چطور در رابطه عاطفی موفق باشیم

 

  • اگر شما همسرتان را دوست داشته باشید، مطمئنا احساسات او نیز برایتان اهمیت خواهد داشت. بنابراین ناراحتی او باید ناراحتی شما باشد. شما هیچگاه نمی توانید از تک تک احساسات همسرتان آگاه باشید اما سعی کنید که با یکدلی به او ثابت کنید که در تمام مراحل زندگی، کنارش هستید.

آنچه یک رابطه را پایدار می سازد، چیزی فراتر از عشق و محبت است. اگر چه صداقت و احترام دو عامل مهم در روابط عاطفی است اما دانشمندان عوامل دیگری را نیز در شادی زوج ها دخیل می دانند که در اینجا به برخی از آنها اشاره کرده ایم.

صبوری

صبوری یکی از عواملی است که در رابطه عاطفی تاثیر زیادی دارد. به عنوان مثال تحقیقات نشان داده افرادی که قبل از ازدواج صبر می کنند تا شریک زندگی شان را به خوبی بشناسند و سپس تصمیم نهایی را می گیرند، موفق تر از کسانی هستند که با عجله رفتار می کنند و دوست دارند که تمام مراحل زندگی را به سرعت پشت سر بگذارند. این صبوری در دیگر مراحل زندگی و برای برقراری یک رابطه عاطفی موفق نیز لازم است.

تشکر کردن

تحقیقات ثابت کرده افرادی که شکرگزار شریک زندگی شان هستند، رابطه عاطفی شادتری را تجربه می کنند. گفتن «از تو ممنونم» به رابطه عاطفی احترام و امنیت می بخشد و باعث می شود که شریک زندگی تان هم رفتاری مشابه از خود نشان دهد.

صداقت

روابطی که هر دو طرف با یکدیگر صادق اند، دوام بیشتری دارد. تا زمانی که اعتماد میان زوجین شکل نگیرد، شادی و امنیت خاطر نیز احساس نخواهد شد.

تماس فیزیکی

صمیمیت میان افراد، تنها از طریق احساس شکل نمی گیرد بلکه تماس فیزیکی مانند در آغوش گرفتن یا بوسیدن نیز در بهبود رابطه موثر است. پس با کارهای ساده ای چون گرفتن دست همسرتان یا بوسیدن او، نشان دهید که چقدر دوست اش دارید.

جشن عروسی ساده

برخی ها آنقدر جسن عروسی برایشان مهم است که به هر طریقی می خواهند که آن را باشکوه و مجلل برگزار کنند. در صورتی که تحقیقات نشان داده درصد طلاق میان زوجینی که عروسی های مجلل برپا می کنند، بالاتر است.

استفاده از تکنولوژی در روابط راه دور

گاهی بودن در کنار همسرتان امکان پذیر نیست، در این شرایط بهتر است از تکنولوژی هایی چون اسکایپ یا فیس تایم کمک بگیرید و این فاصله ها را کم کنید.

همراه بودن

هدف شما از ازدواج کردن چیست؟ شما باید به دنبال یک همراه برای خود باشید، فردی که با انتظارات و آرزوهای شما از زندگی سازگار و در تمام لحظه ها همراه و حامی تان باشد. فردی که یک همسفر برایتان در تمام مراحل زندگی، از صعودها گرفته تا فرودهایش، است.

فرزند

بچه دار شدن تصمیم بزرگی است، پس نباید در مورد آن بی فکر عمل کرد. اگر چه فرزند شییرینی زندگی است اما اگر آمادگی آن را ندارید، بهتر است از این کار خودداری کنید. زوج های بسیاری هستند که حتی بدون داشتن فرزند هم روابط سالم و شادی دارند. پس تنها زمانی که می توانید خود و زندگی تان را وقف فرزندتان کنید و مسئولیت های او را بپذیرید، دست به این اقدام بزنید. بچه دار شدن اجبار نیست، این شمایید که تصمیم نهایی را می گیرید.

مهربانی

دو عامل در روابط بلند مدت و پایدار تاثیر بسزایی دارند: مهربانی و گذشت. رفتارهای محبت آمیز شما هر چند کوچک، تاثیر بلند مدت خوبی بر همسرتان خواهد گذاشت. پس بی نهایت مهربان باشید.

تجربه های مشترک

قدم زدن، کشف مکان های جدید، شام خوردن در رستورانی که به تازگی افتتاح شده است و غیره… باعث می شود که یکدیگر را بهتر درک کنید. به علاوه، تجربه های مشترک خاطرات خوشی را برای شما می سازد که تا مدت ها از یادآوری شان در کنار هم لبخند بر لبان تان خواهد نشست.

با هم بخندید

طبق تحقیقات انجام شده، زوج هایی که با هم می خندند یا به بیانی لحظه های خوش خود را با هم تقسیم می کنند، شادتر از دیگر زوج ها هستند. در واقع، خندندن در کنار هم حس مثبتی را به هر دو طرف منتقل می کند و موجب می شود که آنها از رابطه خود رضایت کامل داشته باشند.

حرف زدن

زوج هایی که 5 ساعت یا بیشتر در هفته با همسرشان به طور جدی در مورد مسائل گوناگون صحبت می کنند، روابط خوبی نه تنها در زمان حال که در آینده نیز خواهند داشت.

ورزش کردن

تحقیقی که به مدت 10 سال در استرالیا به طول انجامید، ثابت کرده افرادی که به سلامت فیزیکی خود اهمیت می دهند، در روابط عاطفی خود نیز موفق تر و شادتر خواهند بود. پس تا جایی که می توانید ورزش را در برنامه روزمره تان جای دهید.

دور بودن از تکنولوژی

گشت و گذار در اینترنت و شبکه های اجتماعی به مدت طولانی، شما را از برقراری ارتباط با همسرتان به دور می کند. در واقع زمانی را که شما می توانید رو در رو با همسرتان بگذرانید، صرف دنیای مجازی می کنید و همین موضوع رفته رفته رابطه عاطفی شما را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. بنابراین در استفاده از تلفن همراهتان افراط نکنید و در دنیای واقعی تان خوش باشید.

دوستان موفق

طبق تحقیقات انجام گرفته، طلاق دوستان و اقوام شما در رابطه عاطفی شما نیز تاثیر خواهد گذاشت. بر عکس، اگر سعی کنید که ارتباط خود را با زوج های موفق و شاد بیشتر کنید، رابطه شما نیز بی آنکه بدانید، رو به بهبودی خواهد رفت.

رابطه زناشویی

رابطه زناشویی یکی از عواملی است که تاثیر زیادی بر رابطه عاطفی دارد. همسرانی که رابطه زناشویی موفقی دارند، شادتر از زوج هایی که نسبت به یکدیگر سرد هستند، خواهند بود.

تقسیم کار

اگر شما و همسرتان مسئولیت هایتان را با هم تقسیم کنید و نشان دهید که یاری رسان یکدیگر هستید، مطمئنا صمیمیت میان شما و به تبع شادی زندگی مشترک تان بیشتر خواهد شد.

عادات مشترک

زوج هایی که عادات و سرگرمی های متفاوتی از یکدیگر دارند، زمان کمتری را با هم می گذرانند و احتمال این که در مورد مسائل مختلف اختلاف نظر داشته باشند، زیاد است. بنابراین اگر می خواهید رابطه شادتری داشته باشید، به دنبال سرگرمی های مشترک مانند خرید کردن، دوچرخه سواری یا حتی تماشای تلویزیون باشید.

یکدلی

اگر شما همسرتان را دوست داشته باشید، مطمئنا احساسات او نیز برایتان اهمیت خواهد داشت. بنابراین ناراحتی او باید ناراحتی شما باشد. شما هیچگاه نمی توانید از تک تک احساسات همسرتان آگاه باشید اما سعی کنید که با یکدلی به او ثابت کنید که در تمام مراحل زندگی، کنارش هستید.

12 خصوصیات رهبران موفق

  • رهبران فوق‌العاده هوای زیردستان خود را دارند. این‌گونه افراد هیچ‌وقت سعی نمی‌کنند تقصیر را گردن دیگری بیندازند و وقتی شکست می‌خورند، سرزنش‌ها را می‌پذیرند. هیچ‌وقت از این نمی‌ترسند که بگویند «از اینجا به بعد مسئولیتش با منه». آنها اعتماد کارمندان خود را با حمایت از آنها جلب می‌کنند

شجاعت
«شجاعت اولین فضیلت است و تحقق تمام فضیلت‌های دیگر را امکان‌پذیر می‌کند.» ارسطو

قبل از اینکه کسی از دستورات رهبرش پیروی کند، صبر می‌کند تا ببیند آیا رهبرش آن شجاعت لازم را دارد یا خیر. افراد به شجاعت رهبرشان نیاز دارند؛ رهبری می‌خواهند که بتواند تصمیات مهم و حیاتی بگیرد و در همه حال صلاح گروه را در نظر بگیرد. آنها به کسی نیاز دارند که وقتی اوضاع ناگوار شد، میدان نبرد را ترک نکند و پشت آنها باشد. اگر چنین رهبری داشته باشند، احتمال اینکه از خود شجاعت نشان دهند خیلی بیشتر است.

مدیران شجاع، مشقت‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند و به آنها همچون آزمونی نگاه می‌کنند که باید سربلند از آنها بیرون آیند. دقیقا مثل آهنگری که بر آهن سرخ چکش می‌زند، مشقت و شرایط سخت، این مدیران شجاع را ورزیده و جسور می‌کند و باعث می‌شود به راهبُرد فعلی خود بیشتر پایبند باشند.
رهبری که شجاعت لازم را نداشته باشد، دنباله‌رو خواهد بود؛ دنباله‌رویِ ایمن‌ترین مسیر ممکن که کمترین مشقت را به همراه خواهد داشت. چنین رهبری، به جای اینکه به سمت جلو رهبری کند، روی آنچه در گذشته به‌دست آورده است ریسک نمی‌کند و همان مسیر قبلی را ادامه می‌دهد.

۲. ارتباط مؤثر
«هرچقدر که ابزار ارتباطی ما پیچیده بوده و جزئیات بیش‌تری داشته باشد، کمتر از طریق این ابزار ارتباط برقرار خواهیم کرد.»جوزف پریستلی

در واقع، کار حقیقی یک رهبر ارتباط برقرار کردن است. این ارتباطات، عنصر بنیادی رسیدن به اهداف روزانه‌ی مدیران موفق است. تا زمانی که به خوبی با دیگران ارتباط برقرار نکنید، به همین راحتی‌ها رهبر موفقی نخواهید شد.

اشخاصی که به خوبی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، الهام‌بخش هستند. این افراد ارتباطی حقیقی، احساسی و شخصی با طرف مقابل خود برقرار می‌کنند؛ اصلا هم مهم نیست که فاصله‌ی مکانی بین این دو چقدر باشد. چنین افرادی، رابطه‌ی خود با طرف مقابل را بر اساس درکی که از وی دارند برپا می‌کنند و این توانایی را دارند که مستقیما به سراغ خواسته‌های او بروند.

۳. سخاوتمندی
«رهبر موفق بیشتر خود را سرزنش می‌کند و اعتبارش را بیشتر نادیده می‌گیرد.»جان ماکسول

رهبران فوق‌العاده، سخاوتمند هستند. این افراد به تیم خود اعتبار می‌بخشند و آنها را مشتاقانه ستایش می‌کنند. موفقیت تیم را به اندازه‌ی موفقیت خودشان مهم می‌شمارند. این رهبران می‌خواهند برای همه‌ی کارمندان خود الهام‌بخش باشند تا به بهترین عملکرد خود برسند؛ آن‌ هم نه به خاطر اینکه مجموعه‌ای قوی‌تر برای رسیدن به اهداف مشخص در اختیار خواهند داشت، بلکه این خود کارمندان هستند که برای این‌گونه رهبران اهمیت دارند.

۴. فروتنی
«فروتنی به این معنی نیست که خودت را دست کم بگیری؛ به این معناست که کمتر به فکر خودت باشی!» سی. اس. لوئیس
رهبران فوق‌العاده، متواضع هستند. این افراد اجازه نمی‌دهند که جایگاه شغلی‌شان باعث شود خود را بهتر از دیگران بدانند. پس، این رهبران از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند؛ اگر لازم باشد، آستین‌های خود را بالا زده و دست به سخت‌ترین یا ناخوشایندترین کار ممکن می‌زنند تا مجموعه‌ی خود را رو به‌ جلو هدایت کنند. این افراد، هیچ‌وقت کاری را که خودشان دوست ندارند انجام بدهند، از زیردستان خود درخواست نمی‌کنند.
۵. خودآگاهی
«خیال باطل است اگر کسی که خودش را نمی‌تواند مدیریت کند، بخواهد دیگران را مدیریت کند.»ضرب‌المثل لاتین
ضعف اکثر مدیران در بحث خودآگاهی می‌تواند به دلیل انگیزه‌هایی فریبکارانه یا کمبودهایی باشد که در شخصیت این افراد وجود دارد. در بیشتر موارد، این رهبران خود را روشن‌فکرتر از دیگران می‌پندارند.

خودآگاهی اساس هوش هیجانی است؛ مهارتی که ۹۰ درصد از رهبران موفق از آن برخوردار هستند. برای یک رهبر، خودآگاهی به این معناست که وی نه‌تنها تصویری واضح و دقیق از سبک رهبری خود دارد، بلکه نقاط ضعف و قدرت خود را به خوبی می‌شناسد. این‌گونه افراد می‌دانند که کجا به‌مانند ستاره‌ای درخشان ظاهر می‌شوند و کجا ضعیف عمل می‌کنند؛ بنابراین راهبُردهایی مؤثر برای تکیه بر نقاط قدرت و جبران نقاط ضعف خود دارند.

۶. تبعیت از قانون طلایی گوته
«رفتار شما با دیگران، بستگی به نوع نگاه شما به آنها دارد؛ و رفتار شما، طرز رفتار و عملکرد آنها را خواهد ساخت.»یوهان ولفگانگ فون گوته

این قانون طلائی که «با دیگران همان‌طوری رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار شود»، فرض را بر این می‌گذارد که همه‌ی انسان‌ها یکسان هستند. این قانون می‌گوید با زیردستان خود آن‌گونه رفتار کنید که دوست دارید رهبرتان با شما رفتار کند. این قانون این فرضیه را که «تفاوت‌هاست که افراد را برمی‌انگیزد» رد می‌کند. رهبران موفق می‌آموزند که چه چیزی رفتار زیردستان خود را شکل می‌دهد، نیازهای این افراد را شناسایی می‌کنند و سبک رهبری خود را با شرایط حاکم تطبیق می‌دهند.
۷. اشتیاق و علاقه
«اگر فقط بر روی مواردی متمرکز شوید که برای انجام آنها شور و شوق دارید، نیازی نیست که برنامه‌ریزی‌هایی آن‌چنانی برای شرایط ناگوار آینده داشته باشید.»

شور و شوق در انجام کارها کاملا مسری است. در طرف مقابل، خستگی و بی‌تفاوتی هم به‌شدت مسری هستند. هیچ‌کس دوست ندارد برای مدیری کار کند که نسبت به کاری که انجام می‌دهد، اشتیاقی ندارد. رهبران فوق‌العاده نسبت به کاری که انجام می‌دهند ذوق دارند و تلاش می‌کنند شوق و اشتیاق را به اطرافیان خود القا کنند.
۸. تاثیرگذار بودن
«ذات رهبری این است که باید برای آینده چشم‌انداز مشخصی داشته باشید. بله! باید چشم‌اندازی باشد تا آن را با قدرت بیان کرده و در هر شرایطی به آن اشاره کنید. نمی‌توانید با سازی نامشخص ترومپت بنوازید!» تئودور هسبورگ

رهبران فوق‌العاده این را می‌دانند که تنها داشتن چشم‌اندازی واضح کافی نیست. باید آن چشم‌انداز را برای مجموعه‌ی خود ترسیم کنید تا آنها هم بتوانند کاملا واضح آن را ببینند. رهبران موفق این کار را با داستان گفتن و تصویرسازی‌های شفاهی انجام می‌دهند تا نه‌تنها همه بفهمند که به چه سمتی حرکت خواهند کرد، بلکه حس کنند که کم‌کم به این چشم‌انداز نزدیک می‌شوند. این امر باعث می‌شود که هر یک از زیرمجموعه‌های این رهبر موفق، چشم‌اندازی واحد را برای خود شخصی‌سازی کند.
۹. قابل اعتماد بودن
 «تنها کافی است خودتان باشید و از اعماق وجود خود صحبت کنید؛ این تمام آن چیزی است که یک مرد دارد.»هیوبرت هامفری

قابل‌ اعتماد بودن یعنی اینکه درباره‌ی همه‌چیز صادق باشید؛ نه‌تنها درباره‌ی آنچه که می‌گویید یا عمل می‌کنید، بلکه درباره‌ی خود واقعی‌تان هم صادق باشید. زمانی که قابل‌ اعتماد باشید، آنچه می‌گویید یا به آن عمل می‌کنید، هم‌جهت با خود واقعی شما خواهد بود. زیردستان شما نباید مجبور شوند دنبال انگیزه‌های پنهان شما بگردند. اگر چنین شود، مطمئن باشید که اعتماد به شما و عملکرد آن شخص در مجموعه‌ی شما روندی فرسایشی را طی خواهد کرد.
رهبرانی که قابل‌ اعتماد هستند، شفاف و قابل پیش‌بینی خواهند بود. این افراد شاید کامل نباشند، اما از آن جهت که خود واقعی‌شان هستند قابل احترام‌اند.

۱۰. در دسترس بودن
«مدیریت مثل این می‌ماند که گنجشکی را در دست خود نگه دارید. اگر آن را خیلی محکم بگیرید، این گنجشک را خواهید کشت و اگر خیلی دست‌تان را شل کنید، فرار خواهد کرد و دیگر دست‌تان به این گنجشک نخواهد رسید.»تامی لاسوردا

رهبران فوق‌العاده از همان اول برای مجموعه‌ی خود این امر را کاملا واضح بیان می‌کنند که با آغوشی باز هرگونه چالش، انتقاد و دیدگاه را می‌پذیرند. این رهبران کاملا از این واقعیت آگاه‌اند که محیط کاری که کارمندان از حرف زدن بترسند، دیدگاه‌های خود را مطرح نکنند و سؤال‌های خود را نپرسند، کل مجموعه را به سمت شکست خواهد برد. رهبران فوق‌العاده اطمینان حاصل می‌کنند که در دسترس زیرمجموعه‌های خود هستند و ایده‌پردازی را در مجموعه‌ی خود به جریان انداخته‌اند.
۱۱. مسئولیت‌پذیری

«رومی‌های باستان رسم جالبی داشتند: هر بار که یکی از مهندسان آنها پلی می‌ساخت، اولین شخصی که باید از پل عبور می‌کرد، خود مهندس بود!» مایکل آرمسترانگ

رهبران فوق‌العاده هوای زیردستان خود را دارند. این‌گونه افراد هیچ‌وقت سعی نمی‌کنند تقصیر را گردن دیگری بیندازند و وقتی شکست می‌خورند، سرزنش‌ها را می‌پذیرند. هیچ‌وقت از این نمی‌ترسند که بگویند «از اینجا به بعد مسئولیتش با منه». آنها اعتماد کارمندان خود را با حمایت از آنها جلب می‌کنند
۱۲. هدفمند بودن

 «رهبری این نیست که به دیگران نشان دهید و بگویید که به کجا باید برسند. رهبری یعنی اینکه همراه با آنها مسیر را طی کنید و به آن نقطه برسید.» کن کیسی

با اینکه یک چشم‌انداز تصویری روشن از نقطه‌ی هدف شما در اختیارتان قرار می‌دهد، هدفمندی یعنی اینکه بدانیم چرا باید به آن نقطه برسیم. افراد همیشه دوست دارند حس کنند عضو مهمی از مجموعه‌ی خود هستند. رهبران فوق‌العاده این حس را برای این افراد به ارمغان می‌آورند.
مقاله مرتبط: مدیریت بر مبنای هدف چیست؛ با فواید و ویژگی‌‌‌های آن آشنا شوید
خلاصه اگر بخواهیم بیان کنیم…

تبدیل شدن به رهبری فوق‌العاده، به این معنا نیست که به یک‌باره همه‌ی این ویژگی‌های شخصیتی را در خود جای دهید. می‌توانید همزمان بر روی یک یا دو مورد آنها متمرکز شوید؛ هر پیشرفت، شما را رهبری موفق‌تر و مؤثرتر خواهد ساخت. اشکالی ندارد اگر در ابتدای راه فقط ادای برخی از این رهبران موفق را دربیاورید. هرچقدر بیشتر تمرین کنید، این اعمال به ضمیر ناخودآگاه شما نفوذ خواهند کرد و در پایان می‌بینید که شما هم واقعا به رهبری فوق‌العاده تبدیل شده‌اید.

افراد موفق 11 تفاوت با دیگران دارند

  • افرادی که همیشه از اوضاع و شرایط شاکی هستند نمی توانند موفق باشند. 5 تا 10 دقیقه اول هر روز را به شکرگزاری برای روزی که در پیش رو دارید، توانایی و استعدادهایتان که شما را در کسب موفقیتهایتان کمک کرده بگذرانید.

همه ما افرادی را می شناسیم که به زعم ما بسیار موفق هستند. اگر ویژگی های شخصیتی این افراد را بررسی کنید،به این نتیجه می رسید که این افراد بسیار موفق از تعدادی عادات مشترک برخوردارند که آنها را از افراد معمولی متمایز می سازد.
 تعریف افراد از موفقیت امری کاملا شخصی است، اما احتمالا شامل مواردی همچون استقلال مالی، ارتباطات احساسی موفق، تحصیلات عالی و شغلی مناسب خواهد بود. همه ما افرادی را می شناسیم که به زعم ما بسیار موفق هستند. اگر ویژگی های شخصیتی این افراد را بررسی کنید،به این نتیجه می رسید که این افراد بسیار موفق از تعدادی عادات مشترک برخوردارند که آنها را از افراد معمولی متمایز می سازد.
 در ادامه  شما را با یازده ویژگی خاص افراد بسیار موفق آشنا می کنیم.
 1. همیشه فهرستی از کارهایی که باید انجام دهند را تهیه و دنبال می کنند
بسیاری از افراد موفق به دقت اموری که باید در هر روز انجام دهند را برنامه ریزی و دنبال می کنند. یادداشت کردن این موارد، آنها را در مرکز توجه شما قرار می دهند و احتمال انجام آنها را بسیار افزایش می دهند. این افراد بطور معمول هر شب، فهرستی از اموری که باید روز بعد انجام شود را تهیه و بر اساس اهمیت، آنها را اولویت بندی می کنند و خود را مقید می دانند که در ساعات اولیه روز بعد دو مورد نخست ذکر شده در فهرست را به انجام برسانند.
 2. ذهن خود را درگیر موارد غیرضروری نمی کنند
افراد موفق تمرکز خود را بر تجربیات و مکالمات منفی قرار نمی دهند، اما از آنها درس می گیرند و تغییرات لازم را در روند کار خود ایجاد کرده و بر آنچه در همان لحظه رخ می دهد متمرکز می شوند. محققان دریافته اند که تمرکز حواس بهترین روش مبارزه با انتقاد از خود و احساسات منفی که می توانند مانع از موفقیت شوند است.
 3. خطرپذیرند
شکست در هر اقدامی ممکن است یکی از نتایج حاصله باشد. اما افراد موفق از اشتباهات خود برای بهتر شدن و پیشرفت کردن درس می گیرند. ممکن است فکر کنیم که کاملا نسبت به نتیجه گام بعدی که بر می داریم آگاهیم، ولی اگر با شکست مواجه شدیم باید از آن درس بگیریم و به تدریج بتوانیم موانع بین خود و موفقیت را از بین ببریم.
 4. بدون در دست داشتن کل اطلاعات قادر به تصمیم گیری هستند
با وجودیکه اطلاعات از اهمیت بسزایی برخوردارست، اما هیچوقت حصول اطمینان 100% ممکن نیست، یا حداقل زمانی که حرکت به جلو مطلوب است این امکان وجود ندارد. بسیاری از افراد موفق اظهار می کنند که به ندرت به تمام اطلاعاتی که برای اخذ یک تصمیم نیاز است دسترسی دارند. البته تصمیم گیری بدون هیچ پایه و اساسی اصلا صحیح نیست، اما باید به جای انتظار طولانی مدت برای دستیابی به اطلاعات کامل، قادر بود بر اساس آنچه در دست است تصمیمی عقلانی و کارشناسانه اخذ کرد.
5. سخاوتمندند
این ویژگی در واقع سرمایه گذاری در آنچیزی است که به عنوان کارما شناخته می شود. به افرادی که با مشکلات درگیر هستند فکر کنید. شاید کمک شما به آنها زندگی ایشان را تغییر دهد و نتیجه آن در زندگی شما نمود پیدا کند.
6. هر روز ورزش می کنند
نگاهی به اسامی بزرگ در دنیای کسب وکار بیاندازید. همه این افراد به سلامتی خود اهمیت می دهد. آدم هایی مانند مارک کوبان، ایلان ماسک و تیم کوک هر روز زمانی را صرف تمرین های هوازی و غیرهوازی می کنند. افراد موفق درک کرده اند که پیروی از یک برنامه تناسب اندام می تواند استرس را از آنها دور کند، ذهن آنها را از افکار منفی پاک کند و  آنها را در حل مشکلات یاری کند.
7. مثبت اندیش هستند
ریچارد وایزمن، روانشناسی از دانشگاه هرتفورد در انگلستان تحقیقی را در خصوص صد فرد بسیار خوش شانس و یا بسیار بدشانس انجام داده است. افراد خوش شانس در این گروه همیشه انتظار بهترین ها را دارند. انتظارات مثبت ما با کمک به مقاومت در برابر شکست به واقعیت تبدیل می شوند و ارتباطات ما را با دیگران به سمت و سویی مثبت سوق می دهند.
 8. هر روز زمانی را در سکوت و مراقبه می گذرانند
افراد موفق هر روز زمانی را به آرامش ذهن خود از طریق مراقبه یا دعا اختصاص می دهند. این حس آرامش و سکوت، تصویری بزرگ تر از زندگی را در مقابل دیدگانمان قرار می دهد. برای دستیابی به این سکوت باید لحظاتی از روز را با تمامی فناوری های موجود در دنیای مدرن خداحافظی کنید.
 9. شکرگزار نعمات هستند
افرادی که همیشه از اوضاع و شرایط شاکی هستند نمی توانند موفق باشند. 5 تا 10 دقیقه اول هر روز را به شکرگزاری برای روزی که در پیش رو دارید، توانایی و استعدادهایتان که شما را در کسب موفقیتهایتان کمک کرده بگذرانید. این گفته که افراد ناخشنود شکرگزار نیستند کاملا صحیح است. در مقابل افرادی که شاکر نعمات هستند همیشه شاد هستند. شادی بخشی از موفقیت است و افراد شاد از بهره وری بیشتر برخوردارند و این حس را به افرادی که با آنها کار می کنند نیز منتقل می کنند.
 10. همواره در حال یادگیری هستند
افراد موفق همواره به ارتقای دانش و اطلاعات خود از طریق دستیابی به دانش دیگران از طریق مطالعه یا گوش دادن مشغول هستند. به این ترتیب شما ذهن خود را آرام می کنید و در مورد روش هایی که در تصمیم گیری های بزرگ مورد استفاده قرار گرفته مطلع می شوید. تاریخ بشریت پر از افرادی است که دنیا را از طریق تخیلات خود تغییر داده اند. با مطالعه احوال این افراد شما هم انگیزه این حرکت را پیدا می کنید.
 11. به روابط خود بسیار اهمیت می دهند
در مطالعه ای 75 ساله که بر روی 268 فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد انجام شد، نتیجه گرفته شد که عامل بسیار مهمی که در سنین بالا سلامت و شادی فرد را تضمین می کند نوع روابط شخص است. افراد موفق هرگز کار را بر خانواده ارجح نمی دانند. بر عکس، این افراد در هنگام صرف وقت با خانواده هر نوع دستگاهی که بتواند ذهن آنها را از خانواده دور کند را کنار می گذارند.

برای شرکت خود آکادمی بازاریابی ایجاد کنید

 

  • کسی را به عنوان رهبر آکادمی مشخص کنید که از طریق سرمایه گذاران داخلی بتواند برنامه را به موفقیت برساند و مانند یک مدیر پروژه، روند پیش روی آن را سرعت بخشد. در شرکت های بزرگ، این امر وظیفه شخصی از بخش مدیریت منابع انسانی است.

 

مقاله ی پیش رو اقتبسای انحصاری از کتاب جدید Paul Roetzer با عنوان استراتژی ها و تکنولوژی هایی برای ساخت و اندازه گیری موفقیت کسب و کار است که توسط انتشارات Wiley منتشر شده است.

 

با رشد بازاریابی به شکلی عملکرد محور، دانشگاه ها در پرورش دانشجویانی که در این زمینه متخصص باشند، ناتوان هستند چرا که به سرعت در حال دگرگونی است. برنامه های آموزشی در حوزه های تجزیه و تحلیل، اتوماسیون، محتوا، ایمیل، موبایل، شبکه های اجتماعی و دیگر مباحث بحث برانگیز، پیوستگی کاملی با مباحث بازاریابی دارند.

 

دانشگاه ها هنوز هم نقش تاثیرگذاری در آماده سازی افراد حرفه ای در عرصه بازاریابی را ایفا می کنند ولی در پیش بینی می شود که در آینده نه چندان دور، این خود شرکت های تجاری باشند که ابتکار عمل در آموزش بازاریابان مدرن خود را به دست بگیرند.

 

شرکت هایی که عملکرد ایده آلی دارند، داوطلبانی در تمامی سطوح با صلاحیت های لازم پیدا می کنند ( داوطلبان با توانایی نگارش قدرتمند، دید جزیی بین، تجزیه و تحلیل صحیح، کنجکاو، پرانگیزه و تفکری استراتژیک) سپس آن ها این افراد را با ترکیبی از منابع داخلی و خارجی مورد آزمایش قرار می دهند و آن ها را در زمینه بازاریابی و تکنولوژی غوطه ور می کنند.

 

فقط 28 درصد از شرکت ها چنین آموزش هایی را به بازاریاب های خود ارائه می دهند و همین فرصت مناسبی برای شرکت های کوچک و بزرگ است که یک مزیت رقابتی ایجاد کرده باشند.

 

11 گام پیش رو برای ایجاد یک آکادمی درون سازمانی بسیار مهم و موثر خواهد بود:

 

۱) رهبر آکادمی را مشخص کنید

کسی را به عنوان رهبر آکادمی مشخص کنید که از طریق سرمایه گذاران داخلی بتواند برنامه را به موفقیت برساند و مانند یک مدیر پروژه، روند پیش روی آن را سرعت بخشد. در شرکت های بزرگ، این امر وظیفه شخصی از بخش مدیریت منابع انسانی است. به دنبال شخصی باشید که تغییرات دنیای دیجیتال در حوزه بازاریابی را به خوبی درک می کند و علاقه وافری به پیشرفت شرکت دارد.

 

۲) اهداف آکادمی را مشخص کنید

برای ایجاد آکادمی موفق بازاریابی نیاز به اهداف کاملا واضحی داریم. با این سوالات شروع کنید: چرا به یک آکادمی داخلی نیاز داریم؟ تا چه میزانی اهداف ایجاد آکادمی با اهداف بازاریابی شرکت مان هم سو است؟ ( فقط 4 درصد از شرکت ها مطمئن هستند که تلاش هایشان در حوزه آموزش بازاریابی هم سو با استراتژی های شرکت شان است. )

 

۳) رفتاری برای ارزیابی مهارت ها ایجاد کنید

زمانی که مهارت های لازم برای موفقیت در بازاریابی را کشف کردید، ارزیابی طراحی کنید که بازاریابان فعلی و آینده شما را درجه بندی کند. ساختاری برای درجه بندی تک به تک اعضای تیم منجر به شناخت توانایی ها و ضعف های آن ها می شود که منجر به ایجاد برنامه های درسی دقیق تر و برنامه ریزی توسعه شخصی خواهد شد.

همچین ارزیابی ها باعث می شود که نیازتان به خدمات برون سپاری شده و داخلی کاملا مشخص شوند. برای مثال اگر بخش توسعه برنامه های موبایل را به خارج از شرکت سپرده اید، دیگر لازم نیست که در داخل برنامه های درسی آن را بگنجانید.

 

۴) برنامه درسی را بسازید

یک فایل در Google Doc یا مکان هایی مشابه ایجاد کنید و اجازه دهید که مدیران ارشد بازاریابی در شرکت نظرات خود را درباره آموزش های مورد نیاز بنویسند. برنامه های درسی بالقوه می تواند به شکل دوره های آنلاین، گواهی نامه های صنعتی، کنفرانس ها، کتاب ها، وبینارها، سخنران های مهمان، توزیع دانش از طریق شبکه داخلی و … باشد.

 

۵) نقشه مسیرهای آموزشی استاندارد را تهیه کنید

زمانی که مهارت ها را ارزیابی کردید و برنامه درسی مشخصی نوشتید، زمان آن می رسید که نقشه مسیر آموزشی را ایجاد کنید. برای مثال:

پیگیری سازمانی: ایده آل برای بازاریابان تازه کار و شرکای تجاری خارجی. یک پیگیری سازمانی دوره های در زمینه پایه و اساس بازاریابی دیجیتال، فرایندهای اختصاصی، تکنولوژی های اساسی، زیربنای تجارت و صنعت، استراتژی بازاریابی و … ارائه می‌کند.

پیگیری بر پایه تجریه و تحلیل: بازاریاب ها باید قادر باشند که بتوانند داده های خام را به هوشمندی و این هوشمندی را به خروجی قابل لمس تبدیل کنند.

 

۶) برنامه هایی برای ارزیابی شخصی سازی شده افراد

برنامه پیشرفته شخصی سازی شده برای تک تک افراد تجربه آموزش را بسیار بهبود می بخشد. توانایی عمل در بازاریابی مدرن ممکن است مهمترین دارایی شما باشد پس باید به شکلی کاملا شخصی سازی شده به سمت آن حرکت کرد.

 

۷) حلقه ای برای جذب بازخوردها ایجاد کنید

تیم تان را تشویق کنید که نگرانی ها، سوالات و ایده های خود را با شما به اشتراک بگذارند. از تالارهای گفتگو و شبکه های اجتماعی داخلی برای به دست آوردن نظرات افراد تحت تعلیم خود استفاده کنید.

 

۸) سیستم هایی برای پشتیبانی ایجاد کنید

پیشتیبانی از دو طریق انجام می شود. یکی توسط منتورها (مربی ها) و دیگری توسط ایجاد گروه های آموزشی. منتورها با ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس، همواره همراه افراد در حال آموزش هستند و اعضای تیم را روی دوره های آموزشی متمرکز نگه می دارند. در گروه های آموزشی نیز می توان برای مثال با انتخاب یک کتاب و برگزاری جلساتی برای صحبت راجع به آن تیم را به پیش برد و ایجاد انگیزه کرد.

 

۹) ایمیل های اتوماتیک ارسال کنید

ایمیل هایی را بصورت مرتب زمان بندی کنید تا آخرین رویدادهای آموزشی را به مخاطبان و مدیران یادآوری کند و همچنین منابع مطالعاتی را در اختیار آنان قرار بدهد. برای مثال زمانی که شخص جدیدی به استخدام شرکت دربیاید، بصورت ایمیل هایی به او ارسال شوند و برنامه زمان بندی کلاس ها را یادآوری کرده و منابع مرتبط را معرفی کنند.

 

۱۰) سیستمی برای اندازه گیری میزان پیشرفت دوره ایجاد کنید

هرکسی دوست دارند که پیشرفت را ببیند و حس کند. نشان ها، مدال ها و لوح های تقدیر روش های متدوالی برای مشخص کردن پیشرفت اعضای تیم است.

 

۱۱) نحوه عملکرد خود را نقد و بررسی کنید

آکادمی های داخلی نیز باید همانند کمپین های بازاریابی یک ROI داشته باشند تا میزان تاثیرگذاری و نرخ بازگشت فعالیت های خود را بررسی کنند.

سازمان شما برای ایجاد یک تیم موفق و مدرن بازاریابی چه برنامه هایی را در پیش دارد؟

بازاریابی خود را ایجاد و شروع کنیم

 

  • برای هرقدمی که برمی دارید و هر جمله ای که می گویید خوب فکر کنید. اما در زمان عمل تا می توانید احساس و انگیزه خود را درگیر آن کنید. انرژی و هیجان شما در رفتار و شیوه سخن گفتن، تمام ابعاد فرایند بازاریابی را تحت تأثیر قرار می دهد.

 

مدت کوتاهی است که با این وبسایت آشنا شده ام. مقالات متعدد و تجربیات خواندنی آن بسیار مرا به خود جذب کرد. تلنگر بزرگی را در خود احساس کردم که می گفت تو نیز می توانی. با تشویق مؤسس وبسایت دستی برقلم آوردم تا اولین گام حرکت به سوی موفقیت را بردارم.

موضوعات مختلفی از ذهنم گذشت. اما فکر کردم در ابتدا اگر من به عنوان یک بازاریاب نتوانم خود را بازاریابی نمایم، چگونه می توانم این فرایند را درمورد یک محصول یا خدمت اجرا کنم؟ یک بازاریاب بدون اعتماد به نفس کافی، هرچقدر هم که تکنیک های مختلف را بیاموزد بازهم نمی تواند خود را یک بازاریاب بداند. چراکه بازاریابی کانالی است که شما خود را (که محصول یا خدمت جزیی از آن است) عرضه می کنید. مشتری مسحور شیوه عرضه شما خواهد شد. این سحر هرچقدر قویتر باشد نتیجه نهایی که فروش است وفاداری بیشتری را به دنبال خواهد داشت. تکنیک های بازاریابی قوت سحر شما را به عنوان بازاریاب افزایش می دهد. اما شروع آن تنها از خود شماست.
خود را بشناسید.
برای ارائه یک کالا باید تمام جوانب آن را مورد مطالعه قرار دهید. حال این کالا خود شما هستید. نقاط قوت و ضعف خود را روی کاغذ بیاورید. تصور کنید که برای خود کاتالوگ طراحی میکنید. ایده آل های خود را بیان کنید و فاصله ای که تا رسیدن به آنها دارید مشخص نمایید. این کار به شما کمک می کند تا جایگاه خود را پیدا کنید و برای رسیدن به ایده آل خود مسیریابی نمایید.
به خود ایمان داشته باشید.
اگر کالایی که می فروشید را زائد بدانید، ناخودآگاه این حس را به مشتری انتقال می دهید و تلاش بازاریابی شما نتیجه خوبی دربر نخواهد داشت. پس حال که کالا خود شما هستید، به خود ایمان داشته باشید تا مشتری نیز به شما مطمئن شود. اگر مشتری به شما ایمان پیدا کند هر کالا یا خدمتی را که به او معرفی کنید، شاید حتی تنها به این دلیل که شما آن را معرفی کرده اید، خریداری کند.
منطقی تصمیم بگیرید، احساسی عمل کنید.
برای هرقدمی که برمی دارید و هر جمله ای که می گویید خوب فکر کنید. اما در زمان عمل تا می توانید احساس و انگیزه خود را درگیر آن کنید. انرژی و هیجان شما در رفتار و شیوه سخن گفتن، تمام ابعاد فرایند بازاریابی را تحت تأثیر قرار می دهد.
خدا همیشه همراه توست.
خداوند متعال تغییر را برای کسی ایجاد می کند که خواهان تغییر باشد و به سمت تغییر حرکت کند. پس مطمئن باشید وقتی تصمیم بگیرید که بهترین راه بازاریابی را پیدا کنید، قطعا خواهید توانست. کافی است کمی هم به او توکل کنید.
نکات مطرح شده در بالا، چند پله از هزاران پله ای است که در راه رسیدن به موفقیت در بازاریابی باید طی کنیم. امید است تأثیر مثبت عمل به آنها را در روند فعالیت خود مخصوصاً اگر در ابتدای راه هستید، ببینید.

برای بالا رفتن فروش به نظرات تیم فروش گوش دهیم

 

  • برای حل مسائلی از این دست مدیران چه کاری باید انجام دهند؟ خب، واضح ترین جواب این است که باید از مشتریان خود بازخورد بگیرند. اما، پیش از آن باید تلاش کنند تا از کارکنان فروش خود، در مورد کارشان بپرسند و به جوابهای آنها خوب گوش فرا دهند.

 

هیچ مدیری نمی خواهد بشنود که تیم کاری اش به دلیل تجربه منفی مشتریان در برخورد با تیم فروش، به خوبی نفروخته اند. در واقع، فروش کم، که ناشی از تجربه منفی شخصی هر یک از مشتریان باشد، از عواملی چون تاخیر در چرخه فروش، تاثیر بیشتری دارد. بنابر تحقیقی، ممکن است ماه ها یا سالها طول بکشد تا تاثیر این عوامل منفی محو شود.

البته نباید عوامل دیگری چون برخی ناکارآمدی ها در فرآیند فروش را نیز نادیده گرفت. حدود 30 تا 50 درصد وقت تیم فروش به هدر می رود. به این معنا که آنها در تلاش بیهوده برای مجاب کردن مشتری اند و اگر این رفتار تصحیح شود، میزان فروش بالاتر خواهد رفت.
برای حل مسائلی از این دست مدیران چه کاری باید انجام دهند؟ خب، واضح ترین جواب این است که باید از مشتریان خود بازخورد بگیرند. اما، پیش از آن باید تلاش کنند تا از کارکنان فروش خود، در مورد کارشان بپرسند و به جوابهای آنها خوب گوش فرا دهند.
مدیران باید عملکردهای ضعیف و تکرارشونده بخش فروش را جستجو کرده و موانع را بیابند . به عنوان مثال، سوال هایی از این دست را باید از خود بپرسند که، آموزش موثر بوده است یا ابزار فروش؟ بسیار مهم است که مدیران با درک الگوهای منفی و مثبت، و فراهم کردن بازخوردهای بسیار مهم از بازاریابی، به فروشندگان خود کمک کنند تا به صورتی هماهنگ با یکدیگر در ارتباط باشند.
یکی دیگر از راهبرد های موثر برای جمع آوری بازخورد مفید از کارمندان این است که، از آنها بخواهید تاکتیک هایی را که برای رسیدن به موفقیت می تواند به آنها کمک کند را برشمرند. در مورد راه هایی که برای فروش بهتر می شناسند، از آنها سوال کنید و بر روی جواب های آنها دقیق شوید و به اطلاع دیگر اعضای تیم فروش نیز برسانید.
پس از این مرحله، شما به عنوان مدیر فروش، لازم است این سوال را از خود بپرسید که: چه اقداماتی باید انجام دهید تا سازمان خود را به سمت تاکتیک هایی که واقعا مفید هستند، هدایت کنید؟
اگر تیم فروش شما بیشتر وقت خود را صرف جواب دادن یا زنگ زدن تلفن می کنند تا پیام های فروش خود را به گوش مشتریان برسانند، تنها وقتشان را تلف می کنند. به جای آن، باید درگیر یک گفتگوی سازنده با مشتری شوند و در برابر مسائلی که مشتریان واقعا با آن مواجهند، کالا یا خدماتی را پیشنهاد دهند.

دلیل اشتباه بیشتر شرکت ها در برند سازی چیست

 

  • همچنین می توان در مورد برند سازی بر حسب جدیدترین و پرنفوذترین رسانه های جمعی، نرم افزارهای تلفنهای هوشمند و …، فکر کرد. برند سازی چیزی شبیه ریاضیات یا مهندسی نیست که از قوانینی مشخص تبعیت کند، اما همانند همه فعالیتهای انسانی می توان با دنیای واقعی، آنرا، بر حسب عقل جمعی مرتبط کرد و تاثیرش را بر فضای کسب و کار مشاهده کرد.

 

با ارزش ترین دارایی یک شرکت، برند آن است. برند یک شرکت تنها دارایی آن است که اگر درست مدیریت شود، دچار استهلاک نمی شود و هرگز سقوط نمی کند. اختراعات منقضی می شوند، نرم افزارها کهنه می شوند، ساختمانها فرو می ریزند، ماشین آلات فرسوده می شوند و … اما یک برند اگر به خوبی مدیریت شود، سال به سال بر ارزش آن افزوده می شود.
با وجود این ویژگی منحصر به فرد، مفهوم برند به مدت طولانی اشتباه فهمیده می شد و (حداقل به لحاظ تاریخی) آن را به سختی می توان همچون فروش، سهم بازار، قیمت سهام یا درآمد، اندازه گیری کرد و گزارشی از آن تهیه کرد.

بنابر این، سوء برداشتهایی در مورد معنای برند وجود دارد. برخی از آن به عنوان “شهرت” یاد کرده اند. همه شرکت ها به شدت مراقب اند تا به شهرت آنها آسیبی نرسد و از این روست که برند سازی به نوعی مدیریت شهرت معنا می شود.
بسیاری از رهبران کسب و کار بر این باورند که برند سازی، بخشی از مقوله بازاریابی است. اما در واقع بسیار گسترده تر از آن است. برند شامل همه چیزهایی است که یک شرکت انجام می دهد، از لوگوی بر روی سربرگ آن و شیوه تنظیم شکایت مشتری گرفته تا یونیفرمی که کارمندان می پوشند. بنابراین هر آنچه در شرکت شما انجام می شود و یا شکست می خورد، مستقیما بر تصوری که از برند شما وجود دارد تاثیر می گذارد.
اجازه دهید با چند مثال این را توضیح دهم. چند وقت پیش برای خرید یک نوشیدنی به فروشگاهی رفتم. روی قوطی آن شعار زیر نوشته شده بود: ما همیشه با شما همچون اشراف زادگان رفتار می کنیم. مطمئن هستم که افرادی که این پیام را نوشته اند بهترین نیات را داشته اند، اما این پیام، با ظاهر نه چندان تمیز فروشگاه نمی خواند.
به عنوان مثال دیگر، تیتری که سیتی بانک از آن استفاده کرده است، چنین بود: “ثبات امروز، امنیت فردا“. مطمئن بودم که کسی این پیام را جدی نمی گیرد. چرا که نه تنها سیتی بانک متاثر از بی ثباتی بازار بود بلکه خود یکی از عوامل ایجاد آن بود. بنابر این شرکتی که خود، از به وجود آورندگان بی ثباتی است نمی تواند تبلیغ ثبات و امنیت داشته باشد.
اما موارد برعکسی نیز وجود دارد. مثلا، در مورد یکی از دوستان که از فروشگاهی، کفش خریده بود. بعد از چند روز تلفنی از فروشگاه به او زده شد و از او در مورد رضایتش از کفش پرسیده شد. سپس به عنوان تشکر یک ساک ورزشی به صورت رایگان برای او فرستادند. واضح بود که بعد از آن، این دوست من، مشتری دائمی این فروشگاه شد.
برند سازی موثر، محصول یا خدمات یک شرکت را بیشتر در معرض دید قرار می دهد و باعث کسب اعتبار می شود و این، موجب جلب توجه و افزایش فروش می شود. در واقع، مشتریان بیشتر متمایل اند برای محصولات و خدماتی از شرکت های مورد اعتماد، پول پرداخت کنند. برند سازی همچنین می تواند پویایی درون سازمانی در زمینه استخدام و گردش مالی کارکنان را بهبود بخشیده و بر روی معیارهای مالی نیز تاثیر بگذارد.
همچنین می توان در مورد برند سازی بر حسب جدیدترین و پرنفوذترین رسانه های جمعی، نرم افزارهای تلفنهای هوشمند و …، فکر کرد. برند سازی چیزی شبیه ریاضیات یا مهندسی نیست که از قوانینی مشخص تبعیت کند، اما همانند همه فعالیتهای انسانی می توان با دنیای واقعی، آنرا، بر حسب عقل جمعی مرتبط کرد و تاثیرش را بر فضای کسب و کار مشاهده کرد.

اسم شرکت چه تاثیری روی موفقیت شرکت دارد

 

  • ابزار Google alerts را برای نام شرکت خود تنظیم کنید. از رسانه های اجتماعی برای رصد اینکه نام شرکت شما چقدر و به چه ترتیبی مورد اشاره گرفته، استفاده کنید و ببینید که آیا برند شما به درستی و برای اهداف مربوط به فعالیتهای آن جستجو شده و یا به غلط برای اهدافی دیگر؟

گفته می شود که انتخاب یک نام مناسب برای کسب و کار، معمولا کاری مشکل است که نیاز به اطلاعاتی در زمینه هنر، علم و … دارد. یک نام خوب می تواند نه تنها به راحتی به خاطر سپرده شود بلکه به گونه ای بر انگیزاننده نیز باشند و در عین حال توصیف کننده کاملی از فعالیتهای برند باشند.

 برخی از شرکتها نیز نامی انتخاب کرده اند که در عین حالی که توصیف کننده فعالیتهای شرکت است، حالتی طنز آلود نیز دارد و به این ترتیب برای مردم جذاب است. در اینجا چند نکته برای نام گذاری بهتر کسب و کارتان ارائه می کنیم:

1) از گذاردن نام خودتان بر روی شرکت اجتناب کنید. اگر خودتان شخصیت شناخته شده و برجسته ای هستید، نامیدن شرکت به اسم خودتان اشکالی ندارد در غیر اینصورت این کار را انجام ندهید. مثلا Steven King که نام خود وی برجسته تر از عنوان کتابهایش است ولی بسیاری دیگر از نویسندگان عنوان کتاب برجسته تر از نام خود نویسنده است. بنابر این، در صورتی که شهرتی ندارید از اسم گذاری به نام خودتان صرف نظر کنید.

2) از اینکه نام انتخابی تان در فضای مجازی موجود است، آگاهی داشته باشید. در هنگام انتخاب نام برای وب سایت شرکت، می توانید از نامهای اختیاری که لزوما مرتبط به ویژگیهای اساسی برند شما نیستند، استفاده کنید. بدین معنا که این نامها می توانند دامنه بیشتری در فضای مجازی به خود اختصاص دهند. به خاطر داشته باشید که در نامیدن سایت شرکت خود به نامهای مشابهی که در فیسبوک، توییتر و … وجود دارند توجه کرده باشید.

3) یک بازی فکری راه بیاندازید. با تعدادی از دوستان تان، تمام کلماتی که به ذهن تان می رسد را لیست کنید و درباره آنها با یکدیگر بحث کنید. جنبه سرگرمی به کار خود بدهید و از حالت جدیت خارج کنید. در نهایت اسمی را که دوست دارید و احساس خوشایندی نسبت به آن دارید انتخاب کنید و سپس در بازار جستجو کنید و یا از طریق فضای مجازی نظر سنجی کنید که کدام نام بیشتر مورد توجه مردم قرار گرفته است. در نهایت، این نام را به لحاظ دامنه اینترنتی و حفاظت در برابر علائم تجاری دیگر، مورد بررسی قرار دهید.

4) در مورد اینکه این نام در فضای مجازی چگونه به نظر می رسد، تحقیق کنید. مطمئن شوید که افراد به راحتی می توانند در نوار آدرس اینترنت، نام برند شما را بنویسند و آنرا جستجو کنند. مثلا آدرس اینترنتی مربوط به نمایشگاه زنان این چنین است: www.womensexpo.com که برای بسیاری از افراد اینگونه خوانده می شود: Women Sex Po.

5) ابزار Google alerts را برای نام شرکت خود تنظیم کنید. از رسانه های اجتماعی برای رصد اینکه نام شرکت شما چقدر و به چه ترتیبی مورد اشاره گرفته، استفاده کنید و ببینید که آیا برند شما به درستی و برای اهداف مربوط به فعالیتهای آن جستجو شده و یا به غلط برای اهدافی دیگر؟

ویژگی های یک رهبر موفق و موثر

افزودن نوشته

 

  • سعی کنید روی کارمندان تان تمرکز داشته باشید نقاط قوت و ضعف آنان را در نظر بگیرید و تشخیص دهید که افراد در چه پستی می توانند بهتر عمل کنند در نتیجه با شناخت کارمندان تان بهتر می توانید روی آنان تاثیر گذاشته و در قلب شان نفوذ کنید.

 

برای اینکه رهبری موثر برای کسب و کار خود باشید قبل از هر کاری لازم است  که این تفکر که رهبری ذاتی است را از ذهنمان پاک کنیم. همه مابالقوه می توانیم رهبری کنیم.


در صورتی که بتوانیم به رهبری به عنوان یک فرآیند نگاه کنیم  و بدانیم هر تعریفی که ماهیت فرآیندی دارد، نیاز به مهارت دارد و رهبری مهارتی است که نیاز به یادگیری دارد. در این مقاله به رهبری با دید جدیدی می نگرد و سعی دارد فرآیند رهبری کسب و کار را قدم به قدم شرح دهد.

دکتر جان سی مکس می گوید مقیاس واقعی رهبری و مدیریت  نفوذ است، نه کمتر نه بیشتر. قبل از اینکه یاد بگیریم  چرا رهبری با قدرت و نفوذ سر و کار دارد، باید بفهمیم  که رهبری و نفوذ چه معنایی دارند. رهبری، قدرت هدایت و راهنمایی کردن است و نفوذ، توانایی تأثیر گذاشتن روی افراد است به طوریکه بدون اعمال زور و فشار، آنها را به انجام کاری ترغیب نمائیم.

والتر ینیس می گوید: بدترین و خطرناکترین تصور غلط در مورد رهبری این است که رهبران ذاتاً رهبر به دنیا می آیند. این باور یعنی اینکه مردم این قدرت را دارند یا ندارند، واقعاً بی معنی است. و در واقع عکس این مسئله صحیح است بطوریکه شما با طی کردن قدم های ذیل به خوبی درک خواهید کرد که رهبران، ساخته می شوند نه اینکه به دنیا می آیند.

اولین قدم
اولین قدم و مهمترین آن نفوذ در خودتان است. بدین منظور در وهله اول باید خود را بشناسید و روی خود تان تمرکز کنید، نقاط قوت و ضعفتان را مشخص و با استفاده از نقاط قوت سعی کنید ضعفهایتان را بر طرف سازید و نیز با توجه به حساسیت هایتان، خود را آماده سازید. زیرا تا زمانی که پرورش پیدا نکنید نمی توانید وارد مرحله بعدی که شناخت دیگران است شوید زیرا خود شناسی کلید معرفت است.

دومین قدم
سعی کنید روی کارمندان تان تمرکز داشته باشید نقاط قوت و ضعف آنان را در نظر بگیرید و تشخیص دهید که افراد در چه پستی می توانند بهتر عمل کنند در نتیجه با شناخت کارمندان تان بهتر می توانید روی آنان تاثیر گذاشته و در قلب شان نفوذ کنید.

سومین قدم
عملکرد رهبران موفق را مورد برسی قرار دهید، الگوهای رفتاری که مناسب با کسب و کار شماست را از آنان بیاموزید و مهارت هایی را که لازمه رهبری است مانند مهارت مذاکره، ارتباط موثر، گوش دادن موثر، را در خود تقویت کنید تا ملکه ذهن شما شده و بصورت ناخوداگاه آنها را به کار ببرید.

قدم چهارم
الگوهای موثر رهبری  را  بررسی کنید و الگویی را که مناسب کسب و کار شماست بر حسب نیاز بکار بگیرید و بدانید که الگوهای رهبری در همه کسب و کارها مشابه نیستند بلکه این شما هستید که با طی کردن قدم های فوق تشخیص می دهید کدام الگو مناسب کسب و کار شماست.

پس شما نیز مانند رهبران بزرگ تجارت می توانید کسب و کار خود را رهبری نمائید به شرط اینکه در همه حال در حال یادگیری و کسب مهارتهای رهبری باشید.
نویسنده: مریم رنجبری پور

برای تبلیغات موثر برنامه داشته باشیم

  • برای موفقیت در دنیای تجاری امروز باید هدفتان را بطور دقیق مشخص کنید. مصرف کنندگان محصول شما چه کسانی و در چه سن و سالی و با چه جنسیتی هستند؟ در این مورد مثالی جالب برای شما دارم و ان اینکه ۶۵٪ تصمیمات خرید کت و شلوار آقایان توسط خانم ها انجام می شود.

 

 

فراموش نکنید که اگر برنامه ریزی دقیقی برای تبلیغات کسب و کار خود نداشته باشید ممکن است تا ۹۰٪ از بودجه تبلیغاتی خود را به هدر بدهید. در واقع بهتر است بدانید که برنامه ریزی کلید موفقیت یک برنامه تبلیغاتی است.

برای اینکه بتوانید یک برنامه تبلیغات برای کسب و کار خود داشته باشید می بایست به ۵ پرسش پاسخ دقیق دهید:

۱) محصول و یا خدمتی که ارائه می دهید چیست؟
در گام نخست باید نقاط قوت و یا ضعف محصول و یا خدمت خود را بشناسید. مشتریان فعلی شما در مورد کسب و کار شما چگونه فکر می کنند؟ همچنین سعی کنید که رقبای خود را بیشتر بشناسید و ببینید آنها در تبلیغات خود چه می کنند و از چه رسانه هایی استفاده می کنند؟

۲) در تبلیغات خود می خواهید چه قولی بدهید؟
آگهی تبلیغاتی شما می بایست انگیزه ای در مخاطب برای خرید ایجاد کند. این انگیزه که در مشتری ایجاد می شود باعث می شود که محصول شما بفروش برسد. بعنوان مثال یکی از شرکت های تولید کننده چای در ایران تبلیغی در تلویزیون پخش می کند که در آن اعلام می کند با خوردن آن چای خستگی از تن شخص مورد نظر پس از خوردن چای در می رود و بنظر من این نوع از تبلیغ یک تبلیغ موثر در افزایش فروش است.

۳) هدف تبلیغات شما چه کسانی هستند؟
برای موفقیت در دنیای تجاری امروز باید هدفتان را بطور دقیق مشخص کنید. مصرف کنندگان محصول شما چه کسانی و در چه سن و سالی و با چه جنسیتی هستند؟ در این مورد مثالی جالب برای شما دارم و ان اینکه ۶۵٪ تصمیمات خرید کت و شلوار آقایان توسط خانم ها انجام می شود. پس کسب و کاری که محصول آن کت و شلوار است بهتر است تمرکز آگهی تبلیغاتی خود را بر روی رسانه ای قرار دهد که مخاطب و بیننده ان خانم ها هستند.

۴) هدف شما از تبلیغات چیست؟
اینکه بدانید شما برای افزایش آگهی و بالا بردن شناختن مردم از کسب و کار شما (تقویت برند و یا افزایش آگاهی مخاطب از برند شما) تبلیغ می کنید و یا به افزایش فروش مقطعی فکر می کنید در برنامه ریزی تبلیغات شما به شدت تاثیر خواهد گذاشت. لطفاً اهداف دقیق خود را مکتوب کنید و بعد استراتژی تبلیغاتی خود را طرح ریزی کنید.

۵) بودجه تبلیغاتی شما چقدر است؟
بی شک برای اجرای یک برنامه تبلیغاتی نیاز به بودجه است اما نه لزوماً یک بودجه گزاف. بنظر من با استفاده از خلاقیت می توان تبلیغاتی را برنامه ریزی کرد که بسیار از کسب و کارهای بزرگ را پست سر گذاشت.
اما به یاد داشته باشید که برای شروع یک برنامه تبلیغاتی مدون و یکپارچه نیاز به بودجه است و شما قبل از هر کاری می بایست منابع مالی لازم برای اجرای برنامه تبلیغاتی خود را پیش بینی کنید. بعنوان مثال من در شرکتی که اخیراً مشاور بازاریابی آنها شده ام، توانستم نظر هیئت مدیره آن شرکت را نسبت به تهاتر محصول آن شرکت در ازای تامین بودجه تبلیغاتی جلب کنم. اینکار باعث شد که بتوانیم بودجه قابل توجه ای برای تبلیغات این شرکت در اختیار بگیریم.