چگونه بازاریابی تجربی را اندازه گیری می کنند

  • بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده می‌کنید تعریف شده است. در سال‌های اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند.

 

بازاریابی تجربی یک فرم از تبلیغات است که هدف آن کمک به مصرف‌کنندگان برای تجربه یک برند است.در حالی که تبلیغات سنتی(رادیو و تلویزیون) به طور شفاهی و بصری برند و منافع محصول را بیان می‌کردند، بازاریابی تجربی تلاش می‌کند با غوطه‌ور کردن مصرف‌کنندگان در داخل محصول به آن‌ها در انتخاب کمک کند و این با حواس چندگانه انسان شدنی است.
هدف از بازاریابی تجربی اتصال به یادماندنی و عاطفی بین مصرف‌کننده و برند است که در نهایت منجر به تصمیم به خرید و وفاداری مشتری می‌گردد.

 

بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده می‌کنید تعریف شده است. در سال‌های اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند. بازاریابان روی تجربه بسیار هزینه می‎‌کنند، حتی اگر این سرمایه‌گذاری‌ها مبهم باشد.
با توجه به مطالعات موسسه رویدادهای بازاریابی، در سال گذشته 4.7 درصد بیشتر هزینه صرف بازاریابی تجربی شده است. مطالعات همچنین نشان داد که تجربه در شرکت‌هایی با درآمد بیش از یک میلیارد دلار سریع‌تر رشد می‌کند و در سال 2012 مقدار 9.8 درصد بودجه صرف پیاده‌سازی تجربه شده بود.
جف بنجامین مدیر خلاق jwt شمال آمریکا گفت: بازاریابی تجربی چیزی است که برندها آن را انجام می‌دهند تا از مردم مشارکت بگیرند- هر چیزی که مردم را به سمت برند بکشاند- و او آن را تکامل آنچه که چند سال پیش تبلیغات تعاملی نامیده می‌شد خواند.
مایکل ونتورا، مدیر عامل شرکت Sub Rosa، یک سازمان در نیویورک که طراحی تجربی برای GE و نایک انجام می‌دهد، آن را “دراز کردن یک دست” برای لمس و تعامل با مصرف کننده تعریف می‌کند.
Sabina Teshler مدیرعامل آژانس تجربی SET، آن را به صورت کلی‌تر تعریف می‌کند: هر محیط بصری شامل خرده‌فروشی‌ها.
با وجود این تعریف‌ها، بیشتر مردم معتقدند که بازاریابی تجربی موضوع جدیدی نیست، آن فقط کمی متداول‌تر و قابل مشاهده‌تر شده است.
یک شرکت شگفت انگیز که جدیدترین و جسورانه‌ترین راهکار بازاریابی تجربی را انجام داد پرش ردبول استراتوس بود. پروژه ردبول استراتوس یک پروژه منحصر به فرد بود که در آن فلیکس بامگارتنر، بیس‌جامپر اتریشی با بالونی هلیمی که به اندازه یک ساختمان 10 طبقه بود، درون یک کپسول مخصوص به ارتفاع 39 کیلومتری سطح زمین رفت. پخش زنده این پرش در اکتبر 2012 برای 52 میلیون نفر نمایش داده شد. در شش ماه بعد از فعالیت فروش آن‌ها 7درصد افزایش یافته و به 1.6 میلیارد دلار رسید.
شرکت Kraft Food در شهر شیکاگو چندین ایستگاه اتوبوس را به محلی برای گرم شدن در زمان خریدهای شب کریسمس تبدیل کرده بود. این شرکت شهرت خوبی در ارائه غذای گرم و حتی داغ دارد. پوسترهای رنگارنگ کیسوک های ایستگاه اتوبوس هم به ایجاد ارتباط بین گرما و محصولات Kraft Food کمک شایانی کرد.
آقای بنجامین می‌گوید که در حال حاضر به شدت مجذوب چگونگی تعیین موفقیت بازاریابی تجربی است. او گفت فقط دیدگاه‌ها و معیارهای رسانه‌ای عوامل موفقیت نیست مشخص کردن چگونگی اندازه‌گیری آن برای کمک به برندها اهمیت زیادی دارد که ما هم‌اکنون فعالانه به دنبال آن هستیم.

ارزش ویژه برند چیست و دلیل مهم بودنش چیست

 

  • وفادای به برند می‌تواند تحت تاثیر دو بعد دیگر یعنی آگاهی و تداعی قرار گیرد. زمانی که شما از یک برند یا از یک مکان خرید می‌کنید به آن ارزش می‌دهید، وفاداری مشتری اغلب از ارزشمندترین دارایی‌های یک سازمان است.

در اواخر 1980 ارزش ویژه برند تبدیل به یک مفهوم مهم در بازاریابی شد. در سال 1991 کتابی با نام مدیریت ارزش ویژه برند منتشر شد که در آن ارزش ویژه برند تعریف شده و چگونگی تولید ارزش توسط آن توضیح داده می‌شود.

 

 

در این کتاب اینگونه نوشته شده است: ارزش ویژه برند عبارت است از دارایی‌ها و بدهی‌های یک برند که ارزش محصول یا خدمت تولید شده را کم یا زیاد می‌کند. اتصال “برند” به مفهوم “ارزش ویژه” و “دارایی” عملکرد بازاریابی را تغییر می‌دهد. ارزش ویژه برنددارای یک ساختار چند بعدی است که شامل جنبه‌های نگرشی و رفتاری است. در مدل ارائه شده ارزش ویژه برند دارای چهار بعد است وفاداری برند، آگاهی برند، تداعی برند و کیفیت ادراک، هر کدام در روش‌های متعددی به یک شرکت ارائه می‌شود. وفاداری به برند می‌تواند تحت تاثیر سه بعد دیگر مدل ایجاد شود.
رئوس مطالب ارزش ویژه برند
وفاداری برند:

کاهش هزینه‌های بازاریابی- نسبت بدهی به دارایی تجارت- جذب مشتریان جدید از طریق آگاهی و اطمینان- زمان برای پاسخ به تهدیدات رقابتی

آگاهی برند:

آشنایی که منجر به علاقه می‌شود.- مشاهده‌پذیری- تعهد

تداعی برند/ شامل کیفیت ادراک:

تمایز، موقعیت- دلیل برای خرید -ایجاد نگرش و احساسات مثبت

وفادای به برند می‌تواند تحت تاثیر دو بعد دیگر یعنی آگاهی و تداعی قرار گیرد. زمانی که شما از یک برند یا از یک مکان خرید می‌کنید به آن ارزش می‌دهید، وفاداری مشتری اغلب از ارزشمندترین دارایی‌های یک سازمان است. وفاداری به برند تاثیر مستقیم مثبت و معناداری بر ارزش ویژه‌ی برند دارد.
یکی دیگر از جنبه‌های تعریف ارزش ویژه برند در این کتاب این است که ارزش ویژه برند برای مشتریان هم ارزش ایجاد می‌کند و این توانایی مشتری برای تفسیر و پردازش اطلاعات را بهبود می‌بخشد، هم‌چنین اعتماد به نفس مصرف‌کننده در تصمیم‌گیری خرید و کیفیت تجربه کاربری را افزایش می‌دهد. واقعیت این است که ارزشی که برای مشتریان فراهم می‌کند باعث می‌شود که بودجه برندسازی قابل توجیه شود. این مدل یک جنبه از ارزش ویژه برند به عنوان یک مولفه‌ی اساسی بازاریابی مدرن ارائه می‌کند.

بازاریابی مشارکتی با برندسازی مشارکتی چه تفاوتی با هم دارند

 

  • بازاریابی مشارکتی بین دو برند هم‌فکر برای ترویج محصولات و یا خدمات یکدیگر رخ می‌دهد، در حالی که یک محصول ترکیبی ایجاد نمی‌کنند. تعهدات بازاریابی مشارکتی به روابط با برندهای دیگر اجازه می‌دهد.

 

دو از یک بهتر است. در مورد همه‌ی چیزهایی که جفت هستند و به تنهایی موثر نیستند فکرکنید؟ مثلا تصور کنید تنها یک کفش داشته باشید! در اینصورت نمی‌توانید از مجموعه‌ی مهارت‌های خود استفاده کنید، اگر در این وضعیت بپرید حتما یکی از پاهای‌تان درد خواهد کرد.

 

داستان‌های موفقیت‎‌آمیز بسیاری در زمینه‌ی بازاریابی مشارکتی و برندسازی مشارکتی وجود دارد. مدیران IMPACT گفته‌اند:” دو هفته‌ی گذشته ما از دو نفر از مشتریان‌مان خواستیم یک گروه را به عنوان مهمان در وبلاگ ما معرفی کنند. این بازاریابی مشارکتی ما به مشتریان‌مان این فرصت را داد تا نیروی خود را گسترش دهند، در حالی که باعث شد خوانندگان ما محتوای آموزنده دریافت کنند.” تنها با چند لینک داخلی در وب‌سایت با عناوین “5 راه برای موفقیت در کسب‌وکار شما” یا ” 5 راه بدست آوردن اعتماد در فرآیند فروش” برای مشتریان‌تان راهنمایی‌هایی برای موفقیت تولید کنید و بدین وسیله اعتبار خود را نزد آن‌ها به عنوان منبع مطمئن و قابل اعتماد برای اطلاعات افزایش دهید. این‌که شما از یک روش ساده مثل این‌ها صحبت می‌کنید یا با یک برند دیگر به صورت مشارکتی کار می‌کنید متفاوت است. با این ذهنیت اصطلاحات بازاریابی مشارکتی و برندسازی مشارکتی برای برجسته کردن منافع بالقوه شکسته شد.

 

 

 

تفاوت چیست؟
در حالی که هر دو روش شامل مشارکت بین دو برند است و به دنبال افزایش بازاریابی هستند، اما برندسازی مشارکتی و بازاریابی مشارکتی از نظر اجرایی با هم تفاوت دارند.
بازاریابی مشارکتی:
بازاریابی مشارکتی بین دو برند هم‌فکر برای ترویج محصولات و یا خدمات یکدیگر رخ می‌دهد، در حالی که یک محصول ترکیبی ایجاد نمی‌کنند. تعهدات بازاریابی مشارکتی به روابط با برندهای دیگر اجازه می‌دهد.
برندسازی مشارکتی:
برندسازی مشارکتی عبارت است از یک محصول یا خدمت تک با بیش از یک نام برند و یا ارتباط یک محصول با کسی غیر از تولیدکننده‌ی اصلی آن و فرصتی برای یک برند فراهم می‌کند تا محصول و خدمات خود را به مشتریان وفادار برند دیگر معرفی کند.
شناسایی پارتنر
بازاریابی مشارکتی:
اگر شما به دنبال همکاری در یک بازاریابی مشترک هستید، نقطه‌ی شروع خوبی خواهد بود اگر یک لیست از برندها که علاقه‌مند هستید داشته باشید، اگر این لیست محدود باشد موثرتر خواهد بود. در این حالت شما به دنبال رقابت با یکدیگر نیستید بلکه باید مکمل هم باشید. مطمئنا برندی با افراد خریدار مشابه، ایدئولوژی‌های بازاریابی مشابه و محصولات مختلف موفقیت بسیاری به ارمغان می‌آورد.
برندسازی مشارکتی:
انتخاب یک پارتنر برای برندسازی مشترک خیلی مهم است و هدف ترکیب قدرت دو برند به منظور افزایش مصرف‌کنندگان، مقاوم‌تر کردن و یا ترکیب خواص مختلف مرتبط با برندها در یک محصول واحد است. حفظ بودجه و منابع از اهمیت خاصی برخوردار است و خریداران شما باید پذیرای برند شریک شما باشند و بالعکس.
مزایا
هنگامی که شریک انتخاب می‌کنید، یکسان‌سازی زمینه‌ها برای کمپین بازاریابی‌تان قبل از هر چیز دیگری مهم است.
بازاریابی مشارکتی:
اگر هر دو برند لیست تماس قوی داشته باشند، آن‌ها می‌توانند پایگاه داده‌های‌شان را به هم معرفی کنند و فرصت‌های جدید برای هم فراهم کنند و همچنین دسترسی به منابع و اعتبار را افزایش دهند . بازاریابی مشارکتی اجازه‌ی دسترسی به یک بانک اطلاعاتی کامل از مشتریان جدید را می‌دهد و به همین دلیل از نظر زمان صرفه‌جویی موثر است.
برندسازی مشارکتی:
ارزان است، در بازاریابی یک محصول یا خدمات همیشه بودجه مناسب نیست. فرصت‌های برندسازی مشارکتی اجازه‌ی راه‌اندازی یک محصول یا خدمات جدید با هزینه‌های تقسیم شده بین شما و شریک‌تان را می‌دهد.
قرار گرفتن در بازار جدید: با برندسازی مشارکتی امکان ایجاد روابط با مشتریان جدید را افزایش می‌دهد و به قلمرو ناشناخته برند شریک‌تان وارد می‌شوید. هنگامی که دو برند گرد هم می‌آیند، کنجکاوی مردم در مورد نتیجه‌ی آن طبیعی است و به پی‌ریزی شالوده برای انتشار محصول موفق کمک می‌کند.

بازاریابی تعاملی چیست / آشنایی با بازاریابی تعاملی

  • برخلاف بازاریابی مستقیم سنتی که در آن 10، 20 و یا 30 کمپین در یک هفته/ماه/ سه ماه انجام شود. با بازاریابی رویداد محور شما ممکن است در نهایت در حال اجرای 50، 100 یا 300 کمپین در روز باشید. بنابراین شما به اتوماتیک کردن فرآیندها نیاز دارید.

 

 

بازاریابی تعاملی یک فرآیند بازاریابی یک به یک است که در مقابل اقدامات فردی مشتریان واکنش نشان می‌دهد و این توانایی به معنی بازاریابی مبتنی بر تریگر است که بسیار موثرتر از بازاریابی مستقیم و طبیعی است. بازاریابی تعاملی به طور معمول 2 تا 12 بار موثرتر از بازاریابی مستقیم سنتی است.

 

 

بازاریابی تعاملی به نام‌های بازاریابی مبتنی بر رویداد، بازاریابی رویداد محور و بازاریابی مبتنی بر تریگر نیز خوانده می‌شود . در همگی ایده یکسان است و به آ‌ن‌چه که مشتری در حال انجام آن است واکنش انجام می‌شود و هدف بالا بردن اثربخشی بازاریابی است.
در چه جاهایی از بازاریابی تعاملی استفاده می‌کنید؟
با رشد بازاریابی درونی، کمپین‌های بازاریابی تعاملی قابل اعمال در تمامی سازمان‌ها هستند:
بیزنس به بزینس و بزینس به مصرف‌کننده.
تراکنش‌های بالا و پائین بیزنس.
مدیریت چشم‌انداز پیش از فروش و مدیریت مشتری پس از فروش.
پیاده‌سازی بازاریابی تعاملی
هنگامی که از بازاریابی تعاملی استفاده می‌کنید باید اطمینان پیدا کنید که سیستم‌های مناسب در محل هستند و باید به هر کدام از پنج مرحله‌ی کلیدی پرداخت کنید.
سیستم:
حداقل نیازهایی که در یک سیستم کاربردی بازاریابی تعاملی باید برآورده شود.
توانایی نظارت بر رفتار مشتری از طریق پایگاه داده مشتری
توانایی تصمیم‌گیری برای اجرای کارها در زمان واقعی
نرم‌افزار مدیریت کمپین
نرم‌افزار اتوماسیون بازاریابی ایمیل
توانایی گزارش آن‌چه که اتفاق افتاده است.
عملیات
پنج فرآیند کلیدی برای اجرای کمپین‌های بازاریابی مبتنی بر رویداد وجود دارد.
شناسایی تریگر‌ها
تریگرها از جاهایی مانند تجزیه و تحلیل داده‌ها، بازخورد مشتریان و طوفان مغزی کارکنان می‌آیند. شناسایی مجموعه‌ای از تریگرها اولین بخش مهم این فرآیند است.
ایجاد پاسخ
آسان به نظر می‌رسد اما یکی از سخت‌ترین بخش‌های این فرآیند است. هنگامی که شما تریگر بالقوه را شناسایی کردید نیاز به ایجاد یک پاسخ دارید تا عمل درست را انجام دهید.
ارزیابی موفقیت
درست مثل هر روش بازاریابی دیگر شما نیاز به اندازه‌گیری و نشان دادن موفقیت در بازاریابی رویداد محور دارید.
عملیاتی کردن
برخلاف بازاریابی مستقیم سنتی که در آن 10، 20 و یا 30 کمپین در یک هفته/ماه/ سه ماه انجام شود. با بازاریابی رویداد محور شما ممکن است در نهایت در حال اجرای 50، 100 یا 300 کمپین در روز باشید. بنابراین شما به اتوماتیک کردن فرآیندها نیاز دارید.
بهینه‌سازی
هنگامی که شما در حال اجرای 300 کمپین در یک روز هستید، این احتمال وجود دارد که یکی از مشتری‌ها خواستار کمپین بیشتری باشد. بنابراین باید از بهینه‌سازی استفاده کنید.

آشنایی با برند فلانکر

 

  • برند فلانکر مهم است، زیرا به یک شرکت اجازه می‌دهد تا از بخش‌های مختلف بازار مشتریان جدید جذب کند. بخش اصلی برند باید حاوی اکثر مصرف‌کنندگان هدف باشد. برند دیگر می‌تواند با مجموعه‌ای متفاوت از منافع و ویژگی‌های محصول کاربران دیگری را نیز جذب کند

 

برند فلانکر یک برند جدید است که توسط یک شرکت به بازار معرفی می‌شود. این برند جدید برای رقابت، بدون آسیب رساندن به سهم اقلام موجود بازار، برای گروه هدف مصرف‌کنندگان طراحی می‌شود. این استراتژی هم‌چنین مولتی برندینگ نامیده می‌شود. استراتژی برند فلانکر می‌تواند بسیار موثر واقع شود اگر به درستی اجرا شده باشد.

شرکت‌های با برندهای متعدد و در یک دسته‌بندی واحد به طور کلی انواع زیر را دنبال می‌کنند:
برند برتر، کیفیت بهتر و قیمت بالاتر ارائه می‌دهد.
یک یا چند مقدار با کیفیت کمی پائین‌تر و با مجموعه‌ای متفاوت از منافع با یک قیمت پائین‌تر.
به عنوان مثال، در بازار هر دو برند طلا و رابین هود موجود است. برند طلا یک محصول برتر با کیفیت بهتر است و دستورات قیمت بالاتری دارد. با این حال، رابین هود محصول قیمت پائین‌تر، سطح پائین‌تری از کیفیت برای کسانی است که به شدت نسبت به قیمت محصولات تحت تاثیر قرار می‌گیرند.
دلایل اهمیت برندهای فلانکر:
برند فلانکر مهم است، زیرا به یک شرکت اجازه می‌دهد تا از بخش‌های مختلف بازار مشتریان جدید جذب کند. بخش اصلی برند باید حاوی اکثر مصرف‌کنندگان هدف باشد. برند دیگر می‌تواند با مجموعه‌ای متفاوت از منافع و ویژگی‌های محصول کاربران دیگری را نیز جذب کند. به عنوان مثال پراکتر اند گمبل (P&G) در زمینه مواد شوینده بسیار موفق است. با درخواست تجدیدنظر مصرف‌کنندگان و به خاطر اینکه عده‌ای خواستار موادشوینده‌ی ارزان بودند، آن‌ها یک محصول با کیفیت پائین و ارزان به بازار وارد کردند. فروش ترکیبی پراکتر اند گمبل به آن‌ها اجازه‌ی به‌دست‌آوردن سهم بیشتری از بازار را داد.
تعدادی از مزایای توسعه‌ی یک برند فلانکر:
به‌دست‌آوردن فضای بیشتر برای این شرکت.
توسعه‌ی هیجان در شرکت به‌وسیله‌ی نظارت بر فروش برندهای مختلف.
حمایت از شرکت- ارائه‌ی چند محصول با برندهای مختلف به این معنی است که شرکت به برند موجود وابسته نیست.
شرکتی که دارای محصولات با کیفیت بالا است، می‌تواند برندهای با کیفیت پائین‌تر و بدون نام برند اصلی به بازار معرفی کند. به عنوان مثال hams، Ohse،Carando سه نوع عطر هستند که یک شرکت آن‌ها را ساخته است اما hams عطری تندی است که کیفیت بالایی هم دارد و افراد اصیل ایتالیایی با این عطر هدف قرار داده شدند. Carando کیفیت خوبی دارد و کمی شبیه عطر قبلی است برای کسانی که تمایل به کیفیت دارند اما قیمت هم برای آن‌ها خیلی مهم است و کیفیت در قیمت مقرون به صرفه‌ی آن‌ها منعکس شده است. در نهایت عطر سوم با کیفیت پائین‌تر و قیمت پائین برای قشر خاص دیگر که قیمت مهم‌تر از کیفیت است ارائه شده است.
برند فلانکر برای همه نیست. تعدادی سوال است که برای گرفتن بهترین تصمیم در وضعیت باید به آن‌ها پاسخ داده شود. این سوال‌ها عبارتند از:
آیا برند من به اندازه‌ی کافی قابل تغییر است، ویژگی‌های منحصربه فردی خواهد داشت که مصرف‌کنندگان تجدیدنظر کنند؟
آیا این ویژگی‌های جدید باورپذیر هستند؟
برند جدید چه تاثیری بر برند موجود خواهد داشت؟
تاثیر برند جدید بر برندهای رقیب چگونه خواهد بود؟
استراتژی برند فلانکر می‌تواند بسیار موثر واقع شود اگر به درستی اجرا شده باشد.

با بازاریابی جاذبه ای آشنا شویم

 

  • متوجه منظورم شدید، اگر می‌خواهید نتایج خوب و ماندگار از بازاریابی محتوایی بگیرید، باید آن را به‌صورت مستمر و برای مدت طولانی انجام دهید. اگر نتایج موردنظر را سریع می‌خواهید دریافت کنید، باید حجم و فراوانی محتوای تولیدی را بیشتر و بیشتر کنید.

 

وقتی که صحبت از یک استراتژی بازاریابی بلند مدت به میان می آید شاید بتوان بازاریابی جاذبه ای را در لیست انتخاب های اصلی قرار داد.

به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ بازاریابی جاذبه‌ای تا اینجا کار، راه طولانی و پرشیب و فرازی را طی کرده است. چیزی که زمانی مفهومی انتزاعی و ناشناخته به‌حساب می‌آمد، امروزه یک کلمه عادی و بخشی از هر کسب‌وکار آنلاین است و هر روز شرکت‌های بیشتری هستند که به گنجاندن آن در استراتژی بازاریابی خود اقدام می‌کنند.

بر اساس اطلاعاتی که تاکنون در این رابطه حاصل‌شده است:

– 93% از شرکت‌های استفاده‌کننده از این استراتژی شاهد افزایشی در تولید سرنخ بوده‌اند.

– داشتن یک وبلاگ ساده باعث می‌شود که بازاریابان تا 13 برابر نتایج بهتر و بهتری را از فعالیت‌های خود کسب کنند.

– اتخاذ یک استراتژی بازاریابی محتوایی موجب می‌شود تا نرخ تبدیل در وب‌سایت شما دو برابر شده و از 6% به 12% برسد.

– برندهایی که از استراتژی بازاریابی محتوایی استفاده می‌کنند، تا سقف 14$ یعنی چیزی در حدود 50 هزار تومان در هزینه‌های کسب یک مشتری صرفه‌جویی کنند.

– . . .

اما بازاریابی جاذبه‌ای یک معجزه و کیمیای سعادت برای کسب‌وکارها نیست؛ حقیقت این است که این استراتژی برای همه کسب‌وکارها مؤثر نبوده و نتایج تضمین‌شده‌ای مانند موارد بالا را حاصل نمی‌آورد. در بسیاری از موارد به دلیل عدم موفقیت و کسب نتایج حاصله به این نتیجه می‌رسیم که مثلاً فلان شرکت یا مجموعه اصلاً نباید از قدم اول اقدام به استفاده از استراتژی در فعالیت‌های خود می‌کرد. چرا؟ به دلیل عدم وجود تعهد . . .

باوجودآنکه در کنار این مقدمه همچنان معتقد به وقوع معجزه از طرف اتخاذ استراتژی بازاریابی محتوایی در سلسله فعالیت‌های خودتان هستم، اما بازهم اعتقاددارم که کلاً باید شرایط و فاکتورهایی در جریان باشد تا در استفاده از این استراتژی به موفقیت دست پیدا کنید. در ادامه 5 حقیقت تلخ را در رابطه با استراتژی محتوایی یا جاذبه‌ای همراه با درس‌ها و نکاتی از برخی کسب‌وکارها دنبال می‌کنیم:

1. بازاریابی جاذبه‌ای یک‌راه حل سریع و ساده نیست

شاید شما هم ازجمله افرادی باشید که درنتیجه خواندن مطالب مختلف در رابطه با بازاریابی محتوایی تصور می‌کنید این یک‌راه حل ساده و آسان است و البته پس از شروع آن در ماه بعد قادر به بستن ده قرارداد جدید می‌شوید. اما درواقع باید بگویم که این‌گونه نیست و نتیجه گرفتن از بازاریابی محتوا نیازمند وقت و صبوری بسیار زیاد است. شما باید محتوا مناسب و باکیفیت تولید کنید، آن را بر روی سایت منتشر کنید، آن را از طریق شبکه‌های اجتماعی ترویج کنید و درنهایت با تکرار این روند موفق به شناساندن خودتان به مشتری شوید.

اگر تمایل به دریافت نتایج کوتاه‌مدت هستید، من بجای استفاده از این استراتژی، تبلیغات کلیکی را به شما پیشنهاد می‌کنم که به‌سرعت بیشتری برای شما مشتری جذب می‌کند، اما به‌طور طبیعی هزینه بسیار بیشتری برای شما دارد و نتایج حاصل از آن‌هم ماندگار نیست. می‌توانم این روش را به نسبت بازاریابی کلیکی با خرید یک‌خانه یا اجاره کردن یک واحد مقایسه کنم. زمانی که واحدی را اجاره (تبلیغات کلیکی) می‌کنید، می‌توانید بهترین خانه را با کمترین هزینه از آن خود کنید، اما این موضوع بستگی به این دارد که تا چه زمانی چک‌های اجاره را تحویل دهید. درصورتی‌که خانه‌ای اجاره کنید، کاری اضافه نباید انجام دهید و هر چه که خراب شود، به مالک واحد گزارش می‌کنید، اما در صورت خرید خانه(استراتژی بازاریابی محتوایی) این‌طور نیست، باوجوداینکه هزینه بسیار بیشتری را پرداخت کرده‌اید.

این را هم به یاد داشته باشید که سایت‌های بسیار زیادی هستند که حتی قبل از شما راه‌اندازی شده‌اند، اما اقدام به استفاده از این استراتژی نکرده‌اند، اما اگر این کار در کوتاه‌مدت انجام‌شدنی بود، مطمئناً آن‌ها زودتر از شما اقدام به استفاده از این استراتژی می‌کردند.

2. همیشه چیزی از آن حاصل می‌شود که پیش‌ازاین در آن سرمایه‌گذاری کرده باشید

بازاریابی محتوایی بیشتر شبیه به ورزش کردن است. اگر هرچند ماه یک‌بار به سالن ورزش بروید، نتیجه‌ای نمی‌گیرید. به‌طور مشابه، اگر برای سه ماه متوالی هرروز به سالن ورزشی بروید و سپس تا آخر سال این روند را ترک کنید، بازهم نتیجه کسب‌شده ماندگاری نخواهد داشت. ورزش کردن برای 5 نوبت در هفته بسیار بهتر از یک‌بار در هفته است. استمرار داشتن در کار بسیار بهتر از تنها یک‌بار حاضر شدن و انجام یک ورزش و نرمش ساده بیست‌دقیقه‌ای است.

متوجه منظورم شدید، اگر می‌خواهید نتایج خوب و ماندگار از بازاریابی محتوایی بگیرید، باید آن را به‌صورت مستمر و برای مدت طولانی انجام دهید. اگر نتایج موردنظر را سریع می‌خواهید دریافت کنید، باید حجم و فراوانی محتوای تولیدی را بیشتر و بیشتر کنید.

اگر غیرازاین باشد، نتیجه‌ای نمی‌گیرید، به‌عبارت‌دیگر عدم توجه به این موضوع و عدم داشتن استمرار در کار مانند این است که به مربی ورزشی خود بگویید می‌خواهید فلان مقدار از اندازه دور کمر و شکم خود را کم کنید، اما اصلاً در سالن حضور پیدا نکنید و انتظار کسب نتیجه از فعالیت خود هم داشته باشید.

3. کیفیت در حد کمال دشمن درجه‌یک کیفیت در حد خوب

احتمالاً شاید شما هم این جمله یا نمونه‌ای مشابه آن را شنیده باشید. این جمله درواقع از ولتر، نویسنده فرانسوی، است و باید توجه داشت که حتماً پشت این جمله یک فکر ناب قرار داشته که موجب شده تا مردمان مختلفی پس از گذشت این سال‌ها، همچنان به آن استناد کنند. همه ما تا حدودی خواهان انجام دادن کارهای خودمان به بهترین شکل و با بالاترین حد استاندارد هستیم. حداقل در مورد خودم می‌توانم بگویم که این‌گونه است که برای متون تهیه‌شده برای وبلاگ‌ها از این شیوه استفاده می‌کنم و حتماً سعی می‌کنم که مطالبی ارائه کنم که به‌خوبی مورد جستجو قرارگرفته شده باشد و اطلاعات زیادی از آن پشتیبانی کند. بااین‌وجود بازهم ممکن است پس از منتشر شدن، در آن‌ها اشکالاتی دیده شود، یا حتی یک اشکال تایپی!!! به نظر من یک محتوا خوب و بدون نقص نه‌تنها باید ازنقطه‌نظر قواعد دستور زبان بی‌عیب و نقص باشد، بلکه باید لحن و شخصیت نویسنده را در خود داشته باشد، یک دیدگاه و دیدگاه مخصوص به خود را داشته باشد، بحثی جالب‌توجه را ایجاد کند و به شما چیزی را یاد دهد که پیش از آن اطلاعاتی در مورد آن نداشته‌اید.

اما مسئله‌این است که در رابطه با بازاریابی محتوا بالاخره دریکی از این مراحل روند تلاش شما متوقف می‌شود و در عمل خسته و مأیوس می‌شوید. به این منظور باید توجه کرد که آیا مخاطب و خواننده شما نیازی به دریافت مطلب همراه با لحن و تن صحبت کردن شما دارد؟ آیا نیازی به انتقال شخصیت نویسنده در مطلب وجود دارد، یا صرفاً باید در مطلب نکته‌ای جدید به وی آموزش داده شود؟ آیا اینکه به سؤالات مخاطب در یک مطلب پاسخ داده شود، به نظر کافی نیست؟ توجه داشته باشید که با پاسخ دادن به سؤالات مخاطب است که شما قادر به جذب مخاطب، حفظ وی و تبدیل کردن وی به یک مشتری هستید و این درنهایت هدف بازاریابی محتوا است.

باور کنید، ولتر حقیقت را می‌گوید، هرگز نباید اجازه دهید که داشتن کیفیت در حد کمال به دشمن درجه‌یک داشتن کیفیت در حد خوب تبدیل شود، این‌گونه بازاریابی محتوایی شما ضرر و زیان بسیاری را متحمل می‌شود.

4. شخصیت و دیدگاه یک نکته حیاتی و مهم است

مسئله‌ای که در اینجا مطرح می‌شود، این است که در رابطه با استفاده از استراتژی بازاریابی محتوایی اغلب صاحبان کسب‌وکارها فقط و فقط چیزی کوتاه، شاید در حد یک مقاله یا توصیه یک دوست را در رابطه با استفاده و سود بردن از بازاریابی محتوایی دریافت می‌کنند و بلافاصله خواهان اجرای آن هستند، اما خودشان به‌هیچ‌وجه وقت و زمان لازم برای نوشتن مطلب ندارند. پس با یک فرد که از قدرت تهیه مطلب، نگارش و جستجو مناسب و کافی برخوردار است تماس گرفته خواهان برون‌سپاری این موضوع به وی یا تیم همراه وی می‌شوند.

تا اینجا، کار کاملاً منطقی است. چراکه مثلاً در خود مجموعه آی بازاریابی ما تیمی از افراد را در اختیارداریم که در رابطه با موضوعات مختلف حوزه بازاریابی مطالبی را برای انتشار در وب‌سایت آی بازاریابی تهیه می‌کنند و جالب‌تر اینکه این تیم برای شرکت‌ها و حوزه‌های دیگر که متفاوت از حوزه بازاریابی هستند هم مطالبی را به‌صورت روزانه تهیه می‌کنند. اما مسئله آشنایی، شناخت و نزدیک شدن این تیم به برند شماست که برای این کار شما باید انرژی و کمک زیادی را به اعضای این تیم بکنید. اگر وقت و زمان کافی برای این کار در اختیار نداشته باشید، حاصل کار کاری باکیفیت ازنظر محتوایی است که در عمل قادر به جذب و جلب مخاطب و درنهایت تبدیل وی به مشتری برای شما نیست و در عمل کسل‌کننده است.

برای اینکه دچار چنین مشکلی نشوید، باید همواره سعی کنید محتوای شما دارای لحنی باشد که مخاطب شما آن را می‌پسندد و برای این کار نیاز به تحقیقات بازار و شناخت مشتری و خواسته وی دارید و البته که باید این اطلاعات را به تیم تولید محتوای خود انتقال دهید.

تجربه ما می‌گوید که سعی کنید مطالب را تا حدودی با لحن خودمانی تهیه کنید، البته این شیوه را باید تا جایی ادامه دهید که حالت بی‌احترامی و توهین به خود نگیرید. توجه کنید که نگارش و انتشار محتوای بحث‌برانگیز برای جذب مخاطب بیشتر و حفظ آن‌ها لازم و ضروری است، اما با بی‌احترامی به مخاطب کاملاً متفاوت است.

5. بازهم نیاز به بازاریابی، مذاکره کردن و بستن قرارداد دارید

فرض کنیم که شما تا حدودی با موضوع بازاریابی محتوایی آشنایی دارید، نکات مطرح‌شده در این مطلب را خوانده‌اید، توانایی همکاری با تیم تولید محتوا را دارید، برای ادامه دادن آن در بلندمدت تصمیم حتمی گرفته‌اید و . . .

اما هنوز یک کار دیگر مانده، و آن این است که بهترین تیم تولید محتوا هم قادر به انجام فعالیت‌های بازاریابی و مذاکره و تمام کردن قرارداد یا فروش برای شما نیست. یعنی این وظیفه‌ای است که بر عهده شماست و در این راه هم می‌توانید از مشتریان بالقوه‌ایجادشده توسط تیم تولید محتوا بهره ببرید. توجه داشته باشید که بازاریابی محتوایی اگر به‌صورت صحیح و اصولی انجام بپذیرد، مشتریان بالقوه‌ای را برای شما به ارمغان می‌آورد، اما این گروه از افراد به‌طور بالقوه به معنای درآمد یا فروش برای شما نیستند و شما باید برنامه‌ای تدوین شما برای تماس با آن‌ها و پیگیری آن‌ها داشته باشید تا درنهایت به سود برسید و از نتایج حاصل از اجرای استراتژی محتوایی خود عایدی داشته باشید، در غیر این صورت پس از مدتی اجرای این استراتژی برای شما بی‌معنی شده و آن را رها می‌کنید.

بهبود کسب و کار و بازاریابی با لینکدین

 

  • من مجید کثیری هستم و دو سال است که به طور مستمر با شبکه لینکدین کار می کنم و از زمانی که قدم اول را برای حضور در این شبکه برداشتم، تا امروز که بیش از 1300 نفر از افراد حرفه ای و موفق ترین مدیران ایرانی را در محفل لینکدینی خود دارم، هر روز از پتانسیل های این شبکه شگفت زده شده ام.

 

آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه می توان با کمک لینکدین، به برندسازی و بازاریابی پرداخت و آیا با پتانسیل های این شبکه برای رشد کسب و کارتان آشنا هستید؟ در این مقاله ۱۴ استراتژی و تاکتیک کلیدی کار در این شبکه اجتماعی برای کاربران ایرانی تدوین شده است. تا به شکل حرفه ای در آن حضور یابید و از آن برای رونق کسب و کار و برندسازی تان استفاده کنید.

 

لینکدین LinkedIn بزرگ ترین شبکه اجتماعی یا سوشال نتورک کسب و کار در مقیاس جهانی است که بیش از 300 میلیون کاربر عضو از سراسر دنیا در آن فعالیت می کنند. آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه می توان با کمک این شبکه، به برندسازی و بازاریابی پرداخت و آیا با پتانسیل های این شبکه برای رشد کسب و کارتان آشنا هستید؟ اگر جوابتان بله است پس این مقاله و ۱۴ استراتژی و تاکتیک کاربردی آن را به دقت تا انتها بخوانید:

 

من مجید کثیری هستم و دو سال است که به طور مستمر با شبکه لینکدین کار می کنم و از زمانی که قدم اول را برای حضور در این شبکه برداشتم، تا امروز که بیش از 1300 نفر از افراد حرفه ای و موفق ترین مدیران ایرانی را در محفل لینکدینی خود دارم، هر روز از پتانسیل های این شبکه شگفت زده شده ام.
این شبکه، نه تنها به طور روزمره و بی وقفه، دنیایی از ارتباطات تجاری را برای من ایجاد کرده، بلکه این قابلیت را برایم فراهم کرده تا در حوزه فعالیت های تخصصی خودم و مجموعه کارهایی که در حال انجام آن هستیم، در مرزهای دانش و علوم مرتبط قرار داشته و هرگز از حالت «روزآمد» بودن خارج نشوم.
با این حال، افراد حرفه ای زیادی در ایران هستند که اگرچه با پتانسیل های این شبکه برای رشد و پیشرفت آشنا هستند ولی متاسفانه نتوانسته اند از آن به نحو احسن استفاده کنند و حتی در مواردی حضورشان در این شبکه به اعتبار و نام حرفه ای شان آسیب زده است و یا بعضی ها هم بعد از مدت کوتاهی از فعالیت در این شبکه کنار کشیده اند و تنها چیزی که از آنها مانده یک رزومه شخصی است.
وقتی روند حرکتی این افراد را در این شبکه می بینم از خود می پرسم آیا این ها با به کارگیری چند استراتژی ساده نمی توانستند موفق تر باشند؟ آیا نمی شد با استفاده از این پتانسیل های بزرگ، ارتباطات تجاری موفق تری بسازند؟ ضعف آنها چه بود و چگونه می توانند آن را اصلاح کنند؟
نکاتی که در زیر جمع آوری کرده ام، درس هایی است که در این دو سال از تجربیات شخصی خود و آزمون و خطاهایم در مواجهه و استفاده روزانه از این شبکه آموخته ام. برخی از آنها به طور عمومی اشتباهاتی است که بسیاری از کاربران جهانی لینکدین هم مرتکب می شوند ولی اکثر آنها به اشتباهات رایج کاربران ایرانی باز می گردد:
۱) فرهنگ فعالیت در لینکدین را بیاموزید.
هرکدام از شبکه های اجتماعی فرهنگ خود را دارند، مثل همه گروه های اجتماعی واقعی. در یکی از مقالات قبلی ام در مورد این فرهنگ ها و تفاوت هایشان صحبت کرده ام، اما در این جا می خواهم کمی آن را بیشتر تشریح کنم . فرهنگ مساله ای عمومی است و ما باید هنگام ورود به یک گروه، به اصول و قوانین اجتماعی و فرهنگی آن احترام بگذاریم. فکر نکنید چون پروفایل شما برای شخص شماست، اجازه دارید هر آنچه دوست دارید در آن قرار دهید و یا هر پستی را آپدیت کنید. مثل اینکه شما حق ندارید در یک همایش رسمی در سالن همایش صدا و سیما با تی شرت آستین کوتاه و کلاه لبه دار حاضر شوید و یا حق ندارید در داخل سالن آواز بخوانید. فضایی که شما در آن حضور پیدا کرده اید فقط متعلق به شما نیست و دیگران هر آنچه را شما از خود بروز می دهید می بینند و باید به حقوق آنها احترام بگذارید.
در محیط لینکدین، فضای عرف تجاری کشور حاکم است. فرهنگ این فضا مبتنی بر اصول حرفه ای است. مطالب شما در لینکدین و ارتباطات شما باید دقیقا نماینده روش شما در کسب و کار و تجارتتان باشد. در این فضا هدف فروش نیست بلکه ارتباط سازی است. در این فضا اصل بر احترام متقابل است، همان طور که به مشتری یا مدیر یا تامین کنندگانتان احترام می گذارید. فرهنگ این فضا با مسائل غیر کاری و حرفه ای بیگانه است. اصولا لینکدین به وجود آمده تا فضایی برای رشد و پیشرفت حرفه ای با استفاده از به اشتراک گذاری تجربیات کاری باشد، فضایی که به ایجاد هم افزایی شغلی و حرفه ای بینجامد.
حال با توجه به این مسائل به سوالات زیر جواب دهید:
• آیا در جلسه با مشتریان یا مدیرانتان شعر می خوانید؟
• آیا در مورد تجربیات و شکست های عشقی تان صحبت می کنید؟
• آیا در جلسه مصاحبه با یک کارفرما با دمپایی و لباس زیر می روید؟
• آیا در یک سخنرانی رسمی، به جای صحبت در مورد موضوع، آواز می خوانید؟
• عکس رزومه تان چطور است؟ آیا عکس فیسبوکتان یا یک عکس گل و بلبلی را به رزومه تان الصاق می کنید؟
• آیا در همان جلسه اول آشنایی با یک فرد در یک همایش، کاتالوگ محصولاتتان را از کیف در می آورید و تلاش می کنید به او چیزی بفروشید؟
بله این سوالات برای خیلی از حرفه ای ها خنده دار است ولی اگر جواب شما به این سوالات «نه» هست، پس این کارها را در لینکدین هم نباید بکنید:
• مطالب غیر مرتبط با کسب و کار خود و یا تخصصتان را به اشتراک نگذارید.
• اگر مطالبتان تا حدی در حد تخصصتان هم نیست مطالبی باشد که مورد علاقه دایره ارتباطات لینکدینتان باشد.
• مسائل شخصی را به اشتراک نگذارید.
• تبلیغ مستقیم برای کالاها و خدماتتان نگذارید.

۲) پروفایل‌تان را کامل کنید، به این سبک.
داشتن یک پروفایل (Profile) کامل که کاملا آپدیت نگه داشته می شود، اصل دوم استفاده از لینکدین است. یک پروفایل ناقص نه تنها هیچ مزیتی برای شما ایجاد نمی کند بلکه به برند شما آسیب هم می زند. لازم نیست حتما پروفایل شما تماما انگلیسی باشد و اگر در نوشتن انگلیسی قوی نیستید می توانید پروفایل خود را به زبان فارسی بسازید. البته بهتر است ابتدا با کمک یکی از دوستان «مسلط» خود به زبان انگلیسی ابتدا پروفایل پایه انگلیسی خود را بسازید و در بعد در قسمت نسخه های دیگر پروفایل (Other Versions)، یک پروفایل دیگر به زبان فارسی بسازید. لینکدین به شما این انتخاب را می دهد که هر تعداد پروفایل مجزا به چند زبان مختلف بسازید. در زیر به مهم ترین بخش های پروفایل اشاره می کنم، اما به یاد داشته باشید که لینکدین، امکانات بسیار زیادی در قسمت پروفایل به شما می دهد که از همه آنها استفاده کنید. مثلا می توانید تابلوی افتخارات و جوایز یا Awards درست کنید، آثار منتشر شده تان یا Publications را قرار دهید، تصویر مدارک حرفه ای تان را آپلود کنید و غیره.

۳) اسم‌تان، بله اسمتان را درست بنویسید!
شاید صحبت کردن در مورد این که باید اسمتان را در پروفایل درست بنویسید برای خیلی ها خنده دار به نظر برسد، اما متاسفانه حتی افراد بسیار حرفه ای را می بینم که این مساله را سرسری می گیرند. می دانم که بلدید اسمتان را به انگلیسی درست هجی کنید، اما این همه قضیه نیست.
در زبان انگلیسی اگر من اسم خودم را به صورت majid kasiri بنویسم «غلط است». حروف اول اسم در زبان انگلیسی باید با حروف بزرگ یعنی Majid Kasiri نوشته شوند. جالب است که افرادی این مساله ساده را در نادیده می گیرند که در پروفایلشان خود را مسلط به زبان انگلیسی معرفی کرده اند!
مطمئن باشید که اگر کارفرمایی قصد دعوت شما به جلسه مصاحبه شغلی را داشته باشد و دانستن زبان انگلیسی در حد متوسط هم برای او مهم باشد، با دیدن اسم شما حتی وارد پروفایل شما هم نمی شود.
اگر دقت کنید در پاراگراف قبل، در قسمت تکمیل پروفایل بر روی واژه «مسلط به انگلیسی» تاکید کردم. هیچ چیز بدتر از این نیست که غلط های رایج املایی و نگارشی مشهود در پروفایلتان باشد. چند بار در روز در این طرف و آن طرف شهر واژه خوش آمدید انگلیسی یا Welcomeرا با املاهای غلط دیده اید و به آن خندیده اید؟
نکته:
یک نکته برای حرفه ای ها و استفاده از یک اشکال یا باگ در لینکدین: می توانید در قسمت اسم، اول اسم خود را به انگلیسی تایپ کنید و سپس با یک فاصله اسم خود را به فارسی تایپ کنید. این کار باعث می شود تا اسم شما بهتر به چشم بیاید و خواندنش برای کاربران فارسی زبان راحت تر باشد. در عین حال وقتی در زیر مطلبی کامنت می گذارید اسم انگلیسی شما در سمت چپ و اسم فارسی شما در سمت راست کامنت نمایش داده می شود، یعنی مطلب با اسم فارسی شما شروع می شود و این مساله از لحاظ بصری جذاب است.

۴) قسمت عنوان یا Title مناسب را بدون خساست انتخاب کنید.
انتخاب عنوان یا Title درست که در زیر اسمتان نمایش داده می شود بزرگترین ابزار بازاریابی و برندسازی شخصی شماست. این انتخاب درست نه تنها باعث می شود که در نتیجه جست و جوها در لینکدین بهتر و بالاتر نمایش داده شوید، بلکه باعث می شود در هر تماس و ارتباط و فعالیتی در لینکدین، خودتان و تخصصتان را به بهترین نحو معرفی کنید، زیرا این عنوان همواره در کنار اسم شما در همه جای لینکدین می درخشد.
نکاتی که در این زمینه می توانید به کار گیرید این‌ها هستند:
در تعداد کاراکتر مورد استفاده تان در عنوان خساست به خرج ندهید و تا آنجا که می توانید و لینکدین به شما اجازه می دهد آن را کش دار! بنویسید. مثلا عنوان من در لینکدین هست:
مشاور خبره روابط عمومی و ارتباطات رسانه ای Co-Founder, CCO at Akhbar Rasmi Media Agency
& Public Relations Consultant.

با این عنوان هم تخصصم را شرح داده ام و هم به سمتم در شرکتم اشاره کرده ام.
• همان طور که در قسمت اسم عنوان شد می توانید عنوان خود را ترکیبی از کلمات فارسی و انگلیسی قرار دهید. برای این کار ابتدا عنوان انگلیسی را بنویسید و سپس با یک فاصله عنوان فارسی را تایپ کنید.
• عنوان شما باید شامل تخصص های اصلی شما باشد.
• می توانید از کلماتی چون متخصص، کارشناس، خبره و غیره استفاده کنید ولی غلو نکنید.
• از شعار شخصی و یا شرکتی برای قسمت عنوان استفاده نکنید.
• قسمت های مهم عنوان همچون تخصص اصلی تان را در ابتدای عنوان بنویسید. در برخی جاها در لینکدین ممکن است فقط ابتدای عنوانتان نمایش داده شود و اینکه آوردن تخصص اصلی در ابتدای عنوان به نشان داده شدن در نتیجه جستجوها کمک می کند.

۵) صنعت مرتبط را درست انتخاب کنید، به این دلیل
انتخاب صنعت یا Industry مرتبط با شغل شما دارای اهمیت بسیاری در یافته شدن در لینکدین است. اگر یک مدیر دنبال کارمندی در یک زمینه خاص بگردد در قسمت جستجوها، نتایج را ابتدا بر اساس صنعت فیلتر می کند. پس به راحتی به همه جهانیان بگویید که در چه صنعتی فعال هستید.

۶) قسمت خلاصه یا Summary همه جا هست، آن را چطور بنویسیم.
این قسمت خلاصه پروفایل شماست و اکثر افراد همین قسمت را می خوانند. در این قسمت خودتان، اهدافتان و توانایی هایتان و همین طور خلاصه ای از کارها و پروژه های موفقتان را ذکر کنید. به ریز جزئیات کارها و سوابق تان نپردازید.
برای نوشتن یک خلاصه فعالیت یا Summary خوب در لینکدین به سوالات زیر جواب بدهید:
• مهمترین تخصص من چیست؟
• مهم ترین توانایی های حرفه ای و شغلی من چیست؟
• چگونه می توانم با تخصص و توانایی هایم در کسب و کار دیگران ارزش ایجاد کنم؟
• چه نگرشی در مورد کسب و کارم دارم و چه رسالتی در زندگی حرفه ایم دنبال می کنم؟
• چرا خود را یک متخصص در حوزه کاریتان می دانید؟ و یا چرا در مسیر کسب این تخصص هستید؟
• مهم ترین کارهایی که انجام داده ام و نشان دهنده نگرش و ارزش هایم است چیست؟
• چگونه دیگران می توانند با من در تماس باشند؟

۷) چطور بازاریابی و تبلیغ کنیم؟
بله همه ما شنیده ایم که لینکدین بزرگترین شبکه بازاریابی کسب و کارهای B2B است. لینکدین بزرگترین فرصت برای کسب و کارهایی است که به سایر کسب و کارها (و نه مشتریان نهایی) سرویس می دهند. اما این به این معنا نیست که می توانید با قرار دادن معرفی یک محصول در پروفایلتان آن را بفروشید. این روش فقط و فقط برند شما را تخریب می کند و اگر آن را ادامه دهید سایر کاربران با سادگی پست های شما را مخفی یا Hide می کنند و دیگر اصلا هیچ چیز از شما در صفحه خانه آنها نمایش داده نمی شود. و تمام! فعالیت لینکدینی شما مرده است!
حال سوال این است: پس چطور بازاریابی و تبلیغ کنیم؟ جواب این سوال ساده است: مطالبی را پست کنید که مشتری بالقوه شما از خواندن آن لذت ببرد و به دانش و آگاهی او در مورد راهکارهای برطرف کردن مشکلات و چالش هایش کمک کند. مثلا اگر در کار فروش محصولات فولادی هستید به جای قرار دادن عکس و اطلاعات محصول و شماره تلفنتان، به این عناوین فکر کنید: انواع فولادهای موجود در بازار و مقایسه قیمت های آنها، بررسی کیفیت فولادهای وارداتی به کشور، مسائل پیش روی شبکه پخش و فروش فولاد در ایران.
من یک کارشناس صنعت آهن و فولاد نیستم ولی مطمئنم وقتی کسی می خواهد فولاد بخرد، ابتدا به دنبال افزایش آگاهیش در مورد فولاد به طور کلی است و اینکه خریداران هر کالایی دوست دارند از کسی خرید کنند که اطلاعات کامل و جامعی در مورد آن صنعت دارد.
برای تولید محتوا و پست های موثر در بازاریابی و فروش در لینکدین، خود را از سمت یک بازاریاب و مدیر فروش یک شرکت خارج کنید و خود را در جایگاه یک کارشناس و متخصص صنعت قرار دهید که دغدغه اش فقط صرف فروش یک کالا و یا خدمت نیست. مشتریان در لینکدین و یا خارج آن، این نوع فروشنده را بیشتر ترجیح می دهند. در واقع در لینکدین به جای فروش و تبلیغات، باید روابط عمومی فعال از جنس روابط عمومی محتوایی داشته باشید
دیگر لازم به گفتن نیست که اگر نباید پیام های تبلیغاتی را به اشتراک گذاشت، دیگر نباید آن را به صورت پیام های خصوصی هم فرستاد. پیام های خصوصی فقط برای ارتباط فردی است.

۸) چگونه ارتباطات موثر و ماندگار بسازیم؟
موقع ورود به یک مهمانی و یا جلسه کاری و یا یک سالن همایش چکار می کنید؟ اگر یک آدم اجتماعی و حرفه ای باشید با هر فردی که رو در رو می شوید سلام می کنید و در صورت امکان خود را کوتاه معرفی می کنید. سپس از آن فرد می خواهید خود را معرفی کند. شاید با هم کارت رد و بدل می کنید و یک قرار کاری یا ناهار کاری می گذارید. شاید هم تنها به یک معرفی ساده اکتفا کنید و بعد از یافتن نقاط مشترک و علایق کاری، صرفا اطلاعات فرد را در جایی ثبت و بایگانی کنید.
همین کار را هم می توانید یعنی باید در لینکدین انجام دهید. به محض ایجاد یک ارتباط جدید، سری به پروفایل او بزنید و با کارها و فعالیت هایش آشنا شوید. سپس یک پیام کوتاه برای او بفرستید و خود را و تخصصتان را معرفی کنید و از او هم بخواهید خود را معرفی کند. این پیام را با لحن بسیار محترمانه بفرستید و اطلاعات تماس خود را در انتها قرار دهید. یه هیچ وجه از پیام شما نباید بوی فروش یک کالا و تبلیغ به مشام برسد. بهترین حالت این است که پیامتان تا حد امکان اختصاصی باشد ولی اگر تعداد ارتباطات جدیدتان در روز زیاد شود شاید تایپ پیام های کاملا اختصاصی بسیار زمانبر باشد. برای راحتی کار می توانید یک قالب پیام آماده کنید و بخش های معرفی خودتان و ابتدایی و پایانی را در آن تایپ کنید و بعد آن را در کامپیوترتان ذخیره کنید. برای ارسال هر پیام آشنایی می توانید بعد از بازدید از پروفایل آن ارتباط جدید، چند خطی در مورد کار وی به متن اضافه کنید تا پیامتان اختصاصی شود.

نکاتی که می تواند در ارتباط سازی با افراد حرفه ای در ادامه به شما کمک کند:
• لینکدین همچون یک سیستم CRM قوی به شما اجازه می دهد تا یادداشت هایی در مورد هر فرد به پروفایل او اضافه کنید که فقط خودتان می توانید ببینید مثل اینکه: چگونه و از کانال چه کسی با او آشنا شدید، چه نکات مهمی در مورد این فرد وجود دارد، برای ارتباط سازی بیشتر چه کار باید بکنید و همین طور می توانید برنامه قرارها و تماس های تلفنی تان را با این فرد را در پروفایل او وارد کنید و این قرارها می تواند به شما و آن فرد ایمیل شود و یا با تقویم Outlook شما سینک یا همسان شود.
• از فرد جدید اجازه بگیرید تا ایمیلش را برای ارسال خبرنامه هایتان از پروفایلش بردارید. هیچ گاه بدون اجازه او برایش ایمیل های تبلیغاتی یا خبرنامه نفرستید.
• مطالب و محتوای جذاب آن فرد را لایک کنید و نظر بدهید.
• بگذارید لینکدین فضایی برای ارتباط و انتقال تجربیات باشد و نه فضایی برای حضور صرف.
• هر از چندگاهی با برخی افراد مهم و اثرگذار دایره ارتباطاتان قرار صبحانه یا ناهار کاری بگذارید و یا آنها را به رویدادهایتان دعوت کنید. ارتباطاتتان را خارج از فضای آنلاین توسعه دهید.
• مهارت های افراد دایره ارتباطاتتان را تایید یا Endorse کنید. تایید کردن یکی از جذاب ترین قابلیت های لینکدین است که به افزایش اعتبار و جایگاه فرد می انجامد و معمولا کسب تاییدهای زیاد، یکی از سخت ترین کارهای ممکن در لینکدین است که با روش های تقلب و میانبر امکان پذیر نیست. با تایید چند مهارت اصلی ارتباط جدیدتان نشان می دهید که در خرج کردن این امکانتان در لینکدین سخاوتمندید و می خواهید به افزایش اعتبار فرد در لینکدین کمک کنید. در عین حال این امکان وجود دارد که آن فرد هم چند مهارت شما را تایید کند، اما اگر این اتفاق نیفتاد نباید طلبکار باشید.
• اگر با یکی از دوستان لینکدینی جدیدتان همکار و یا روابط کاری داشته اید، برای آنها «توصیه نامه» یا Recommendation بنویسید. نوشتن یک توصیه نامه کوتاه تنها چند دقیقه از وقت شما را می گیرد ولی مطمئن باشید، آن فرد را فراتر از چیزی که تصور کنید خوشحال خواهد کرد، زیرا توصیه نامه شما همواره در پروفایل او خواهد درخشید. کسب توصیه نامه هم کاری نیست که بتوان به راحتی انجام داد. اینکه یک پیام به همه افراد در دایره ارتباطتان بدهید و از آنها بخواهید برایتان توصیه نامه بنویسند هم کار درستی نیست. بهترین کار این است که اگر در دنیای واقعی خدمتی برای کسی انجام داده اید و از کارتان راضی است، خیلی محترمانه بخواهید برایتان توصیه نامه بنویسد. بعضی افراد در انجام این کار تنبلند و یا صرفا بلد نیستند، بنابراین برای این کار به آنها اصرار نکنید. اگر هم کسی برایتان توصیه نامه ای نوشت، اخلاق حکم می کند که در پیامی خصوصی از او تشکر کنید و در عوض شما هم او را توصیه کنید.
• بعضی ها هم می خواهند در کسب توصیه نامه ها سرعت بگیرند و با اکانت های قلابی این کار را می کنند و یا از همکاران و دوستانی که هیچ اعتبار و رزومه فعالی در لینکدین ندارند خواهش می کنند این کار را بکنند. به جرات می گویم توصیه نامه های قلابی و کم اعتبار هیچ اعتباری برای شما ایجاد نمی کند و این نوع توصیه نامه ها، حرفه ای های لینکدین را به هیچ وجه تحت تاثیر قرار نمی دهد.

۹) هیچ چیز غیر مرتبط را حتی لایک هم نکنید.
نمی دانم این را امکان خوب یا بد لینکدین معرفی کنم. اما در لینکدین هر آن چیزی که پست می کنید، لایک می کنید یا کامنت می گذارید برای همه دایره ارتباطاتتان نمایش داده می شود. شاید لینکدین این امکان را گذاشته تا پست های کم و معدود تعداد زیادی از کاربرانش را جبران کند و صفحات خانه افراد (Home) خالی نباشد. دفعه بعدی که یک شعر سهراب سپهری یا فروغ فرخزاد را در لینکدین می خواهید لایک کنید قدری تامل کنید. در عین حال لایک کردن و کامنت گذاشتن بر مطالب مرتبط و تخصصی افراد می تواند شما را در جلوی چشم ارتباطات آن فرد قرار دهد و باعث رشد سریع ارتباطاتتان شود.

۱۰) در گروه های تخصصی مشارکت کنید.
گروه های تخصصی یا LinkedIn Groups یکی از بهترین ابزار رشد ارتباطات در لینکدین است. کافی است مطالب مرتبط با علائق افراد گروه به اشتراک بگذارید و یا مباحث افراد دیگر را تایید و نقد کنید. هر پست و کامنت شما در گروه ها، فرصتی است که دانش و اطلاعات و توانایی های خود را نمایش دهید که به دیده شدن پروفایل شما (Profile View) و در نهایت جذب ارتباطات جدید می انجامد.
یک امکان جالب در گروه های لینکدین: در صورتی که مشارکت شما در گروه از سایر افراد بالاتر باشد، لینکدین در آن گروه به شما لقب «مشارکت کننده فعال» یا Top Contributor می دهد که در بالای گروه نمایش داده می شود و خود باعث جذب ارتباطات جدید می شود.
یک امکان مهم دیگر: مشارکت در گروه های عمومی یا Open Groups مهم تر از مشارکت در گروه های بسته یا Closed Groups است. در گروه های عمومی همه حتی کسانی که عضو نیستند هم می توانند محتویات گروه را ببینند، حتی موتورهای جستجو! افراد باهوش پیام این جمله را می گیرند! اگر می خواهید بیشتر بدانید کافی است بگویم که با مشارکت در گروه های باز لینکدین، نتیجه جستجوی اسم شما در گوگل به گروه های لینکدین منجر می شود و این همان چیزی است که شما می خواهید.

۱۱) با پالس، ضربان قلب تولید محتوایتان را منظم کنید.
بخش مقالات لینکدین که جدیدا با اسم «پالس» (LinkedIn Pulse) شناخته می شود، دنیایی از مقالات و دانش مرتبط با هر شغلی را در خود دارد. این امکان و نحوه استفاده درست از آن متاسفانه برای کاربران ایرانی چندان شناخته شده نیست. اگر از خود پرسیده اید که: «در لینکدین پروفایل کامل دارم، حالا چکار کنم؟» جواب این است که: به پالس سری بزنید و سری مقالات مرتبط با کار و صنعت خود را انتخاب کنید تا در صفحه خانه شما نمایش داده شوند. خیلی وقت ها که وارد لینکدین می شوید و ایده ای برای مطلب ندارید، کافی است یکی از مقالات را در همان صفحه اولتان باز کنید و بعد از یک مطالعه اجمالی آن را به اشتراک بگذارید. اکثر مطالبی که خود من به اشتراک می گذارم در همین پالس و در ظرف دو تا سه دقیقه پیدا کرده ام.

نکته: اگر مقاله ای را به اشتراک می گذارید، در یک یا دو خط دیدگاه خود را در مورد نکات مهم این مقاله در مورد آن بنویسید تا هم برای افراد شلوغ خلاصه ای از مطلب باشد و هم اینکه نگاه تخصصی خود را به مطلب افزوده باشید.

۱۲) افراد اثرگذار یا influencer ها را فالو کنید.
از زمان رونمایی از بخش اثرگذاران یا influencers در لینکدین بیش از ۴۰۰ نفر از برجسته ترین و اثرگذارترین افراد جهان، از باراک اوباما گرفته تا ««ریچارد برانسون»، (Richard Branson) به آن پیوسته اند و هر روز مطالب جذاب و اثرگذاری به اشتراک می گذارند که نگاه شما را به دنیا تغییر خواهد داد. لینکدین جدیدا این بخش را توسعه داده و افراد مهم صنایع مختلف هم به جمع نویسندگان این بخش پیوسته اند. بنابراین می توانید هم مطالب الهام بخش و رویاپردازانه افراد اثرگذار جهان را دنبال کنید و هم مطالب تخصصی حوزه صنعتتان.
مزایایی که فالو کردن افراد اثرگذار در لینکدین:
• دائما به سوژه های روز دنیا دسترسی دارید.
• همواره محتوای جذاب برای به اشتراک گذاشتن دارید.
• در نتیجه جستجوهای مرتبط بهتر و بالاتر نمایش داده می شوید.
• لیست افراد اثرگذاری که آنها را فالو می کنید در پروفایل شما نمایش داده می شود و افراد با علائق شما و افراد محبوبتان آشنا می شوند و هم اینکه پروفایلتان پر و پیمان تر به نظر می رسد.

۱۳) کیلویی افراد را اضافه نکنید و به درخواست های ارتباط کیلویی جواب ندهید
رشد سریع تعداد ارتباطات در لینکدین بسیار جذاب است. حتما شما هم مثل من در اوایل ورودم به لینکدین به افرادی که تعداد ارتباطاتشان در پروفایلشان +500 یا +5000 نمایش داده می شود، حسرت خورده اید و تلاش کرده اید تا سریع ارتباطاتتان را افزایش دهید. اما صبر کنید و عجله نکنید. هر کسی را که دیدید به ارتباط دعوت (Invitation to Connect) نکنید. من این کار را آن اوایل کرده ام و در بلندمدت هیچ ارتباط موثری از آن ارتباطاتی که آن طور ساختم به دست نیامد. افرادی را اضافه کردم که هیچ تخصصی نداشتند یا غیر از عکس های هنرپیشه های محبوبشان چیزی به اشتراک نمی گذاشتند. همین مساله حتی من را تا مدتی از لینکدین زده کرد. بعدها بود که فهمیدم مهمتر از تعداد ارتباطات، عمق و نوع آن مهم است. آنجا بود که برای ارتباط با افراد مهم و اثرگذار و متخصص برنامه ریزی کردم.
چند نکته برای اینکه ارتباطات کیفی و نه کمی ایجاد کنید:
• قبل از ارسال دعوت به ارتباط، پروفایل فرد را ببینید. آیا آن فردی است که می تواند به دانش شما بیفزاید؟ آیا فردی است که دوست دارید مشتریتان باشد؟ آیا فردی حرفه ای است که داشتن ارتباط با وی می تواند سینرژی کاری برای هر دوتای شما ایجاد کند؟
• قبل از قبول دعوت به ارتباط، پروفایل فرد را ببینید. دوباره همان سوالات قبل را از خود بپرسید. از نپذیرفتن درخواست دعوت ناراحت نباشید. قبول یا رد درخواست ارتباط حق شماست.
• آیا فرد پروفایل شما را قبل از ارسال دعوت دیده است؟ لینکدین به شما اجازه می دهد بدانید که چه کسانی پروفایل شما را دیده اند. اینکه فردی اول پروفایل شما را ببیند و سپس درخواست دوستی ارسال کند نشان می دهد که آن فرد واقعا به ارتباط با شخص شما علاقه مند است و دنبال ارتباط کیلویی ایجاد کردن نیست.
• به یاد داشته باشید که حتی کسانی را هم که به دایره ارتباطاتتان اضافه می کنید همه می بینند. این مثل این است که در یک مهمانی بقیه می بینند که شما با چه کسانی صحبت می کنید. آیا برایتان مهم است که بقیه بدانند که شما با افراد متخصص ارتباط می سازید؟

۱۴) در لینکدین زود محو می شوید، برای زنده ماندن این کارها را فراموش نکنید.
لینکدین بر خلاف سایر شبکه های اجتماعی به شما اجازه نمی دهد تا آپدیت های یک فرد خاص را ببینید. آیا تا حالا تلاش کرده اید آپدیت های یک فرد خاص را مثلا در دو هفته گذشته ببینید؟ من یک بار ساعت ها گشتم و جوابم را در قسمت پشتیبانی لینکدین پیدا کردم که صدها نفر از نبود این امکان در لینکدین گله کرده بودند. (آپدیت در شهریور ۹۳: لینکدین این امکان را بسیار بی سروصدا و درجایی مخفی در پروفایل افراد قرار داده است. می توانید آپدیت های افراد را با کلیک بر روی فلش کنار دکمه «ارسال پیام» یا Send a Message و سپس با کلیک بر روی View Recent Activity مشاهده کنید)
البته دلیل نبود این امکان چندان هم بد نیست. این شما را مجبور می کند که دائم پست های جدید بگذارید تا در صفحات دیگران نمایش داده شوید و در غیر این صورت چیزی جز یک رزومه صرف در لینکدین نیستید. بنابراین برای آپدیت منظم و مرتب مطلب در لینکدین برنامه داشته باشید. پیشنهاد می کنم به طور منظم روزی دوبار، یکی در ابتدای صبح و یکی در بعد از ظهر و یا ابتدای شب مطلب به اشتراک بگذارید تا همیشه در صفحات خانه دوستانتان نمایش داده شوید. اگر این برنامه ریزی برایتان سخت است از نرم افزار «بافر» یا Buffe App استفاده کنید. در این برنامه پروفایل لینکدینتان رو به آن وصل می کنید، ساعت هایی که می خواهید پست هایتان آپدیت شود را انتخاب می کنید و خیلی راحت مطالبتان را در داخل آن به اشتراک بگذارید. خود بافر، مطالب شما را در سر ساعت های مشخص شده به روی لینکدین (ویا توییتر و فیسبوک) شما می فرستند.

با عمل به این توصیه ها قول می دهم به زودی از لینکدین ارتباطات کاری بسیار خوبی برایتان ایجاد می شود. همین طور قول می دهم که این ارتباطات می تواند برای شما پول ساز باشد.

منبع: وبلاگ «اخبار رسمی»
درباره نویسنده:
مجید کثیری یک مشاور و استراتژیست خبره در زمینه روابط عمومی، برندسازی و بازاریابی آنلاین است. تخصص و تمرکز وی بر برندسازی از طریق روابط عمومی، مدیریت ارتباطات رسانه ای و رسانه های دیجیتال و اجتماعی است و در این زمینه وی تجربه همکاری با دهها برند مطرح داخلی و خارجی را در کارنامه خود دارد.
وی همچنین سالها به عنوان روزنامه نگار در رسانه های مختلف فعالیت داشته است و اکنون بنیانگذار و مدیر ارشد ارتباطات در آژانس رسانه «اخبار رسمی» است که اولین سرویس پرس ریلیز یا سیستم تولید، انتشار و توزیع خبر و محتوا در ایران است.

منظور از ساعت شنی در بازاریابی چیست

 

  • هنگامی که یک چشم‌انداز برای کسب اطلاعات بیشتر دارید، شما در حال پرش از مانع اعتماد هستید. این نقطه برای برخی مهم‌ترین مرحله است. در این مرحله گزارش‌های آزاد، چک‌لیست‌های “how to” و اطلاعات غنی سمینارها می‌تواند در اعتماد سازی مشتریان کمک کند.

 

قیف بازاریابی و قیف فروش مفاهیمی هستند که معمولا به آن‌ها اشاره می‌شود. ساعت شنی بازاریابی مدل مناسب‌تری است که در واقع شبیه به مفهوم قیف است اما نیمه‌ی پائین آن گسترش یافته است، دراین مدل، خرید نقطه‌ی مرکزی است و پیشرفت مشتری از طریق مراحل اضافی‌تر از قیف فروش ایجاد می‌شود.

با استفاده از هفت مرحله‌ی زیر می‌توانید ساعت شنی بازاریابی شرکت خود را توسعه دهید. توسعه‌ی فرآیندها و ارائه‌ی محصول برای هریک از 7 فاز ساعت شنی مهم است.

1) شناخت : تبلیغات، مقالات و سرنخ‌های ارجاع شده.
این گزینه یک معرفی اولیه از شرکت شما است و معمولا از طریق پیام‌های تبلیغاتی شما منتقل می‌شود. شما فقط یک فرصت برای ایجاد احساس خوب و شروع رابطه دارید. این ضروری است که شما آن‌چیزی که برای مشتری ایده‌آل است را برای کسب‌وکارتان تعریف کنید.
2) علاقه‌مندی: وب‌سایت شما، پذیرش، خبرنامه
هنگامی که آگاهی در مورد کسب‌وکار شما ایجاد شد، باید برای نشان دادن آن‌چه که پشت تبلیغات است کمی عمیق‌تر شوید. این معمولا زمانی است که وب‌سایت شما وجود فیزیکی پیدا می‌کند. در این مرحله درباره نوآوری هایی با چشم انداز روشن صحبت کنید و چشم‌اندازی برای تعیین میزان اثرگذاری آن‌ها داشته باشید. نگاهی به دوروبر خود بیندازید؟ آیا پیام درستی را در وب‌سایت‌تان ارسال کرده‌اید؟ آیا پیام‌های آموزشی از طریق ابزارهایی مانند خبرنامه‌های آنلاین ارسال می‌کنید؟
3) اعتماد: مجموعه‌ی بازاریابی شما، مقالات سفید و سخنرانی‌های فروش
هنگامی که یک چشم‌انداز برای کسب اطلاعات بیشتر دارید، شما در حال پرش از مانع اعتماد هستید. این نقطه برای برخی مهم‌ترین مرحله است. در این مرحله گزارش‌های آزاد، چک‌لیست‌های “how to” و اطلاعات غنی سمینارها می‌تواند در اعتماد سازی مشتریان کمک کند.
4) تلاش: فعالیت‌های آموزشی، ارزیابی و پرورشی.
5) خرید: اجرا، مجموعه مشتری جدید، تحویل، ترتیبات مالی
در نهایت، محصولات اولیه و خدمات فروخته می‌شود. اما چیزی که مهم است تبدیل شدن خریدار به یک مشتری است که نیاز کار است. در این مرحله، انتظارات همه چیز است. مهم نیست که شما فکر کنید خوب است یا بد. اگر آن چیزی که مشتری می‌خواهد نباشد شما را ترک خواهد کرد.
6) تکرار: نظرسنجی از مشتری، ارائه فروش متقابل
این مرحله برای این است که مطمئن شویم مشتریان در حال گرفتن بیشترین ارزش ممکن از محصولات و خدمات هستند و این منجر به گسترش فروش و وفاداری بلندمدت شود.
7) تعامل: نتایج بررسی، معرفی پارتنر، جامعه‌سازی
آخرین مرحله از این چرخه‌ی زندگی تعامل با مشتریان است و این تعامل منجر به کشف فرصت‌های جدیدمی‌شود.
ایجاد و پیاده‌سازی یک استراتژی بازاریابی یک جز کلیدی در هر برنامه‌ی بازاریابی است. ساعت شنی به نوبه‌ی خود یکی از استراتژی‌هایی است که از کسب‌وکارها حمایت می‌کند. تعداد بسیار زیادی از کسب‌وکارها در حال تلاش برای حرکت از دانش به فروش هستند، ساعت شنی یک فرآیند آموزشی است و کاربرد آن در حوزه توسعه کسب وکار، خدمت رسانی به مشتری، پشتیبانی فنی و مدیریت نیروی انسانی نتایج خوبی داشته است.

چند ایده مفید و کم هزینه در بازاریابی

 

  • دانش: کتاب‌های مبتنی بر دانش بازاریابی را مطالعه کنید، چند کتابچه‎‌ی راهنمای بازاریابی از استادان بازاریابی وب بخرید، استراتژی‌های بازاریابی را از مشاوران بازاریابی یاد بگیرید و یا یک متخصص بازاریابی برای کسب‌وکار خود استخدام کنید.

 

شرکت‌های رو به رشد گاهی برای کشف قلق بازار هزاران دلار برای مشاوران پرداخت می‌کنند و گاها پیشنهاداتی دریافت می‌کنند که حتی هزینه‌ی بیشتری هم باید بپردازند. اما اگر باهوش باشید راه‌های آسان‌تر و کم هزینه‌تری خواهید یافت.

هفت ایده‌ی کم‌هزینه بازاریابی
1) مطبوعات: اطلاعیه‌های رسمی مطبوعاتی دارای ارزش خبری هستند و توجه خوانندگان را به خود جلب می‌کنند. این اطلاعیه‌ها باید کوتاه و قانع کننده باشند تا مورد توجه قرار گیرند.
2) بازاریابی موتورهای جستجو: داشتن یک وب‌سایت و استفاده از خدمات یک موتور جستجو در محیط امروزی که همه‌ی مردم به اینترنت دسترسی دارند، یک ضرورت به حساب می‌آید. هاست وب‌سایت باید قابل اعتماد باشد تا مشتریان بالقوه بدون هیچ مشکلی به سایت دسترسی داشته باشند. طراحی سایت باید تخیلی باشد و توجه بینندگان را به خود جلب کند. وب‌سایت یک روش ارزان و ساده برای دسترسی به تعداد زیادی از مردم است. وب‌سایت باید شامل اطلاعاتی از قبیل شماره تلفن، آدرس، ایمیل و غیره باشد.
3) نمایشگاه‌های تجاری: اجاره‌ی فضایی در نمایشگاه تجاری و نشان دادن مواد تبلیغاتی به مشتریان، نگه‌داشتن یک بازخورد به منظور رجیستری از مشتریان، تماس با آن‌ها و حفظ وعده‌های داده‌شده در غرفه.
4) بازاریابی مستقیم: پیدا کردن یک لیست از دریافت کنندگان هدف و ایمیل کردن مطالب توضیحاتی به صورت مستقیم را به آن‌ها.
5) صفحات زرد: با یک آگهی در صفحات زرد و طرحی جذاب ایستادگی کنید.
6) خدمات عمومی: ارتقاء شرکت به شیوه‌ای مثبت در جامعه با حمایت از رویدادها، اهدا محصولات خود به سازمان‌های محلی و برگزاری رویدادها با آموزشگاه‌های محلی و گروه‌های دیگر، پخش تی‌شرت تبلیغاتی، ماگ و خودکارهایی با نام شرکت بر روی آن‌ها.
7) بیزنس کارت: طراحی کارت‌هایی به صورت حرفه‌ای برای کسب‌وکار.
پیاده‌سازی ایده‌های کم‌هزینه بازاریابی

استفاده از دانش، مهارت، سیستم و ابزار برای ایجاد یک استراتژی کم‌هزینه بازاریابی برای کسب‌وکارهای جدید.
دانش: کتاب‌های مبتنی بر دانش بازاریابی را مطالعه کنید، چند کتابچه‎‌ی راهنمای بازاریابی از استادان بازاریابی وب بخرید، استراتژی‌های بازاریابی را از مشاوران بازاریابی یاد بگیرید و یا یک متخصص بازاریابی برای کسب‌وکار خود استخدام کنید.
مهارت: سه مهارت مهم بازاریابی را توسعه دهید:
برای یادگیری از نیازها و مشکلات مشتریان سوالات ساده بپرسید.
با دقت گوش دهید و یک رویکرد برای حل مسئله ارائه دهید.
یک مطلب از مواد بازاریابی‌تان برای جذب مشتری به او ارسال کنید. ایده‌های عملی و درک کاری خود را از محصول به او اثبات کنید.
سیستم: تعریف مسئولیت‌ها، فعالیت‌های بازاریابی زمان‌بندی‌شده و استفاده از کامپیوتر برای خودکارسازی وظایف، تمرکز روی زمان و توجه به ارائه‌ی محصولات در زمان دوره‌ای مقرر، مدیریت مخاطبان برای اضافه کردن به پایگاه داده، ارسال اطلاعات به مشتریان آینده‌نگر، پاسخ به همه‌ی پرس‌وجوها و مسئولیت رسیدگی به مشتریان.
ابزارها: در زیر ابزارهای موردنیاز برای هدف قرار دادن بازار بیان شده است:
ابزارهای ارتباطی مانند تلفن، ایمیل و وب‌سایت‌ها.
اطلاعات برای مشتریان در مورد کسب‌وکار، مانند پروپوزال، بروشور و یا جزوه.
ابزارهایی که نام شرکت، لوگو و اطلاعات تماس شرکت را نشان دهند مانند بیزنس کارت‌ها.

هوش هیجانی چه مزایایی برای سران بازاریابی دارد

 

 

  • هوش هیجانی می‌تواند با مشاهده‌ی انواع رفتارها و خصوصیات ارزیابی شود. بازاریابان دارای هوش هیجانی بالا به اشتباهات خود اقرار می‌کنند و از آن‌ها یاد می‌گیرند. در بجث و بررسی مسائل دشوار احساسات و عواطف‌شان را کنترل می‌کنند.

 

مارک ویلسون مدیر بازاریابی و ارتباطات می‌گوید:” هر روز یک جوان بازاریاب باهوش و پرشور با هوش هیجانی بالا به من بدهید، آن‌ها به زودی به بازاریابان و لیدرهای بازاریابی بزرگی تبدیل خواهند شد.”

 

سطوح بالای مهارت‌های فنی و تحلیلی بازاریابی برای رسیدن به موفقیت‌های شغلی کافی نیست، مهارت‌های نرم مانند رهبری، هوش هیجانی (EI) کارگروهی و نفوذ عوامل تعیین کننده‌ی موقعیت‌های ارشد بازاریابی هستند. هوش هیجانی تفاوت بین رهبران و دنبال‌کنندگان فنی کارآمدش را توضیح می‌دهد.
کاربرد مزایای هوش هیجانی برای بازاریابان:
در کتاب هوش هیجانی دنیل گلمن، او استدلال کرد که تفاوت مردم با IQ بالا و IQ متوسط ممکن است در هوش هیجانی نهفته شده باشد و افراد با IQ بالا خودکنترل، دارای پشتکار، توانا هستند و در دیگران ایجاد انگیزه می‌کنند. گلمن در کتابش هوش هیجانی را به چهار حوزه تقسیم می‌کند: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط. افراد دارای خودآگاهی بالا با خلق‌وخو، احساسات و عواطف‌شان در هماهنگی هستند، آگاهی بیشتر از چگونگی احساسات ممکن است بر افکار و تصمیم‌گیری‌ تاثیرگذار باشد. به همین ترتیب افراد با خود مدیریتی بالا دارای مهارت مدیریت موثر احساسات خود هستند. بازاریابان با آگاهی هیجانی می‌توانند حالات هیجانی خود و دیگران را تشخیص داده، واکنش و تصمیم‌گیری‌های اولیه خود را تعدیل کنند. درک احساسات افراد یک مهارت بسیار مهم برای یک بازاریاب است.
آگاهی اجتماعی توانایی به رسمیت شناختن حالت عاطفی دیگران است، گوش دادن و مشاهده کردن از عناصر مهم می‌باشند. افراد دارای آگاهی اجتماعی دوست‌های موثر، مذاکره‌کنندگان و رهبران هستند و در راهنمایی دیگران، الهام بخشیدن، نفوذ و متقاعد کردن دیگران مهارت دارند. تحقیقات نشان‌ داده‌اند که 90 درصد از تفاوت عملکردهای فوق‌العاده و متوسط به علت عدم شایستگی هیجانی و عاطفی در ارتباطات است.
هوش هیجانی می‌تواند با مشاهده‌ی انواع رفتارها و خصوصیات ارزیابی شود. بازاریابان دارای هوش هیجانی بالا به اشتباهات خود اقرار می‌کنند و از آن‌ها یاد می‌گیرند. در بجث و بررسی مسائل دشوار احساسات و عواطف‌شان را کنترل می‌کنند. آن‌ها به همان اندازه که صحبت‌می‌کنند، گوش می‌دهند، انتقادپذیر هستند و در موقعیت‌های تحت فشار آرام باقی می‌مانند. آن‌ها هم‌چنین می‌دانند چگونه به طور موثر به حل و فصل درگیری‌ها بپردازند، با اعضای تیم همدل باشند و براین اساس واکنش نشان دهند.
روش‌های تقویت هوش هیجانی:
درحالی که بسیاری بر این باورند که برخی از مردم به طور طبیعی از لحاظ احساسی باهوش‌تر از دیگران هستند، باور به این‎که هوش هیجانی بالا می‌تواند توسعه بیابد و بهبود پیدا کند، وجود دارد. روش‌های بهبود هوش هیجانی شامل توجه بیشتر به احساسات، توجه به فرصت‌ها به جای محدودیت‌ها، عادت کردن به بازخورد مثبت، در دسترس بودن، توضیح تصمیم‌گیری‌ها و مشاهده زبان بدن است.
بررسی‌ها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند برد که بتوانند به طور اثربخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط برقرار کنند. در این زمینه هوش هیجانی یکی از مولفه‌هایی است که می‌تواند به میزان زیادی در روابط مدیران با اعضای‌ سازمان نقش مهمی ایفا کند.