واریکوسل چیست ؟ آیا درمان می شود

images

  • بیمار مبتلا به واریکوسل احساس درد در بیضه همان طرف یا احساس سنگینی می‌کند. همچنین ممکن است به دلیل عدم تقارن بیضه‌ها به پزشک مراجعه کند و واریکوسل تشخیص داده شود

 

باید گفت، سیاهرگ‌ها مسئول خارج کردن خون از عضو و هدایت آن به طرف قلب هستند و برای این که خونی که به سمت بالا می‌رود به عقب برنگردد، داخل سیاهرگ‌ها دریچه‌هایی وجود دارند که از برگشت خون جلوگیری می‌کنند. حالا اگر این دریچه‌ها خراب شوند، خون براحتی به طرف عقب برگشته و موجب اتساع سیاهرگ‌ها خواهد شد.

باید بدانید سیاهرگ بیضه سمت چپ به سیاهرگ کلیه چپ می‌ریزد. اگر یک مرد بالای 40 سال، ناگهان دچار واریکوسل بیضه چپ شود، یک دلیل آن این است که سرطان کلیه سبب مسدود شدن سیاهرگ کلیه و پس زدن خون در سیاهرگ بیضه همان طرف شده است.

معمولا بیمار متوجه وجود واریکوسل نمی‌شود و بیماری به دنبال بررسی علت ناباروری تشخیص داده می‌شود. حتی گاهی بیمار از دوستان و افراد فامیل می‌شنود که فلانی برای درمان ناباروری، عمل جراحی واریکوسل انجام داده است و کنجکاو می‌شود و به پزشک مراجعه می‌کند. البته برخی مواقع، بیمار مبتلا به واریکوسل احساس درد در بیضه همان طرف یا احساس سنگینی می‌کند. همچنین ممکن است به دلیل عدم تقارن بیضه‌ها به پزشک مراجعه کند و واریکوسل تشخیص داده شود. حتی به ندرت بیمار متوجه رگ‌های برجسته در کیسه بیضه می‌شود و به پزشک مراجعه می‌کند، اما به طور کلی درد مبهم در ناحیه بیضه‌ها، احساس سنگینی یا کشیدگی در بیضه، رگ‌های متسع در داخل کیسه بیضه، احساس ناراحتی در بیضه یا کیسه بیضه و کوچکی بیضه مبتلا جزو مهم‌ترین علائم بیماری هستند.

درمان واریکوسل، جراحی است. معمولا یک شکاف حدود سه سانتی‌متری در ناحیه بالای کشاله ران داده می‌شود و تمامی سیاهرگ‌های طناب بیضه قطع می‌شوند. بعضی سیاهرگ‌های بیضه از داخل شکم عبور می‌کنند و جراح نمی‌تواند آنها را ببیند. حتی بعضی مویرگ‌ها در داخل طناب بیضه قابل رویت نیستند. بنابراین بسته به نوع عمل جراحی، میزان عود بعد از عمل حدود 10 درصد است. گاهی واریکوسل فوق‌العاده شدید است و صدها سیاهرگ متسع داخل کیسه بیضه وجود دارد. این واریکوسل‌ها نیز با عمل جراحی صددرصد قابل اصلاح نیستند. گاهی بیمار در معاینه، واریکوسل ندارد (واریکوسل بالینی) و بیماری با سونوگرافی رنگی مشخص می‌شود. این نوع واریکوسل را واریکوسل تحت بالینی می‌گویند و عده‌ای معتقدند که عمل جراحی این واریکوسل موجب بهبود کیفیت اسپرم می‌شود.

طی دو روز بعد از عمل جراحی بیمار می‌تواند فعالیت مختصر داشته باشد ولی فعالیت کامل طی یک هفته پس از عمل جراحی خواهد بود. البته گاهی کیفیت اسپرم آنقدر نامناسب است که حتی لقاح مصنوعی نمی‌توان انجام داد. در این موارد،‌ اگر عمل جراحی واریکوسل منجر به حاملگی طبیعی نشود، ممکن است آنقدر کیفیت اسپرم بهبود یابد که حداقل زوجین بتوانند از طریق لقاح مصنوعی صاحب فرزند شوند. با این که عمل جراحی واریکوسل یک عمل جراحی ساده است، عفونت در محل عمل، تجمع مایع در کیسه بیضه و ایجاد هیدروسل و آسیب به شریان بیضه (که سبب از بین رفتن بیضه همان طرف می‌شود) ازجمله عوارض جراحی است.

چاق بودن باعث آسیب دیدن مغز می شود

Businessman holding sunflower

  • این مطالعه شامل دو نمونه جداگانه از مردم بوده است. پژوهشگران در مجموع حدود 21 هزار و 500 نفر را مورد آزمایش قرار داده و به مقایسه شاخص توده بدنی، التهاب و شناخت شرکت کنندگان اقدام کردند.

افرادی که اضافه وزن دارند یا به چاقی مبتلا هستند احتمال بیشتری دارد از مشکلات شناختی رنج ببرند و با خطر افزایش یافته ابتلا به زوال عقل در آینده مواجه هستند. ما می دانیم که چاقی می تواند به چندین مشکل سلامت مانند فشار خون بالا، دیابت نوع 2، بیماری های قلبی عروقی، و سرطان منجر شود. اگرچه زوال شناختی بخشی عادی از روند افزایش سن محسوب می شود، اما مشخص شده است چاقی می تواند این مشکل را تشدید کند.

پژوهش جدید دانشگاه آریزونا نشان داده است که دارا بودن یک شاخص توده بدنی (BMI) بالا می تواند به زوال مغزی منجر شود. اضافه وزن می تواند التهاب در مغز را موجب شود که این اندام را از کارایی همیشگی خود دور می کند.

به گفته کایل بوراسا، پژوهشگر ارشد این مطالعه، هرچه شاخص توده بدنی بالاتر باشد، التهاب نیز افزایش می یابد. پژوهش های پیشین نشان داده اند که التهاب، به ویژه در مغز، می تواند تاثیر منفی بر عملکرد مغز و شناخت داشته باشد.

این مطالعه شامل دو نمونه جداگانه از مردم بوده است. پژوهشگران در مجموع حدود 21 هزار و 500 نفر را مورد آزمایش قرار داده و به مقایسه شاخص توده بدنی، التهاب و شناخت شرکت کنندگان اقدام کردند. هر دو گروه ارتباط قوی بین شاخص توده بدنی بالا و کاهش عملکرد مغز را نشان داده اند.

اختلال شناختی خفیف می تواند تاثیر منفی بر کیفیت زندگی فرد مبتلا داشته باشد و خطر ابتلا به آلزایمر را افزایش می دهد.

به رغم یافته های جدید، پژوهشگران به این نکته اشاره داشته اند نتایج کسب شده نمی توانند به طور قطع علیت را ثابت کنند. در شرایطی که ارتباط بین شاخص توده بدنی بالا و زوال شناختی مشاهده شده است اما شواهد بیشتر برای تایید این ارتباط نیاز است.

پروتون با خودروهای جدید به ایران برمیگردد

636129221943220694

  • شرکت پروتون در مالزی برای اینکه به موفقیت برسد نیاز به تجدید ساختار دارد و به عنوان وزیر صنعت مالزی مسوول آن هستم که این امر تحقق یابد و سه مدل جدید از محصولات پروتون در آینده توسط این شرکت در بازار خودرو ایران عرضه خواهد شد.

 

داتو سری مصطفی محمد، وزیر تجارت و صنعت بین الملل مالزی در نشست مشترک با مدیرعامل و هیئت مدیره سایپا با بیان مطلب فوق گفت: پروتون سال های زیادی در ایران حضور داشته است و هزاران خودرو در بازار ایران به فروش رسانده است و بعد از برجام موضوع بازگشت به بازار خودروی ایران مطرح است و اینکه بتوانیم از فرصت های بازار خودروی ایران استفاده کنیم.

وی افزود: تقاضای خودرو در ایران یک میلیون و 200 هزار دستگاه برای امسال است و در آینده رشد بیشتری خواهد داشت و ما می توانیم با شرکت خودرو ساز مالزی سهم بسیار خوبی در بازار خودروی ایران داشته باشیم و به آینده صنعت خودرو ی ایران امیدواریم.

وی اضافه کرد: شرکت پروتون در مالزی برای اینکه به موفقیت برسد نیاز به تجدید ساختار دارد و به عنوان وزیر صنعت مالزی مسوول آن هستم که این امر تحقق یابد و سه مدل جدید از محصولات پروتون در آینده توسط این شرکت در بازار خودرو ایران عرضه خواهد شد.

در ادامه مهدی جمالی مدیرعامل سایپا گفت: با توجه به سیاست های دولت جمهوری اسلامی ایران در گسترش همکاری با کشور مالزی فرصت خوبی در سایپا برای همکاری با پروتون فراهم است و با توجه به شناخت خوبی که دو طرف سایپا و پروتون از یکدیگر دارند، سبدی از محصولات مشترک تعریف شود که بخشی از محصولات پروتون به ایران صادر شود و همچنین تولید مشترک داشته باشیم و نیز بخشی از محصولات سایپا در شبکه فروش پروتون به فروش برسد و این کار مشترک بتواند باعث رشد و توسعه هردو شرکت شود.

در پایان نشست، وزیر تجارت و صنعت بین الملل مالزی و هیات همراه از خطوط تولیدی شرکت سایپا بازدید کردند.

محسن چاوشی چرا محبوب است ؟

  •  وقتی آلبوم «من خود آن سیزدهم» منتشر شد، من متوجه شدم که بالاخره یک نفر از اهالی موسیقی پاپ به ظرفیت‌های ادبیات آهنگین فارسی پی برده است.

    0581843364114255102a

رضا نامجو: اگر کنار یک طرفدار دو آتشه خواننده شناخته‌شده موسیقی پاپ بنشینید و از او درباره دلایل استقبال بی‌حد او از صدای خواننده مورد علاقه‌اش بپرسید، احتمالا یکی از دلایل این علاقه، ترانه‌های استفاده‌شده در کارهای او خواهد بود. بنابراین می‌شود گفت اهمیت کلام در این نوع موسیقایی بسیار بیش از آن چیزی است که در سایر انواع موسیقایی می‌توان سراغش را گرفت. در این بین هستند کسانی که تنها ضمانت برای توفیق چندساله و ادامه‌دارشان؛ ترانه‌های جان‌دار، مردمی و… نیست. محسن چاوشی یکی از همین خواننده‌هاست که در سال‌های اخیر در اوج محبوبیت و مقبولیت قرار دارد.

انتشار آلبوم «امیر بی‌گزند» او مخصوصا در آن‌جا که تمامی رکوردهای دانلود رسمی و غیررسمی را شکست، گواهی است بر این مدعا. اهورا ایمان، ترانه‌سرا و البته خواننده این روزهای موسیقی پاپ در گفت‌وگو با ما از دلایلی که به نظر او موجب اقبال جالب توجه بخش زیادی از مردم ایران به کارهای چاوشی شده، سخن می‌گوید. متن گفت‌وگو با اهورا ایمان را در ادامه مطلب بخوانید:

982338_153

 

می‌گویند شیب رشد دانلود آلبوم «امیر بی‌گزند» در سایت‌ها چه به‌صورت مجاز و غیرمجاز بسیار صعودی بوده و حتی رکوردهایی هم در این ‌بین ثبت شده‌اند. نظر شما در مورد این اتفاق چیست و این حد از استقبال توسط مخاطبان چاوشی را چطور تحلیل می‌کنید؟

اجازه دهید من از شیب فرهنگی محسن چاوشی در این سال‌ها بگویم که یک اتفاق جالب به حساب می‌آید، یعنی حرکتی که با آلبوم «من خود آن سیزدهم» شروع شده و پس از رشد حالا به بلوغ رسیده و خود را در آلبوم «امیر بی‌گزند» نشان داده است. حواس من از آلبوم «من خود آن سیزدهم» متوجه محسن چاوشی شد، البته قبل از این آلبوم و درواقع از سال‌ها پیش ما همدیگر را می‌شناختیم، حتی قرار همکاری با یکدیگر را هم داشتیم اما به سرانجام نرسید و ترجیح دادیم هر یک راه خود را پیش بگیریم.

وقتی آلبوم «من خود آن سیزدهم» منتشر شد، من متوجه شدم که بالاخره یک نفر از اهالی موسیقی پاپ به ظرفیت‌های ادبیات آهنگین فارسی پی برده است. به‌این‌ترتیب که  تمامی آلبوم را براساس اشعار کلاسیک ارایه داده است و یک آلبوم موسیقی با تنظیم‌های خیلی خوب – البته در زمان خود- و ملودی‌های جذاب ساخته و در یک قالب خوب ارایه داده که «من خود آن سیزدهم» نام گرفت و منتشر شد. به‌نظر من محسن چاوشی در آلبوم «من خود آن سیزدهم» کاملا برخلاف دیگر خوانندگانی که به خواننده پاپ معروف هستند، حرکت کرد. اصلا قصد مقایسه ندارم ولی درحال حاضر چند تن از خوانندگان پاپ ما جرأت چنین ریسکی را دارند و عواقب احتمالی آن را می‌پذیرند؟ البته محسن چاوشی ظرفیت‌هایی را برای خود ایجاد کرده، چون آدم بسیار باهوشی است.

او تا به حال روی صحنه نرفته و اجرای زنده نداشته است و مخاطبان خود را منتظر تِرَک تِرَک آثار خود نگه داشته است. اشعار آلبوم «من خود آن سیزدهم» نیز به قدری هوشمندانه انتخاب شده بود که به نظر من می‌شود گفت یکی از وجوه پاپیولار ادبیات کلاسیک ما بود، یعنی توانست نشان دهد چقدر شعر کلاسیک ما مردمی است و چقدر شعر کلاسیک ما از خود مردم برآمده است. اگر مقداری تلاش و کار روی آن صورت بگیرد شاید بتواند موفق باشد. روند خوب محسن چاوشی با کارهایی که برای سریال «شهرزاد» خوانده بود، ادامه داشت. من آلبوم «پاروی بی‌قایق» محسن چاوشی را هم دوست داشتم ولی نه به اندازه «من خود آن سیزدهم» و نه حتی به اندازه آلبوم «امیر بی‌گزند». شاید به این دلیل که من نمی‌توانم ضعف تألیف را بپذیرم. به این مسأله در مصاحبه‌ای که در مورد حبیب محبیان انجام دادم هم اشاره داشتم.

واقعا در آلبوم «من خود آن سیزدهم» ضعف تألیف ادبی اصلا وجود نداشت. این نکته قابل‌اعتنا و خیلی مهمی است. به نظر من این مسأله باعث شد آلبوم «من خود آن سیزدهم» حتی در میان روشنفکران و اهالی ادب، فرهنگ و هنر و کسانی که به صورت عمیق‌تر به فرهنگ و هنر می‌پردازند مورد اقبال و توجه قرار بگیرد. این موضوع در آلبوم «امیر بی‌گزند» باز هم خود را نشان داده است اما نه به‌طور کامل. هنوز هم محبوب‌ترین آلبوم من بین کارهای محسن چاوشی همان آلبوم «من خود آن سیزدهم» است. آلبوم «امیر بی‌گزند» در رتبه بعدی قرار می‌گیرد، البته باید این نکته را مطرح کنم که تعدادی از قطعات آلبوم «امیر بی‌گزند» هم مورد علاقه من است.

به‌عنوان ترانه‌سرایی که ظرایف شعری را به خوبی می‌شناسد، نظرتان را درباره توجه دوباره محسن چاوشی بگویید…

در این آلبوم تمرکز محسن چاوشی بیشتر روی اشعار مولانا و سعدی بوده است. خیلی خوشحالم که او در تجربه اخیرش سعدی را هم کشف کرده است. به‌نظر می‌آید دریایی که چاوشی در آن افتاده حالا حالاها او را درون خودش می‌کشد. این جای بسیار خوشبختی است که در روزگاری که این همه ترانه مبتذل می‌شنویم و با ترانه‌هایی سروکار داریم که تا این حد دچار ضعف تألیف هستند، در روزگاری که ترانه‌ها بدون ایدئولوژی هستند (در این‌جا منظورم ایدئولوژی سیاسی نیست، منظورم ایدئولوژی فرهنگی و به نوعی بدون‌ایده بودن است)، در روزگاری که همه برای رضایت مخاطب‌شان سر و دست خودشان را می‌شکنند و به هر آب و آتشی می‌زنند، این‌که محسن چاوشی توانسته بسیاری از مخاطبان موسیقی پاپ را با شعر کلاسیک آشنا کند و حتی آنها را با این نوع شعری آشتی دهد، وجه تمایزی است که نباید از کنارش به‌سادگی گذشت.

من حقیقتا در مورد هیچ‌کدام دیگر از خوانندگان موسیقی پاپ نمی‌توانم به این نحو سخن بگویم. اگر بحث بر سر هر خواننده دیگری بود واقعا نمی‌توانستم با صراحت از کاری که هر کدام از آنها انجام داده‌اند، دفاع کنم. من به‌عنوان کسی که اوضاع موسیقی را رصد می‌کند، خودش می‌خواند و ترانه می‌گوید به این نکات اهمیت می‌دهم.

982339_225

 

مفاهیمی که توسط چاوشی انتخاب می‌شود و هر روز در ترانه‌های جدیدش به گوش می‌رسد، چقدر در این مسیر به او یاری رسانده است؟

محسن چاوشی به جایگاهی رسیده که از اقتضائات آن جایگاه نخواندن لاطائلات اکثریت خوانندگان موسیقی پاپ است. خیلی متأسفم که از این لفظ استفاده می‌کنم اما حقیقتا ترانه پاپ ما به روزگاری دچار شده که بیشتر ترانه‌ها نه‌تنها چیزی به مخاطب اضافه نمی‌کنند، بلکه اگر او برای خودش‌ فرهنگی هم قایل باشد، ممکن است آن را در مواجهه با این آثار از دست بدهد. محسن با آلبوم «من خود آن سیزدهم» به سمتی آمد که دیگر نمی‌تواند کارهایی که در گذشته خوانده را تکرار کند. از این نظر آلبوم سیزده نقطه بلوغ حرکت چاوشی در مسیری است که تاکنون پیموده است. پیش از آن هم البته در دو آلبوم قبلی کارهایی کرد که نشان می‌داد او درحال جداکردن خودش از اکثریت قاطبه خوانندگان پاپ است. در آلبوم سیزده در این مسیر او به نقطه بلوغ رسید.

اگرچه طی مسیر او کمی طول کشید اما در آشفته‌بازاری که برخی خوانندگان بعد از انتشار ١٠آلبوم همچنان دارند یک خطر و یک نگاه را پی می‌گیرند و یک‌سری حرف‌های کم‌ارزش و بی‌ارزش را تکرار می‌کنند، این کار خیلی ارزشمند است. او به آن نوع نگاه رسیده که در کارش، مسائل اجتماعی جایگاه کوچکی نیستند. ترانه‌ای که قرار است با احساس مردم گره بخورد و از دل مردم بربیاید، کلیاتی عظیم را تشکیل می‌دهد و به‌صورت جزییات اثر نباید به آنها نگاه کرد. به تصور من این ممکن نیست دیگر شاهد این اتفاق باشیم که یک نفر کاری از مولانا بخواند و بعد از آن هم یک اثر کم‌ارزش و دم‌دستی را ارایه دهد، البته نمونه چنین افرادی در ذهنم هست اما گمان نمی‌کنم از این به بعد شاهد چنین اتفاقی باشیم.

با وجود آن‌که من برای بسیاری از خوانندگان ارزش قایل هستم اما شاهد این موضوع بودم که برخی از این افراد در اواخر دهه ٧٠ به مولانا، سعدی و حافظ  متوسل می‌شدند فقط به این خاطر که از آنتن تلویزیون دیده شوند. خیلی از آنها با داشتن صدای ٦ دانگ و با دارا بودن دانش موسیقی، کاری می‌خواندند که ترانه‌های بی‌اهمیت داشت و فقط برای پول درآوردن و کنسرت گرم‌کردن ساخته شده بود. در آن فضا، صحنه کنسرت عملا هیچ تفاوتی با مجلس عروسی نداشت. البته کار ٦ و ٨ خواندن هیچ ایرادی ندارد اما به نظرم نشاندن مولانا، سعدی، حافظ، خیام و … در کنار شعری که سراپا ضعیف و آینه ضعف تألیف است، ترکیب محترمانه‌ای نیست.

محسن چاوشی اما از یکی دو آلبوم پیش از آلبوم «من خود آن سیزدهم» به این سو توجهش را به شعر بیشتر و بیشتر کرد. یکی از الزامات این هدف توجه بیشتر به سوژه‌های شعر بود. گفته شده محسن چاوشی در آلبوم «امیر بی‌گزند» قطعه «تریاق» را دوست داشته. سوال این‌جاست که چرا؟

به‌نظر من این انتخاب از دلایل جامعه‌شناختی برخوردار است. همان موقع علیه چاوشی هجمه‌هایی صورت گرفت و او به جای پاسخ گفتن به این هجمه‌ها مطابق راهی که همیشه پیموده از راه شعر به منتقدانش پاسخ داد. او همیشه با شعر به منتقدانش پاسخ می‌دهد. به نظر من این روش برخوردی اجتماعی و جامع‌ شناختی با شعر است. در این مسیر مخاطبی که علاوه بر دانستن نام  شاعر یا قرنی که شاعر در آن زندگی می‌کرده می‌تواند شعر را تفسیر کند و این توانمندی را دارد که از شعر کلاسیک برداشت داشته باشد، متوجه خواهد شد که روی سخن زبان اثر با چه کسی است، ناظر به کدام مسأله اجتماعی است و از چه چیزی شکایت دارد؟

من تصور می‌کنم این نوع استفاده از محتوا و چیزی که تشکیل‌دهنده محتواست، نتیجه مواجهه محسن با شعر کلاسیک است، به عبارت دیگر شعر کلاسیک با او کاری کرده که دریافت شعرها و ترانه‌های امروز ما در مقایسه با شعر کلاسیک قوی نیستند. با این توضیح هر چقدر به سمت آینده پیش برود و بیشتر کار کند، درصورتی‌که با شعر کلاسیک همراه باشد بر غنای کارش افزوده خواهد شد. البته من فکر می‌کنم این همراهی ادامه‌دار خواهد بود، چون محسن چاوشی واقعا به دریایی درافتاده که پایانش را نمی‌بیند. او در مسیری قدم گذاشته است که این آلبوم تازه آغاز آن است.

با توجه به توضیحاتی که در مورد کار چاوشی ارایه دادید، پرسش این‌جاست که به‌ نظرتان پتانسیل موجود در موسیقی پاپ معاصر داخل ایران از این منظر چه وضعی دارد؟

این نکته را هم نباید ناگفته گذاشت که ما درحال‌حاضر کسانی را که بتوانند در ترانه‌هایشان بدون ضعف تألیف و تضعیف  زبان از پس پرداخت مضامین بربیایند بیشتر از انگشتان یک دست نداریم. در این میان اما مخاطب با هنرمندی مواجه است که کلامی را انتخاب می‌کند که کمترین ضعف تألیف را دارد و در این مسیر خواه‌ناخواه دغدغه‌های خودش را هم دنبال می‌کند.

982340_482

 

 

جنگ یکی از مفاهیم موجود در کارهای محسن چاوشی است. به نظرتان قرائت او از جنگ و خون و درد بی‌ثباتی یک شهر تا چه حد با دیگران متفاوت است که مخاطبانش از هر گروه سنی و فکری می‌توانند با بخشی از این آثار ارتباط برقرار کنند؟

محسن چاوشی درد و مشکلات را تحمل کرده و دربه‌دری‌هایش از خرمشهر به آبادان، اصفهان و مشهد را طی کرده است، شهر به شهر با جمعیتی جنگ‌زده که کوله‌بار پریشانی جنگ را به دوش می‌کشیدند، کوچ کرده است و الان که به این جایگاه رسیده، راه متفاوتی را در پیش می‌گیرد.  او همان‌گونه که تریاق را برای ارایه جوابیه به منتقدانش انتخاب می‌کند، سوژه جنگ و جانباز را هم برای به تصویرکشیدن همان پریشانی درنظر می‌گیرد. همان دربه‌دری که سال‌ها به‌‌خاطر شرایط بد جنگ و روزگار نابسامانی که داشته، تحمل کرده است.

از همین منظر معتقدم شاید یکی از دلایل این‌که امیر بی‌گزند بر دل بسیاری نشسته است، صداقتی باشد که در این کار دیده می‌شود. در روزهایی که اغلب کارهای ارایه‌شده در موسیقی پاپ ایران یا برآمده از خوش‌باشی بی‌خودی است یا نتیجه بی‌خیالی بی‌خودی است. هرچند خیلی از خواننده‌های موسیقی پاپ امروز ممکن است از جنگ و فقر و فساد و فحشا بگویند اما به نظر من در بیشتر این گفته‌ها، اندیشه و فکری وجود ندارد، چون بسیاری از نقل‌کنندگان مشکلات اجتماعی در موسیقی اصلا آن مشکلات را لمس نکرده‌اند. چاوشی جزو کسانی است که لااقل جنگ را از ابتدا و از نزدیک لمس کرده است.

نظرتان در مورد المان‌های موسیقی ایرانی (سنتی) که می‌توان مشخصه‌هایشان را چه به لحاظ فرم ارایه آواز و چه ادوات‌سازی در کارهای چاوشی دید، چیست؟

محسن با استفاده از شعر کلاسیک و با بهره‌گیری از سازهای موسیقی ایرانی همچون تار، سه‌تار، سنتور و کمانچه (البته این سازها در آلبوم سیزده بروز بیشتری داشت اما در امیر بی‌گزند هم حضور دارند)  به موسیقی سنتی ایران خدمت کرده است، هرچند اهالی موسیقی ایرانی چندان میانه خوبی با او ندارند. به گمان من، وقار سه‌تاری که در کارهای اخیر محسن چاوشی به گوش می‌رسد بیشتر از سه‌تاری است که در بسیاری از کارهای مربوط به موسیقی ملی یا سنتی می‌شنویم، چون در اغلب کارهای مربوط به موسیقی شاید برحسب وظیفه یا سنت، سه‌تار فقط حضور دارد اما در این‌جا با وقار کامل حاضر است، شخصیت دارد و حرف می‌زند.

در کارهای محسن چاوشی، همان‌قدر که کلام دل مخاطب را خراش می‌دهد، سه‌تار هم به قلب زخم می‌زند. این سخن باید گفته می‌شد تا برخی از علاقه‌مندان به موسیقی خوب پاپ بدانند این نوع موسیقی برگرفته از موسیقی ملی و سنتی ما است، همان‌گونه که موسیقی پاپ خوب هر ملتی برگرفته از موسیقی ملی و سنتی آن ملت است. چه خوب است که محسن چاوشی این نوع موسیقی را با نگاهش تقویت می‌کند و در این مسیر از آن بهره هم می‌برد.

 

 

در سینمای ایران اصغر فرهادی یک برند است

  • آقای طوسی از نظر شما اصغر فرهادی به عنوان یک پدیده در سینمای امروز ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟ می خواهم با این سوال به پیشواز نقد «فروشنده» برویم.

هادی عیار: کمتر کسی هست که جواد طوسی را نشناسد. او را عمدتا با دفاع از سینمای مسعود کیمیایی به خاطر می آورند. طوسی منتقدی است که هنوز به حضور قهرمان در سینما اعتقاد دارد و می گوید مهم ترین نیاز امروز سینمای ما قهرمان است. او 61 سال سن دارد و بیشتر از سی سال است که در نشریات و رسانه های مختلف به نقد فیلم می پردازد. جواد طوسی فوق لیسانس حقوق قضایی و وکیل است.

در این گفتگو طوسی به بیان مقدمه ای اجمالی درباره فرهادی و آغاز به کارش می پردازد و سپس نقد فیلم های او و به ویژه نقد «فروشنده» را از دو بعد زیبایی شناسی و مضمون اجتماعی بررسی می کند.

1028040_351

 

آقای طوسی از نظر شما اصغر فرهادی به عنوان یک پدیده در سینمای امروز ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟ می خواهم با این سوال به پیشواز نقد «فروشنده» برویم.

– در ابتدا مایلم به یک نکته که فکر می کنم نکته مهمی است اشاره کنم. اینکه به هر حال اصغر فرهادی یک برند در سینماست و مواجه شدن با چنین شخصیتی و فیلم هایش باید واقع بینانه باشد. متاسفانه وقتی کسی برند می شود، دو گونه نقد درباره آثار او بیشتر به چشم می خورد؛ یکی نقدهای صرفا سلبی و دیگری نقدهای صرفا ایجابی.

این دو گونه نقد به یک میزان از ارزش های فنی و تخصصی نقد در سینما بی بهره هستند. در واقع منظورم این است که برخی از منتقدان صرفا برای انکار چنین برندی سعی می کند نقدهای منفی و سلبی بنویسند و مطرح کنند و در مقابل برخی دیگر سعی می کنند به هر قیمتی از او و آثارش تعریف کنند. خب بدیهی است که این نقدها ارزش واقعی چندانی ندارند. مهم این است که با نگاهی واقع بینانه به پیشواز چنین آثار یا اشخاصی برویم. یعنی نقدهای صفر یا صدی را کناری بگذاریم و با خود اثر به عنوان یک اثر هنری مواجه شویم.

با این مقدمه درباره پدیده فرهادی در سینما باید بگویم که فرهادی روندی را تا امروز طی کرده است. او درس تئاتر خوانده و مشق تئاتر کرده است. سپس به تلویزیون رفته و برای مثال در شبکه 5 سریالی را نوشته و کارگردانی کرده که این سریال توانسته به اندازه خودش بر مخاطب اثر قابل توجهی بگذارد. سپس به سینما آمده و تجربه هایی نظیر فیلمنامه نویسی فیلم «ارتفاع پست» را به طور مشترک با ابراهیم حاتمی کیا از سر گذرانده و فیلمنامه «کنعان» را به کارگردانی مانی حقیقی نوشته است، پس از اینها هم اولین فیلم بلندش با نام «رقص در غبار» را ساخته! این تجارب متفاوت در عرصه های گوناگون باعث شده تا اصغر فرهادی مدیوم را بشناسند و رسانه را درک کند.

اگر به فیلم «رقص در غبار» نگاهی بیندازید متوجه خواهید شد که فیلمساز این فیلم درک درستی از سینما به عنوان یک مدیوم دارد. فیلم «رقص در غبار» که البته تصور می کنم مهجور مانده و کمتر دیده شده یکی از فیلم های خو بو صادقانه فرهادی است. او در همین فیلم تلاش کرده تا روراست و صادقانه با شخصیت فیلم هایش کنار بیاید و مواجه شود. فرهادی در همین فیلم حرف نهایی اش را زده است. او سعی کرده تا با ایجاد کنشی میان دو نسل و تصور کردن یک موقعیت تفاهم انگیز و آشتی جویانه به جامعه اش پیشنهاد اصلاح بدهد. فرهادی این فیلم را با تکیه بر همین نگاه در یک موقعیت انسانی خاتمه داده و من معتقدم که این فیلم به عنوان اولین فیلم کارنامه یک کارگردان، قابل قبول و ارزنده است.

فرهادی اما رفته رفته مسیر و جنس کار خود را پیدا و سعی کرد در حوزه اجتماعی فیلم بسازد. او در فیلم بعدی اش یعنی «شهر زیبا» باز هم یک موضوع اجتماعی را دستمایه فیلمسازی قرار می دهد و یک موقعیت تفاهم انگیز ایجاد می کند که افراد یک طبقه اجتماعی به کمک همدیگر می آیند و نجات بخش می شوند.

در این فیلم، فرهادی یاد گرفته که از اصول و الگوهای زبان و قیود سینمای کلاسیک بپرهیزد و زبان مدرن روایت سینمایی را برگزیند و با زبان امروزی با جغرافیای ملتهب معاصر در روزگار ما سخن بگوید. فرهادی هر چه بیشتر جلو آمده است، بیشتر به مسائل و بحران های موجود در زندگی طبقه متوسط گرایش پیدا کرده است.

1028041_903

 

بله، به طور ویژه در سه گانه مشهورش…

– بله و البته نه صرفا در همان سه گانه. از «چهارشنبه سوری» تا «فروشنده» فرهادی سعی کرده است یکسره به موضوعات و مسائل زندگی طبقه متوسط بپردازد. طبقه ای که انگار تمایلی برای کسب فضیلت و تبیین آن ندارد. طبقه ای که هویتمندی خود را از دست داده و در موقعیت معلق به نظاره جهان ایستاده است.

البته خیلی از منتقدان هم این شیوه پرداختن به طبقه متوسط را دستمایه نقدهای جدی به فرهادی کرده اند.

– درست است. اتفاقا نقد من هم به فرهادی همین است. فرهادی در همه این فیلم ها تلاش کرده تا با الگوبرداری از پرداخت رئالیستی قصه، طبقه متوسط را نشان دهد. او صرفا در کار نمایش باقی مانده و فیلم هایش از «چهارشنبه سوری» تا «فروشنده»، پیشنهادی برای اصلاح جامعه نمی دهد. او صرفا مشکلات را روایت می کند.

فیلم های فرهادی از «چهارشنبه سوری» به بعد در نمایش زندگی طبقه متوسط با سرخوشی کاراکترها و زندگی روزمره و برخوردهای تفاهم آمیز آغاز می شود و رفته رفته به جایی می رسد که انگار هر چه بیشتر با یک کنتراست شدید شخصیتی مواجه می شویم. با انسان هایی مواجه هستیم که در ابتدای فیلم سرخوش و تفاهم برانگیز هستند اما در انتهای فیلم متلاشی می شوند و برای بقای شان مجبورند شناسنامه ای خاکستری و خالی از تمنای فضیلت داشته باشند.

این شخصیت ها در همین فضایی که فرهادی روایت می کند، مجبور می شوند که پنهانکاری، دروغ و ریا را بپذیرند و با آن کنار بیایند. این همان چیزی است که استمرارش باعث می شود هویت یک طبقه به اضمحلال برسد و متلاشی شود. تا اینجای کار برگ برنده در دست فرهادی است. به این معنی که تا اینجا فرهادی توانسته تصویری شفاف و واقعی از روزگار زندگی طبقه متوسط ارائه کند. او شخصیت هایی را پرداخت می کند که در عین تک افتادگی و پنهانکاری و بی یاوری، مورد پذیرش و باورپذیری مخاطب قرار می گیرند اما نقد به او آنجا آغاز می شود که منتقد یا تماشاگر به جستجوی پیشنهادی که فرهادی برای اصلاح دارد، بر می خیزد.

در مورد فیلم «فروشنده» چطور؟ عمده نقدهایی هم که به این فیلم می شود، به رویکرد فرهادی در قبال این مسائل مربوط است؟

– در مورد «فروشنده» هم این نقد قابل طرح کردن است. نگاه کنید همانطور که گفتم از نگاه فرهادی طبقه متوسط یک طبقه ای است که رستگاری خود را از دست داده و آرمانگرایی و افق های روشن آینده اش دور شده است.

او فیلم هایش را با همین دیدگاه و محدود کردن در چارچوب روایی رئالیستی ساخته و این می تواند جای ایراد باشد. منظورم این است که شخصیت ها و کاراکترهای قصه های فرهادی درگیر آرمانخواهی و فضیلت خواهی نمی شود. فیلم از واقعیت شروع می شود و بدون تغییر در خصلت فضیلت جوی کاراکترها در همان واقعیت پایان می یابد. این در حالی است که ما از فیلم انتظار داریم راه روشنی برای اصلاح پیشنهاد کند، البته این یک وجه نقد است. بخش مهمی از نقد هم به کیفیت فنی کار بر می گردد که البته فرهادی در این بخش فیلمساز موافق و توانمندی است.

1028042_265

این را در مقایسه با سینمای ایران می گویید یا فیلم های خود فرهادی؟

– هر دو! فرهادی در مقایسه با استانداردهای سینمای ایران طبیعتا جلو است اما در مقایسه با کارهای خودش هم این حرف در مورد فیلم «فروشنده» صادق است. به نظر من دست کم فیلم «فروشنده» در کارگردانی نسبت به فیلم قبلی فرهادی، بهتر و پخته تر است. به این موضوع می توان دوباره پرداخت اما اجازه بدهید قبل از آن، به این نکته هم اشاره کنم که فیلمسازی فرهادی، فیلمسازی خلع سلاح کننده است. به این معنی که فرهادی بحران را تصویر می کند اما راه عبور از بحران را نشان نمی دهد. در واقع مخاطب در بیابانی رها می شود که هیچ چراغ راهی در آن نیست. خب این نقیصه در ساخت و بافت فیلمنامه هم رسوخ می کند و ممکن است برخی مواقع منطق درونی متن را هم به هم ریزد.

اما همان طور که گفتم فیلم های فرهادی از نظر فنی فیلم های قابل تامل و ارزشمندی هستند. با این همه زمانی می توان نگاهی واقع بینانه به فیلم های او و خود او داشت که با تجمیع این نگاه ها به نقدش برویم. به این معنی که فرهادی را از دو زاویه می توان رصد کرد، یکی زیبایی شناسی سینماست که متشکل از شناخت گرامر و مدیوم و به کار بردن ابزارهایی است که در یک فیلم وجود دارد. زاویه دیگر، وجه مضمونی و تحلیل اجتماعی فیلم هاست.

در زاویه نخست، فرهادی یک فیلمساز موفق و اثرگذار است اما از نگاه دوم ایرادهایی به شیوه کار فرهادی وجد دارد چون از نظر من، فیلم ناقص باقی می ماند و به نوعی به شمایل نگاری صرف و عکاسی از واقعیت بدل می شود. سینما باید آسیب شناسی جدی داشته باشد. صرف طرح دغدغه و طرح مسئله نمی تواند ادامه دار باشد. تا کی می توانید فیلم هایی را ببینید که مرتب بگویند واقعیت این است و آن است و …

جالب این است که بدانید تحقیقات روانشناسی هم نشان داده که صرف نشان دادن بحران، بدون ارائه راهکار مقابله با آن بحران، برای مردم عادی هم اثرگذار نیست و صرفا هراس و بدبینی ایجاد می کند. از این حیث است که من معتقدم هنوز هم سینمای ما به یک قهرمان تمام عیار احتیاج دارد.

بعضی ها می گویند که سینمای جدید و به ویژه سینمای طبقه متوسط، قهرمان پرور نیست و نیازی هم به قهرمان ندارد.

– من چنین نظری ندارم. اتفاقا برعکس من معتقدم که اگر قهرمان به خوبی در متن و بطن یک فیلم پردازش شود، می تواند هم فیلم را نجات بدهد و هم مخاطب را از آن بیابانی که قبلا گفتم برهاند. اتفاقا طبقه ای که آرمان هایش را از دست داده، بیش از هر زمان به یک قهرمان تمام عیار احتیاج دارد. ما باید در تماشاگران سمپاتی ایجاد کنیم و خلأها و نقص ها را به او بقبولانیم و او را به مشارکت برای حل و رفع و رجوع این نقص ها دعوت کنیم. پایان فیلمی که این مشکلات را صرفا بازگو کرده است، دعوت کننده نیست. از قضا عنصری که می تواند تماشاگر را به مشارکت در سخن اصلی فیلم دعوت کند، یک قهرمان است.

1028043_934

 

آیا عماد یک قهرمان نیست؟

– من فکر می کنم نیست. قهرمان باید دخالت کند، آرمان داشته باشد و برای آن بجنگد. حتی اگر شکست هم بخورد، چیزی که اهمیت دارد مبارزه کردن است. تردید عماد بیشتر از آن است که بتواند از او یک قهرمان بسازد. گرچه می توان گفت که فرهادی تلاش کرده تا از او یک قهرمان بسازد اما فضای کار این اجازه را نداده که قهرمان شخصیت بشود. همانطور که گفتم قهرمان باید حرف داشته باشد و پیشنهاد ارائه کند. اصولا قهرمان در جایی می تواند وجود داشته باشد که فیلمش پیشنهاد ارائه کند و صرفا در مقام توصیف واقعیت نماند.

سخن را اینطوری کوتاه می کنم که «فروشنده» فیلم خوبی است اما به لحاظ تکنیکی و فنی. البته ایرادهایی هم دارد اما شدت نقاط قوت آن بیشتر از ایرادهاست. اما تمام موجودیت یک فیلم در بیان تکنیکی اش خلاصه نمی شود. یعنی حرفی که فیلم در نهایت می زند هم اهمیت دارد. من پیشنهاد می کنم که منتقدان ما تلاش کنند برای طرد یکدیگر با ایجاد امکانی برای تضارب آرا و فهم یکدیگر، فرهنگ پذیرش دیگری را گسترش دهند.

 

نگاهی به رمان انسان ها داشته باشیم

1033795_895

 

  • مت هیگ نوشته به نوشتن این رمان افتخار می کند و اذعان می کند که هرگز چیزی مانند آن ننوشته است. همان طور که مت هیگ تأکید کرده او رمان درباره ی بیگانه ها ننوشته بلکه رمانی را نوشته است که اهمیت عشق را به ما یادآوری کند.

انسان ها
  • مت هیگ
  • ترجمه ی گیتا گرکانی
  • انتشارات هیرمند
  • چاپ اول: 94
گاهی قصه نویس برای نشان دادن طبیعت آدمی ناچار است از چشم یک بیگانه بشریت را روایت کند. چنان که پیش از مت هیگ مارک توین در «بیگانه ای در دهکده» انسانیت را از نگاه شیطان روایت کرده است. مت هیگ اما همچون مارک توین نگاهی مطلقاً بدبینانه به سرشت بشری ندارد. این روزها که چهره ی بشریت بیش از هر دوره ای ننگین است و گرگ- انسان هابزی در لباس داعش و… نمود آشکاری دارد نویسنده ای باز تأکید کرده است که آنچه موجب مباهات بشریت است؛ عشق است.
راوی «انسان ها» از جای مطلقاً دوری آمده که در تصور نمی گنجد. مکانی با فاصله بیش از هزار سال نوری. جایی که تنها منطق حاکم است. فردیت از بین رفته و  مرگی وجود ندارد. او در پی مأموریتی به زمین آمده تا گرگ- انسان را از دستیابی به پیشرفتی که کائنات را دچار خطر می کند بازدارد.
«میزبان ها»، حاکمان سیاره ای که بیگانه ی رمان از  آنجا آمده،انسان را این گونه وصف می کند:«انسان ها موجودات متکبری اند، مشخصه ی آن ها خشونت و حرص است. آن ها سیاره ای را که وطن شان است، تنها سیاره ای را که در حال حاضر به آن دسترسی دارند، اشغال کرده اند و در مسیر نابودی قرار داده اند. آن ها جهانی از تفاوت ها و دسته بندی ها خلق کرده اند و مدام در درک شباهت هایی که با هم دارند، شکست می خورند. تکنولوژی را بیش از آن جلو برده اند که انسان از نظر روان شناسی بتواند پا به پای آن پیش برود، با این حال هنوز فقط به خاطر پیشرفت، و برای دستیابی به پول و شهرتی که همه مشتاقش اند، دنبال پیشرفت می روند.»
1033796_358
قهرمان بیگانه این رمان در پی ربوده شدن پرفسور ریاضیاتی از دانشگاه کمبریج که موفق به کشف مسئله ای مهم در ریاضیات شده به زمین آمده است. او به هیئت «اندرو مارتین» (همان پرفسور ریاضیات) درآمده و وارد زندگی خانوادگی او می شود. نویسنده با طنزی ظریف و پنهان عادات روزانه بشری مثل تماشا کردن تلویزیون، لباس پوشیدن، غذاخوردن و … از نگاه یک بیگانه دست انداخته است.
بیگانه نخست در هیئتی برهنه ظاهر پرفسور را گرفته و به همان شکل در خیابان های کمبریج پرسه می زند تا این که به علت برهنگی و دله دزدی دستگیر می شود. پس از آن اهمیت لباس پوشیدن در میان بشر را این طور روایت می کند: « هر چه انسان ها در مورد معماری یا سوخت های غیر رادیواکتیو ایزوتوپ گرفته از هلیوم نمی دانند، برای دانش شان در مورد لباس صرف کرده اند. آن ها در این حوزه نابغه اند، با همه ی ظرایف آن آشنایی دارند به شما اطمینان می دهم آنجا هزاران لباس بود.
لباس به این شیوه عمل می کرد: لایه های زیری و لایه های بیرونی داشت. لایه های زیری شامل زیرشلواری و جوراب بود که کاملاً قسمت های میانی بدن و نواحی انتهایی پاها را می پوشاند. می شد یک زیرپوش هم به تن کرد که ناحیه ی تقریباً کمتر شرم آور سینه را می پوشاند. در این قسمت بخش حساس سرسینه ها قرار دارد. من در مورد کاربرد این بخش هیچ اطلاعی نداشتم، هرچند متوجه حساسیت آن شدم. لایه های بیرونی لباس مهم تر از لایه های زیری به نظر می رسید. این لایه نود و پنج درصد بدن را می پوشاند، تنها صورت و دست ها را به نمایش می گذارد. لایه های بیرونی لباس ظاهراً کلید نظام قدرت در این سیاره است.»
بحران قصه از آنجا شروع می شود که این بیگانه از اجرای دستورات همنوعانش سرپیچی می کند. او که دستور دارد هرکس که از کشف پرفسور مارتین اطلاع دارد را بکشد از جمله زن و پسر او را پس از مدتی کشف می کند عاشق زن پرفسور شده و می خواهد در هیئت انسانی به زندگی ادامه دهد…
1033797_266
مت هیگ نوشته به نوشتن این رمان افتخار می کند و اذعان می کند که هرگز چیزی مانند آن ننوشته است. همان طور که مت هیگ تأکید کرده او رمان درباره ی بیگانه ها ننوشته بلکه رمانی را نوشته است که اهمیت عشق را به ما یادآوری کند. او در فصلی از این کتاب در قالب توصیه به فرزند پرفسور 97 توصیه برای ما نوشته است. از جمله آن که نگران نباشیم، عشق بورزیم و شعر بخوانیم. همان طور که از متن رمان پیداست «امیلی دیکنسون» برای مت هیگ شاعر مهمی است. او در این توصیه 97 بندی «گالیور» پسر پرفسور را تشویق می کند که شعر بخواند و بخصوص شعر های امیلی دیکنسون را بخواند. اما رمان او بیش از هر چیزی یادآور این شعر سعدی است:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
مت هیگ رمان نویس و روزنامه نگار بریتانیایی در سال  1975 در یورکشایر به دنیا آمده. در دانشگاه تاریخ و زبان انگلیسی خوانده است. او با همسر و دو فرزندش در برایتون زندگی می کند. هیگ به آثار رولد دال علاقه مند است و از رمان های مورد علاقه اش می توان به مادام بواری، هاکلبری فین، بلندی های بادگیر،بازگشت بومی و… اشاره کرد.
مت هیگ برای کودکان هم رمان می نویسد و آثارش به بیش از 29 زبان ترجمه شده است. اولین رمانش «آخرین خانواده در انگلیس» (2004) در انگلیش جز فهرست پرفروش ها بوده و جز برگزیده های باشگاه کتاب دیلی میل و قرار است از آن فیلمی ساخته شود. کتاب های هیگ به شدت در دنیای انگلیسی زبان مورد استقبال قرار گرفته اند. چنان که روزنامه تایمز همین رمان «انسان ها» را با آثار کورت ونه گات مقایسه کرده است.

دلیل تاریک بودن آسمان در شب چیست

1032279_903

  • تحقیقات اخیر عدد نسبت داده شده به تعداد کل کهکشان های موجود در جهان قابل مشاهده توسط ما را دوباره و این بار از زاویه ای دیگر راستی آزمایی کردند که نتایج شگفت انگیزی را با خود به همراه داشته است،

 

ارائه توضیحی قانع کننده برای تاریک بودن آسمان درطول شب تا به امروز مقدور نبوده است،شاید با خود بگویید دلیل تاریکی آسمان در شب نبود نور خورشید است اما مسئله به این سادگی ها نیست.
هر بار که به آسمان شب خیره می شویم دنیایی از تاریکی را بالای سرمان میبینیم که بسته به وضعیت جوی تعدادی ستاره در آن می درخشند،این مسئله بنیان اصلی پارادوکس اولبرس در علم کیهان شناسی است،اگر چه پارادوکس اولبرس در سال ۱۵۰۰ میلادی مطرح شده اما با گذشت بیش از ۵۰۰ سال هنوز هم اتفاق نظری بین کیهان شناسان درباره آن وجود ندارد.

یکی نکات مبهم موجود در فرضیه پارادوکس اولبرس این است که اگر جهان هستی طبق این فرضیه لایتناهی است و از ویژگی عمر زمانی مبراست،چرا در شب به جای دیدن یک آسمان با شدت روشنایی کور کننده و فضایی پر از ستارگان درخشان،فضایی را میبینیم که به جز چند ستاره بقیه آن مملو از تاریکی است؟

دانش کیهان شناسی مدرن بر پایه فرضیه متناهی بودن هستی بنا شده است و در آن گفته می شود که دنیای هستی عمری قابل اندازه گیری دارد و از همه مهم تر این که دانشمندان معتقدند که کیهان ما می تواند نور ساطع شده از ستارگان را به طول موج هایی غیر قابل رویت تغییر دهد(بنا به کشف بنیادین ادوین هابل در سال ۱۹۲۹ میلادی).

با وجود نظریه های امروزی باز هم نقاط مبهمی در پارادوکس اولبرس باقی مانده که شاید آخرین تحقیقات انجام و منتشر شده در نشریه Astrophysical Journal توانسته باشد یک بار برای همیشه برای آنها توضیح قانع کننده ای پیدا کند.

نجوم شناسان پیش از این تعداد کهکشان های موجود در”جهان قابل مشاهده”را ۱۰۰ میلیارد عدد تخمین می زدند.

تحقیقات اخیر عدد نسبت داده شده به تعداد کل کهکشان های موجود در جهان قابل مشاهده توسط ما را دوباره و این بار از زاویه ای دیگر راستی آزمایی کردند که نتایج شگفت انگیزی را با خود به همراه داشته است،در این پژوهش دانشمندان میزان فشردگی قرار گیری کهکشان ها در کیهان،از نزدیک ترین نقاط نسبت به زمین تا دوردست ترین قسمت های قابل مشاهده با تجهیزات امروزی را برسی کرده اند و با توجه به اینکه نور سرعت محدودی دارد و نور به زمین رسیده ساطع شده از اجرام فضایی با در نظر گرفتن فاصله آنها از ما ممکن است به پدیده هایی مربوط به میلیارد ها سال پیش برگردد پس مطالعه اخیر به لحاظ تاریخی هم شامل دوره های کیهان شناسی متعددی می گردد.

تیم پژوهشی مسئول تحقیقات اخیر متشکل از ۴ نفر از برترین دانشمندان کیهان شناس عصر حاضر است که توسط آقای کریستوفر کانسلیس هدایت می شوند،این تیم به منظور نتیجه گیری تاریخی خود در باره پارادوکس اولبرس با استفاده از تجهیزات رصدخانه لیدن که در کشور هلند قرار دارد شروع به مطالعه و رصد تاریک ترین نقاط جهان هستی کرد.

یکی از فازهای پژوهش انجام گرفته بررسی دقیق “زمینه فراژرف هابل” است که برای ثبت آن از تلسکوپ فضایی هابل متعلق به سازمان ناسا کمک گرفته شده است و تصویر کهکشان های موجود در کیهان را در بازه ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیون سالگی جهان هستی نشان می دهد(عمر امروزی جهان هستی ۱۳٫۸ میلیارد سال تخمین زده می شود)،آنها با استفاده از طول موج های متعدد تعداد کهکشان های موجود در بازه زمانی مذکور را سنجیده و سپس آنها را در سه بعد فیزیکی و نیز بسته به زمان و فاصله قرار گیری آنها از زمین طبقه بندی کردند.

تیم آقای کریستوفر کانسلیس در جریان مطالعات روی این پروژه متوجه شد که هر چه به لحاظ زمانی به عقب برمی گردیم تعداد کهکشان های موجود در کیهان بیشتر و بیشتر می شود که البته دور از انتظار نبود چون طبق دانش امروز کیهان شناسی می دانیم که کهکشان ها در روند تکاملی خود همیشه میل به ادغام با کهکشان های دیگر دارند تا یک واحد بزرگتر را تشکیل دهند،

کهشکان راه شیری خودمان نیز از این قاعده مستثنی نیست و کهکشان ما روند ادغام خود با کهکشان مجاورش به نام آندرومدا را مدت هاست آغاز نموده،نکته جالب و در عین حال مبهم دیگری در نتایج این مطالعه تاریخی وجود دارد،محققان می گویند با مطالعه ادوار زمانی گذشته هر چه به عقب تر بر می گردیم تعداد کهکشان ها بیشتر می شوند اما پس از رسیدن به حد خاصی دوباره تعداد آنها روند کاهشی می گیرد!

یکی از محققان تیم کیهان شناسی مذکور در این باره می گوید:تحقیقات ما همگی کهکشان ها را در بر نمی گیرد و با توجه به محدودیت هایی که در فناوری روز وجود دارد مطمئن هستیم که کهکشان هایی وجود دارند که ما قادر به دیدنشان نیستیم.

تیم آقای کریستوفر کانسلیس با جمع بندی شواهد و مستندات موجود و در نظر گرفتن این که مانعی بر سر راه رصد همه کهکشان ها وجود دارد که فناوری های روز کیهان شناسی فعلا قادر به رفع آن نیستند به این نتیجه رسیدند که تعداد کهکشان های تخمین زده شده آنها با درصد خطایی معادل ۱۰-۲۰ و شاید هم بیشتر از این مقدار روبروست،به زبان ساده تر محققان معتقدند که تعداد کهکشان های موجود در جهان هستی چیزی در حدود ۲ تریلیون عدد است در حالی که تحقیقات گذشته نجوم شناسی تعداد آنها را ۱۰۰ میلیارد کهکشان تخمین زده بود.

در بیانه پایانی تحقیقات تیم پروفسور کانسلیس آمده:نتایج این پژوهش می تواند به حل اساسی ترین مسائل موجود حال حاضر در علم نجوم کمک کند،مانعی که ما را از رصد تعدادی از کهکشان ها باز می داشت باز هم پای فرضیه پارادوکس اولبرس را به میان کشید.

بزرگان علم نجوم شناسی امروز دو نظریه را برای توضیح پارادوکس اولبرس مطرح می کنند:۱- فرضیه ای که به توضیح چگونگی ناپدید شدن و از بین رفتن کهکشان ها اشاره دارد و ۲-فرضیه ای که دلایلی را برای عدم امکان رصد برخی از اجرام آسمانی ارائه می کند؛اما فرضیه ای که در میان دانشمندان عصر حاضر کبهان شناسی طرفداران بیشتری دارد به این موضوع اشاره می کند که روند گسترش دائمی کیهان باعث ایجاد پدیده سرخگرایی می شود و بدین ترتیب نور مرئی ساطع شده از سطح برخی از اجرام آسمانی به طول موج هایی تبدیل می شود که چشم انسان از دیدن آنها عاجز است،نظریه های دیگری چون محدود بودن حجم جهان هستی و نیز در نظر گرفتن عمر ۱۳٫۸ میلیارد سالی برای آن در تکمیل نظریه مذکور آمده اند.

اما پروفسور کانسلیس و تیمش موضوع را از ابعاد جدیدی بررسی کردند و توانستند تا پاسخ دیگری به این معمای ۵۰۰ ساله بدهند،آنها معتقدند که خاصیت جذب نور در گاز ها و گرد و غبار موجود در فضا می تواند به پارادوکس اولبرس دامن بزند و بدین ترتیب مقداری از روشنایی حاصل از اجرام آسمانی توسط این مواد جذب شده و در نتیجه ما نمی توانیم آنها را رصد کنیم که نهایتا به تاریک شدن آسمان شب کمک بیشتری خواهد کرد.

پیشتر از این اعتقاد بر این بود که فضای نامحدود پر شده توسط ستارگان به گرم شدن فوق العاده این گازها و گرد غبار های فضایی می انجامد و این فرایند به جایی می رسد که همین گاز و گرد غبار به دلیل گرمای زیاد نور زیادی را از خود ساطع خواهد کرد،اما تیم تحقیقاتی پروفسور کانسلیس می گوید که قسمتی از نور ساطع شده از اجرام آسمانی ای که اکنون قدرت رصد کردن آن ها را نداریم توسط گاز ها و گرد غبار های موجود در فضا جذب و تقلیل یافته و باقی مانده آن نیز در اثر روند گسترش گیتی به امواج مادون قرمز و فرابنفش تبدیل می شود که چشم انسان قادر به دیدن آنها نیست.

پروفسور کانسلیس در این باره می گوید:به نظر می رسد که در توضیح پارادوکس اولبرس و تاریکی آسمان شب که نتیجه این نظریه است باید همه فرضیه های امروز را دخیل بدانیم،پدیده سرخگرایی،متناهی بودن فضا و سن گیتی و نیز خاصیت جذب نور موجود در گاز ها و گرد و غبار های فضایی همه در به وجود آمدن پارادوکس اولبرس نقش ایفا می کنند.

در ۱۰ سال آینده تجهیزات نجوم شناسی پیشرفته تر خواهند شد و دانشمندان می توانند کیهان را با استفاده از تلسکوپ های دقیق تر رصد خانه ها و نیز تلسکوپ های فضایی مجهز تر مطالعه کنند،تیم پروفسور کانسلیس امیدوار است با پیشرفت فناوری در آینده نزدیک نتایج شگفت آور دیگری در مطالعات همیشه در جریان کیهان شناسی به دست آید.

پروفسور کانسلیس در خبر منتشر شده توسط سازمان ناسا می گوید:قبول کردن این مسئله که ۹۰ درصد از کهکشان های موجود در دنیا هنوز مورد مطالعه انسان قرار نگرفته اند ما را به تامل وا می دارد.

چه خودرویی برای خرید اقساطی مناسب است

  • اما اگر شما خواهان خودروهای گران تر و در قیمت های بالای 40 میلیون باشید، باید هم در زمینه بودجه اولیه و هم سود تسهیلات با ریسک بالاتری خرید کنید. خودروسازان چینی بازار ایران از قبیل لیفان در این زمینه می توانند انتخاب جالبی باشند.

حمدحسین شاوردی: خرید خودرو برای مشتری ایرانی همواره یک پروسه طاقت فرسا بوده. نبود امکان انتخاب گسترده، عدم وجود شرایط خرید آسان، فقدان سیستم لیزینگ کم هزینه و بلندمدت در کنار دوندگی های بی امان و عدم تحویل به موقع خودرو همگی باعث شده تا خریداران خاطره خوشی از مراجعه به نمایندگی های فروش خودرو نداشته باشند.
با این حال ورود خودروسازان خارجی و اعطای نمایندگی رسمی به برخی از شرکت های داخلی باعث شده تا روحی تازه به این پروسه دمیده شود و مشتری ایرانی نیز اندکی از مزیت های نوین بازارهای جهانی استفاده کند. با هم نگاهی خواهیم داشت به بر نامه های تعدادی از برندهای تولید و فروش خودرو در ایران که برای خودروهای شان به شما تسهیلات مناسبی اعطا می کنند، برندهایی که بعضا با کمترین هزینه ممکن به شما امکان خرید خودروهای نو می دهند.
1032130_851
1- شرکت سایپا برای جلب مشتریان به سمت خرید محصولات خود برنامه های متعددی دارد. سایپا که در سبد محصولاتش خودروهای ارزان قیمت و پرفروش زیادی وجود دارند، با برخی تسهیلات و در کمترین قیمت، محصولاتی مثل پراید و تیبا را به مشتریان در بازه های زمانی یک تا شش ماهه تحویل می دهد. شما اگر بخواهید در محدوده 20 میلیون تومان خودرویی همچون پراید 131 را خریداری کنید، می توانید با پرداخت هفت میلیون تومان و دریافت یک وام 12 میلیون تومانی موفق به این کار شوید.
وام 12 میلیون نیز دربازه های زمانی شش ماهه، یک ساله و نیز 18و 24 ماهه با سودهای صفر تا 22 درصد بازپرداخت می شود. در تسهیلات یک ساله، شما باید در سه چک آن هم در بازه های زمانی چهار ماه به چهار ماه و سود اندک 10 درصدی، هر بار چهار میلیون پرداخت کنید و با هر پرداخت، یکی از چک هایتان را که هنگام خرید خودرو به شرکت سایپا در رقم مذکور تحویل داده اید، بازپس بگیرید.

2- ایران خودرو نیز به عنوان بزرگ ترین تولیدکننده خودرو در بازار بزرگ ایران با طیفی از پیشنهادات، شما را ترغیب به خرید محصولاتش می کند. شما می توانید با مشارکت در پیش فروش عمومی محصولات این شرکت و پرداخت مبالغی بین پنج تا 30 میلیون تومانی، ضمن استفاده از سود انصراف 26 در صدی، در سررسیدهای مختلف برای گستره ای از خودروهای تولیدی و مونتاژی این شرکت اقدام کنیدو هر یک از خودروهای دلخواه را برای یکی از دو سررسید اردیبهشت یا تیر 96 با کسب سود 27 درصدی دریافت کنید.

در موردی دیگر اگر شما مشتاق خرید هاچ بک فرانسوی پژو 206 باشید، می توانید با پرداخت هایی در رنج های شش تا 18 میلیون تومانی از بین رده های 206 شامل تیپ دو و تیپ پنج، یکی را انتخاب و بسته به میزان پرداخت تان خودروی خود را در دی یا بهمن 95، و یا فروردین 96 تحویل بگیرید. مابقی پول نیز در موعد تحویل خودرو پرداخت می شود.
1032152_241
از دیگرسو، ایران خودرو برای آن دسته از خریداران خودروی 206 تیپ پنج که به صورت 30 روزه خودروی خود را تحویل می گیرند و در ابتدا تنها توان پیش پرداختی معادل 18 میلیون و 860 هزار تومان را دارند، شرایطی مهیا کرده تا در چهار قسط 5.880 میلیونی آن هم در سررسیدهای اردیبهشت 96، آبان 96، اردیبهشت 97 و آبان 97 مابقی پول را پرداخت نمایند. با این ساز و کار شما با دادن چهار چک در مبلغ مذکور و در وجه شرکت ایران خودرو، با کمتر از 19 میلیون تومان می توانید صاحب خودروی خوبی همچون 206 شوید.

3- اما اگر شما خواهان خودروهای گران تر و در قیمت های بالای 40 میلیون باشید، باید هم در زمینه بودجه اولیه و هم سود تسهیلات با ریسک بالاتری خرید کنید. خودروسازان چینی بازار ایران از قبیل لیفان در این زمینه می توانند انتخاب جالبی باشند.

لیفان ایکس 50 نخستین پیشنهاد کرمان موتور است که شما می توانید با پرداخت اولیه 10 میلیون تومان یکی از آنها را در آذر 95 تحویل بگیرید و از تسهیلات 28 میلیون تومانی شرکت نیز استفاده کنید و در عین حال تا زمان پرداخت تسهیلات که یک سال زمان می برد، سند خودروی خود را در رهن شرکت نگه دارید. البته این بین نباید یک نکته را از نظر دور داشت، شما حدودا یک ماه بعد از پرداخت اول، برای پرداخت دوم که در حدود 11 میلیون است به شرکت دعوت می شوید تا پروسه پیش پرداخت را تکمیل نمایید.
1032131_691
آذرماه 95 موعد تحویل خودرو است و شما با تحویل خودرو یک سال زمان دارید تا تسهیلات 28 میلیون تومانی شرکت را در چهار پرداخت هفت میلیون تومانی با فاصله سه ماه به سه ماه بازپرداخت نمایید.

4- لیفان ایکس 50 اما تنها گزینه چینی ها برای خرید خودرویی با قیمت کمتر از 50 میلیون تومان نیست و شرکت مدیران خودرو به عنوان نماینده شرکت چری، مدل 315 اچ هاچ بک با قیمت قطعی 44 میلیونی را با پیش پرداخت 8.840 میلیونی، تحویل فوری و تسهیلاتش شش تا 36 ماهه در نرخ های بهره مختلف به شما پیشنهاد می دهد.

1032151_565
پروسه خرید اینگونه است که پس از پیش پرداخت اولیه که می تواند بسته به سطح قدرت پرداخت شما بالاتر از 8.84 میلیون نیز باشد، شما هنگام تحویل خودرو حدود 11 میلیون تومان دیگر نیز پرداخت می کنید و مابقی قیمت را هم از طریق تسهیلاتی که توسط شرکت به شما اعطا می شود و سقف آن 24 میلیون تومان است، پرداخت می کنید.
شما با انتخاب تسهیلات 24 ماهه 24 میلیونی با نرخ های بهره 15 تا 17 درصدی، باید هر چهار ماه چهار میلیون تومان پرداخت کنید. لازم است بدانید تاریخ شروع اولین چک اقساط شش ماه پس از تاریخ ثبت نام است. همچنین مبالغ چک های اقساط متناسب با پرداخت مشتری در زمان ثبت نام مشخص می شود.

اشتباهات غلط خانم ها در جذب مردان

اشتباهات غلط خانم ها در جذب مردان

اشتباهات غلط خانم ها در جذب مردان

جذب کردن مردان براستی فوت و فن های منحصر بفردی را دارد که در مطلب زیر راه و روش هایی برای جذب مردان برایتان گذاشته ام.

ادامه خواندن اشتباهات غلط خانم ها در جذب مردان

خصوصیات بدترین مردهای دنیا

خصوصیات بدترین مردهای دنیا

خصوصیات بدترین مردهای دنیا

گاهی اوقات با خود فکر می کنید که براستی بدترین مردان دنیا چه کسانی میباشند بنابراین در مطلب زیر خصوصیات این مردان را برایتان میگذارم.

ادامه خواندن خصوصیات بدترین مردهای دنیا