نگاهی به رمان انسان ها داشته باشیم

1033795_895

 

  • مت هیگ نوشته به نوشتن این رمان افتخار می کند و اذعان می کند که هرگز چیزی مانند آن ننوشته است. همان طور که مت هیگ تأکید کرده او رمان درباره ی بیگانه ها ننوشته بلکه رمانی را نوشته است که اهمیت عشق را به ما یادآوری کند.

انسان ها
  • مت هیگ
  • ترجمه ی گیتا گرکانی
  • انتشارات هیرمند
  • چاپ اول: 94
گاهی قصه نویس برای نشان دادن طبیعت آدمی ناچار است از چشم یک بیگانه بشریت را روایت کند. چنان که پیش از مت هیگ مارک توین در «بیگانه ای در دهکده» انسانیت را از نگاه شیطان روایت کرده است. مت هیگ اما همچون مارک توین نگاهی مطلقاً بدبینانه به سرشت بشری ندارد. این روزها که چهره ی بشریت بیش از هر دوره ای ننگین است و گرگ- انسان هابزی در لباس داعش و… نمود آشکاری دارد نویسنده ای باز تأکید کرده است که آنچه موجب مباهات بشریت است؛ عشق است.
راوی «انسان ها» از جای مطلقاً دوری آمده که در تصور نمی گنجد. مکانی با فاصله بیش از هزار سال نوری. جایی که تنها منطق حاکم است. فردیت از بین رفته و  مرگی وجود ندارد. او در پی مأموریتی به زمین آمده تا گرگ- انسان را از دستیابی به پیشرفتی که کائنات را دچار خطر می کند بازدارد.
«میزبان ها»، حاکمان سیاره ای که بیگانه ی رمان از  آنجا آمده،انسان را این گونه وصف می کند:«انسان ها موجودات متکبری اند، مشخصه ی آن ها خشونت و حرص است. آن ها سیاره ای را که وطن شان است، تنها سیاره ای را که در حال حاضر به آن دسترسی دارند، اشغال کرده اند و در مسیر نابودی قرار داده اند. آن ها جهانی از تفاوت ها و دسته بندی ها خلق کرده اند و مدام در درک شباهت هایی که با هم دارند، شکست می خورند. تکنولوژی را بیش از آن جلو برده اند که انسان از نظر روان شناسی بتواند پا به پای آن پیش برود، با این حال هنوز فقط به خاطر پیشرفت، و برای دستیابی به پول و شهرتی که همه مشتاقش اند، دنبال پیشرفت می روند.»
1033796_358
قهرمان بیگانه این رمان در پی ربوده شدن پرفسور ریاضیاتی از دانشگاه کمبریج که موفق به کشف مسئله ای مهم در ریاضیات شده به زمین آمده است. او به هیئت «اندرو مارتین» (همان پرفسور ریاضیات) درآمده و وارد زندگی خانوادگی او می شود. نویسنده با طنزی ظریف و پنهان عادات روزانه بشری مثل تماشا کردن تلویزیون، لباس پوشیدن، غذاخوردن و … از نگاه یک بیگانه دست انداخته است.
بیگانه نخست در هیئتی برهنه ظاهر پرفسور را گرفته و به همان شکل در خیابان های کمبریج پرسه می زند تا این که به علت برهنگی و دله دزدی دستگیر می شود. پس از آن اهمیت لباس پوشیدن در میان بشر را این طور روایت می کند: « هر چه انسان ها در مورد معماری یا سوخت های غیر رادیواکتیو ایزوتوپ گرفته از هلیوم نمی دانند، برای دانش شان در مورد لباس صرف کرده اند. آن ها در این حوزه نابغه اند، با همه ی ظرایف آن آشنایی دارند به شما اطمینان می دهم آنجا هزاران لباس بود.
لباس به این شیوه عمل می کرد: لایه های زیری و لایه های بیرونی داشت. لایه های زیری شامل زیرشلواری و جوراب بود که کاملاً قسمت های میانی بدن و نواحی انتهایی پاها را می پوشاند. می شد یک زیرپوش هم به تن کرد که ناحیه ی تقریباً کمتر شرم آور سینه را می پوشاند. در این قسمت بخش حساس سرسینه ها قرار دارد. من در مورد کاربرد این بخش هیچ اطلاعی نداشتم، هرچند متوجه حساسیت آن شدم. لایه های بیرونی لباس مهم تر از لایه های زیری به نظر می رسید. این لایه نود و پنج درصد بدن را می پوشاند، تنها صورت و دست ها را به نمایش می گذارد. لایه های بیرونی لباس ظاهراً کلید نظام قدرت در این سیاره است.»
بحران قصه از آنجا شروع می شود که این بیگانه از اجرای دستورات همنوعانش سرپیچی می کند. او که دستور دارد هرکس که از کشف پرفسور مارتین اطلاع دارد را بکشد از جمله زن و پسر او را پس از مدتی کشف می کند عاشق زن پرفسور شده و می خواهد در هیئت انسانی به زندگی ادامه دهد…
1033797_266
مت هیگ نوشته به نوشتن این رمان افتخار می کند و اذعان می کند که هرگز چیزی مانند آن ننوشته است. همان طور که مت هیگ تأکید کرده او رمان درباره ی بیگانه ها ننوشته بلکه رمانی را نوشته است که اهمیت عشق را به ما یادآوری کند. او در فصلی از این کتاب در قالب توصیه به فرزند پرفسور 97 توصیه برای ما نوشته است. از جمله آن که نگران نباشیم، عشق بورزیم و شعر بخوانیم. همان طور که از متن رمان پیداست «امیلی دیکنسون» برای مت هیگ شاعر مهمی است. او در این توصیه 97 بندی «گالیور» پسر پرفسور را تشویق می کند که شعر بخواند و بخصوص شعر های امیلی دیکنسون را بخواند. اما رمان او بیش از هر چیزی یادآور این شعر سعدی است:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
مت هیگ رمان نویس و روزنامه نگار بریتانیایی در سال  1975 در یورکشایر به دنیا آمده. در دانشگاه تاریخ و زبان انگلیسی خوانده است. او با همسر و دو فرزندش در برایتون زندگی می کند. هیگ به آثار رولد دال علاقه مند است و از رمان های مورد علاقه اش می توان به مادام بواری، هاکلبری فین، بلندی های بادگیر،بازگشت بومی و… اشاره کرد.
مت هیگ برای کودکان هم رمان می نویسد و آثارش به بیش از 29 زبان ترجمه شده است. اولین رمانش «آخرین خانواده در انگلیس» (2004) در انگلیش جز فهرست پرفروش ها بوده و جز برگزیده های باشگاه کتاب دیلی میل و قرار است از آن فیلمی ساخته شود. کتاب های هیگ به شدت در دنیای انگلیسی زبان مورد استقبال قرار گرفته اند. چنان که روزنامه تایمز همین رمان «انسان ها» را با آثار کورت ونه گات مقایسه کرده است.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *