کنیم.

 

پرکردن جدول تحلیل SWOT بسیار ساده است و موضوع خوبی برای کارگاه های عملی و جلسات یورش فکر است.

 

از تحلیل SWOT برای برنامه ریزی کسب و کار، برنامه ریزی استراتژیک، ارزیابی رقیب، بازاریابی، توسعه تجارت و محصول و گزارش تحقیقاتی استفاده می شود.

 

به روش تحلیل SWOT اغلب ماتریس 2*2 SWOT نیز گفته می شود. علاوه بر این ماتریس، تحلیل SOWT روش شناخته شده گسترده ای برای جمع آوری، ساخت یافته کردن، نمایش و مرور داده های گسترده در کسب و کارهای بزرگ یا فرایندهای برنامه ریزی پروژه است. اگر از روش تجزیه و تحلیل SWOT استفاده کنید، باید بدانید که بخش قدرت ها و ضعف ها جز عوامل درونی هستند در حالی که موقعیت ها و تهدیدات از عوامل بیرونی محسوب می شوند.

 

از این لینک می تواند فرمت کلی جدول SWOT 2*2 را دریافت کنید.

 

تحلیل SOWT یک ارزیابی درونی از داده هایی است که توسط جدول SWOT یک نظم منطقی یافته اند تا بتوانیم بر اساس آن ارائه، گفتگو و تصمیم ایجاد کنیم. تحلیل SWOT می تواند برای تمامی حالات تصمیم گیری استفاده شود و پر کردن جدول SWOT باعث می شود که تفکر فعال جایگزین وابستگی به تفکر بر حسب عادت و بازخوردهای غریزی شود.

 

چهار عامل موثر در ایجاد ماتریس SWOT

 

نقاط قوت و ضعف:
فضای داخلی – فضاهایی که در داخل شرکت یا سازمان وجود دارد
عواملی که مربوط به حال حاضر هستند.

 

برای مثال عوامل مربوط به محصولات، قیمت گذاری، هزینه ها، سوددهی، نحوه عملکرد، نیرونی انسانی، مهارت ها، سازگاری، برندها، خدمات، اعتبار، فرایندها، زیرساخت و ….

 

موقعیت ها و تهدیدها:
فضای خارجی – فضاهایی که در خارج شرکت یا سازمان وجود دارد
عواملی که مربوط به آینده است.

 

برامی مثال، عوامل مربوط به بازار، مخاطب، مد، رقابت، وضعیت اقتصادی، سیاست گذاری های کشور، جامعه، فرهنگ، تکنولوژی، رسانه و ….

نقاط قدرت / موقعیت ها
چگونه نقاط قوت ها را با استفاده از موقعیت ها افزایش دهیم؟

 

نقاط قدرت / تهدید ها
چگونه با استفاده از نقاط قوت مان، تاثیر تهدیدات را به حداقل برسانیم؟

 

نقاط ضعف / موقعیت ها
چگونه مطمئن خواهید شد که ضعف هایتان مانع به دست آمدن موقعیت های جدید نخواهد شد؟

 

نقاط ضعف / تهدیدها
چگونه می توان تقاط ضعف را به شکلی تصحیح کرد که تهدیدها حداقل تاثیرگذاری را داشته باشند؟

 

در قسمت دوم به مثال ها و شرح بیشتری از تحلیل SWOT می پردازیم.

مشتری های اصلی را در 4 مرحله شناسایی کنیم

 

  • هر شرکت باید بداند که چگونه ویژگی‌های مشتری و متریک‌های فروش از جمله سود، هزینه های جذب فروش ، ارزش طول عمر مشتری و غیره را به هم پیوند دهد. در حالی که این اطلاعات در توابع چندگانه در یک شرکت پراکنده هستند. باید یک زبان مشترک در سراسر تابع ایجاد شود.

 

در دهه‌ی اول قرن بیست‌ویکم کمتر از نیمی از استارت‌آپ‌های ایالت متحده بیش از 3 سال زنده ماندند. در سال 2000 حدود 44 هزار شرکت تاسیس شد و کمتر از 6 درصد آن‌ها در سال 2010 بیش از 10 میلیون دلار درآمد داشتند. یکی از دلایل اصلی این شکست‌ها این است که کارآفرینان اهداف خود را به درستی شناسایی نمی‌کنند.

 

بدون شناسایی مشتریان اصلی تلاش‌های قهرمانانه در این زمینه جوابگو نخواهد بود. چهار مرحله‌ی زیر این روند رو به پائین را معکوس می‌کند.
1) جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل داده‌های مشتری
هر شرکت باید بداند که چگونه ویژگی‌های مشتری و متریک‌های فروش از جمله سود، هزینه های جذب فروش ، ارزش طول عمر مشتری و غیره را به هم پیوند دهد. در حالی که این اطلاعات در توابع چندگانه در یک شرکت پراکنده هستند. باید یک زبان مشترک در سراسر تابع ایجاد شود.
2) در زمینه‌هایی مشارکت بگیرید.
مردم از رفتارهای مشتری فهم بهتری دارند و باید در جمع‌آوری داده‌ها دخالت داده شوند. در مورد صفات مشتری‌های سودآور و بی‌ثمر چه چیزی می‌توانند به ما بگویند؟ چه چیزی می‌تواند هزینه‌های جذب مشتری در بخش‌ها را کم کند؟ مفاهیم تغییرات سازمانی چیست؟
3) تعیین کنید که چه کسانی واقعا برای شما پول‌ساز هستند.
پیامدهای درک عمیق مشتری تغییراتی در اثربخشی فروش به وجود می‌آورد. هزینه‌هایی که مشتریان می‌دهند، می‌تواند به طور چشمگیری متفاوت باشد. برخی از مشتریان نیاز دارند که بیشتر با آن‌ها تماس گرفته شود. برخی ممکن است سفارشات بزرگی بدهند، برخی حجم زیادی از محصول را بخواهند اما بسیاری از آن‌ها می‌خواهند که سفارشات آن‌ها به موقع تحویل داده شود. با دانستن اینکه چه کسانی واقعا مشتری هستند و پول نقد تولید می‌کنند، شما قادر خواهید بود منابع را براساس آن‌ها تراز کنید.
4) ارتباط با معیارها
وسعت تغییرات به این معناست که ارتباطات بسیار مهم است. رهبران باید زمانی را برای بحث در مورد منطق و معنای کسب‌وکارشان اختصاص بدهند. در عمل بسیاری از شرکت‌ها تا زمانی که همه چیز جدی نیست مشتریان‌شان را انتخاب نمی‌کنند. با این حال برقراری ارتباط و رفتار براساس معیارهای مشتریان به تصمیم‌گیری سریع‌تر و سود بیشتر در آینده کمک می‌کند.
این مسئولیت شما به عنوان یک کارآفرین است که از طریق فکر و معیارهای روشن مشتریان‌تان را انتخاب کنید، بازار هیچ‌گونه مسئولیتی در این قبال ندارد. اگر این کار به درستی انجام شود می‌تواند یک مدل فروش مقیاس‌پذیر ارائه کند. تمرکز روی منابع و ایجاد یک فرآیند مستمر برای انطباق با معیارها در برابر تغییرات بازار اجتناب‌ناپذیر است.

با تمرکز و انعطاف پذیری برند سازی کنید

 

  • قابل تعریف بودن: باید دقیقا مشخص کنید که در حال انجام چه کاری هستید. سازمان شما دقیقا بر روی کدام مهارت ها بنا نهاده شده است؟ هر قدر در این زمینه مشخص تر و دقیق تر باشید، مشتریان به شکل بهتری موارد پیشنهادی به خود را درک می کنند

 

اغلب برای صاحبان کسب و کار، کار سختی است که هویت مشخصی برای خود تعریف کنند. طبیعی است که این کسب و کارها در ابتدا بخواهند برای همه کس، همه چیز باشند، ولی نکته مهم اینجاست که نوع کسب و کاری که در آن هستیم را به درستی مشخص کنیم تا جایگاه آن را به درستی در ذهن مشتری ایجاد کنیم. اگر نتوانید کسب و کار خود را به درستی تشریح کنید، مشتریان تان به سختی می توانند با آن ارتباط ایجاد کنید تا برند تان را شکل بدهید.

ایجاد تعریف دقیق برای یک کسب و کار، کار راحتی نیست. باید بتوانیم بالانس صحیحی بین قابل تعریف بودن و منعطف بودن برای یک کسب و کار ایجاد کنیم.

 

قابل تعریف بودن: باید دقیقا مشخص کنید که در حال انجام چه کاری هستید. سازمان شما دقیقا بر روی کدام مهارت ها بنا نهاده شده است؟ هر قدر در این زمینه مشخص تر و دقیق تر باشید، مشتریان به شکل بهتری موارد پیشنهادی به خود را درک می کنند. این موضوع ممکن است باعث شود که فقط مهارت هایی را انتخاب کنید که در انجامشان بهترین هستید ولی این داستانی است که باید به آن بچسپید

منعطف بودن: کسب و کار شما باید با انعطاف درونی ایجاد شود. جهان تجارت به شکل مداوم در حال تغییر است و مشتریان شما انتظار دارند که شما هم در این تغییرات سهیم باشید و شرکتی سنتی باقی نمانید. تعریف برند شما باید به شکلی باشد که هم سرعت با مشتریان خود، پا به پای آن ها حرکت کنید.

درک تفاوت این دو: حفظ برند و هنر ایجاد جایگاه برند، از ایجاد یک خط مشترک بین یک تعریف دقیق و محکم از برند در حین انعطاف پذیری آن بوجود میاید.

 

بعنوان مثال Amtrak شرکتی است که فقط به افرادی که از طریق خطوط ریلی سفر می کنند، خدمات دهی می کند. وقتی من بعنوان یک مشتری، متوجه می شوم که یک برند خود را به این ظرافت تعریف کرده است و به غیر از صنعت ریلی وارد هیچ تجارت دیگری نشده است، جایگاه آن برند در ذهنم شکل می گیرد و اعتماد کامل به آن پیدا می کنم.اگر Amtrak خود را بعنوان یک تجارت حمل و نقل معرفی می کرد و وارد بخش هایی مانند سفرهای هوایی و اتوبوسی می شد باید نحوه تبلیغات خود را به کل تغییر می داد تا انعطاف پذیری برند خود را نشان دهد.

در سوی دیگر شرکتی مانند Walt Disney قرار دارد که در طول این سال ها خود را صرفا بعنوان یک شرکت برای ایجاد کاراکترهای کارتونی تعریف نکرده است و خود را بعنوان صاحب صنعت سرگرمی معرفی می کند. این تعریف صحیح باعث شده است که بتواند کسب و کار خود را به پارک های گوناگون، فروشگاه های زنجیره ای بزرگ و کانال های تلویزیونی متنوع توسعه دهد.

باز هم تاکید می کنیم که نکته مهم توانایی ایجاد توازنی دقیق بین تعریف برند و انعطاف پذیری آن است.

تفکر سیستمی در بازاریابی نیاز است

 

 

  • سیستم مجموعه ای است از عناصر که به نحو خاصی با یکدیگر در ارتباط و وابستگی متقابل هستند. این ارتباط و وابستگی به سیستم خصوصیات توانائی رفتاری متمایز از خصوصیات و رفتار و توانائی اجزاء متشکهٔ آن را می دهد. اگر اجزاء یک مجموعه ارتباط و وابستگی متقابل ذکر شده را نداشته باشند، یک سیستم را تشکیل نمی دهند.

در این مقاله سعی دارم تفکر سیستمی را در افزایش هماهنگی در سازمان جهت افزایش بازدهی سازمان و تاکید بر یکپارچگی سازمان در جهت بازاریابی کالا و رضایت مشتریان به وسیله یکی از شرکت‌هایی که بررسی شده است را برای شما بیان کنم.

چندی پیش یکی از کار افرینان از من خواست به بررسی وضعیت شرکت او که یک شرکت خدماتی بود بپردازم.

پس از کسب اطاعات از مدیر ان واحدهای مختلف و بررسی وضعیت متوجه شدم که واحدهای شرکت اعم از واحد بازاریابی فروش حسابداری واحد مشتریان مدیریت بصورت منفصل از هم کار می کنند و انسجامی بین واحدهای فوق و اهداف سازمان وجود ندارد. فعالیت‌های قابل قبولی انجام می شود ولی شرکت در رسیدن به اهدافش با مشکل روبروست، شرکت در وضعیت بحرانی قرار گرفته است.

مشکلی که در این شرکت وجود داشت عدم توجه به اینکه شرکت یک سیستم است و لزوم اثربخشی یک سیستم هماهنگی تمام اجزای سیستم می باشد و عدم وابستگی اجزای سیستم در جهت رسیدن به هدف باعث می شود که سیستم به اهداف خود نرسد .هر کدام از اجزای سیستم بدون انسجام با دیگر اجزاء فعالیت نماید ممکن است خوب کار کند و کارائی بالایی داشته باشد ولی اثر بخش نخواهد بود و سیستم را به اهداف خود نمی رساند مانند سه نفر که باید کاری را انجام دهند که به هم وابسته است اگر دو نفر از انان کار خودشان را انجام دهند و به کار دیگری کار نداشته باشند و به وابستگی کار که لزوم نتیجه است کار نداشته باشند نتیجه ای حاصل نمی شود و کار بیهوده انجام داده اند.

در سازمان ها نیز ممکن است چنین اتفاقی بیفتد به این صورت که واحد فروش کار خود را به نحو قابل انجام می دهد بدون توجه به واحد حسابداری یا تولیدممکن است که واحد فروش کاری را انجام دهد که کار واحد حسابداری را خنثی کند زیرا واحدها باهم هماهنگی در جهت اهداف سازمان ندارند که این مشکل در این شرکت به خوبی مشهود بود و این عدم انسجام را نیز مشتریان حس می کنند.
مدیران به عنوان مدیر باید انسجام را در کلیه اجزاء سیستم ایجادکنند زیرا عدم انسجام اجزای سیستم باعث کاهش اثر بخشی و در نتیجه سیستم در راه رسیدن به هدف باز می دارد مدیران باید توجه داشته باشند.

سیستم مجموعه ای است از عناصر که به نحو خاصی با یکدیگر در ارتباط و وابستگی متقابل هستند. این ارتباط و وابستگی به سیستم خصوصیات توانائی رفتاری متمایز از خصوصیات و رفتار و توانائی اجزاء متشکهٔ آن را می دهد. اگر اجزاء یک مجموعه ارتباط و وابستگی متقابل ذکر شده را نداشته باشند، یک سیستم را تشکیل نمی دهند.