باشگاه مشتری ها را ایجاد کنیم

  • پس از انتخاب مزایای مناسب برای باشگاه، تدوین یک مفهوم مالی منطقی، دومین مرحله مهم در تأسیس یک باشگاه مشتری است. صرف هزینه بر روی یک باشگاه به عنوان یک هزینه نیست، بلکه به عنوان یک سرمایه گذاری بر روی یک ابزار است.

 

در بازاریابی رابطه‌ای هدف فقط جذب مشتریان جدید نیست بلکه حفظ و گسترش رابطه با آن‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار است. سازمان‌ها از استراتژی‌های بازاریابی مختلفی به منظور ایجاد روابط با مشتریان خود استفاده می‌کنند، یکی از این استراتژی‌ها باشگاه مشتریان است.

 

باشگاه مشتری، یک واحد ایجاد ارتباط با افراد و یا سازمان‌ها است. این باشگاه توسط یک سازمان با هدف فعال کردن مشتریان و افزایش وفاداری آن‌ها ایجاد می‌شود. باشگاه مشتریان یکی از انواع برنامه‌های وفاداری مشتری است. مانند سایر فعالیت‌های برنامه‌های وفاداری هدف اصلی در باشگاه مشتریان ایجاد روابط بلندمدت است.

 

 

 

تلاش‌های بازاریابی بر حفظ مشتریان موجود برای تکرار خرید به جای جذب مشتریان جدید متمرکز شده است. تحقیقات نشان می‌دهند که تنها درصد کمی از مشتریان بیشترین فروش شرکت را تشکیل می‌دهند. به طور معمول 80 درصد از درآمد حاصل از 20 درصد از مشتریان است. بنابراین هدف قرار دادن این مشتریان برای سازمان مفید خواهد بود. عرضه‌ی برنامه‌های وفاداری مشتریان این حس را در مشتریان شما ایجاد می‌کند که آن‌ها خاص هستند و شما به آن‌ها اهمیت می‌دهید.
گام‌های ایجاد باشگاه مشتریان:
چندین مرحله برای ایجاد یک باشگاه مشتری موثر وجود دارد. برای ایجاد یک باشگاه مشتری باید کل سازمان و اعضای بخش‌های مختلف را درگیر کرد. علاوه بر این‌ها قبل از شروع هر کاری برای ایجاد یک باشگاه مشتری به این سوال صادقانه پاسخ دهید که آیا محصولات یا خدمات ما واقعا ارزشش را دارد؟ اگر محصولات خود را قدیمی می‌دانید هرگونه سرمایه‌گذاری روی باشگاه مشتری هدر دادن وقت و پول‌تان خواهد بود.
1) تعیین هدف باشگاه
توجه کنید که باشگاه مشتریان خود را به سرعت ایجاد نکنید بلکه آن باید یک ابزار بازاریابی قدرتمند برای ایجاد روابط بلند مدت شما باشد. اهداف باشگاه را کاملا واضح تعریف کنید. از اهداف مهم باشگاه‌های مشتری می‌توان به حفظ و نگهداری مشتریان، جذب مشتریان جدید، پشتیبانی از مشتری، افزایش مصرف، بهبود روابط عمومی و غیره اشاره کرد.
2) تعیین گروه هدف
گروه هدف برای باشگاه مشتریان خود را مهم‌ترین مشتریان خود قرار دهید، آن‌هایی که بخش عمده‌ای از کسب‌وکار شما را تشکیل می‌دهند. حفظ این روابط برای موفقیت آینده‌ی شما حیاتی است. مشتریان دیگر و مشتریان بالقوه هم از باشگاه مستثنی نیستند، اما تمرکز اصلی بر روی توسعه‌ی برنامه‌ای است که متناسب با نیازهای مشتریان اصلی باشد. دیگر مشتریان هم از این برنامه بهره‌مند خواهند شد اما شما نیازهای خاص آن‌ها را در نظر می‌گیرید. تصمیم در مورد تعریف گروه هدف باشگاه تا حد زیادی به گستردگی یا محدودیت اهداف باشگاه بستگی دارد. اگر هدف شما ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی کامل درباره مشتریان است، آنگاه تعریف جامعی از گروه هدف، لازم است. اما اگر برای تامین امنیت کسب‌وکار از حساب‌های کلیدی استفاده می‌کنید تمرکز مناسب‌تر است.
3) تعیین مزایای باشگاه
انتخاب منافع درست و مناسب باعث موفقیت باشگاه خواهد شد. این مزایا باید ارزش بالایی برای اعضا داشته باشند. برای یافتن ترکیب مناسبی از مزایا سه مرحله وجود دارد. یک: استفاده از طوفان مغزی برای تهیه‌ی منافع بالقوه که بر روی نیازهای گروه هدف تمرکز دارد. دو: فیلتر کردن و انتخاب مزایای ارزشمند سه: تحقیق پیمایشی بر روی مزایایی که بهترین شناخته شده‌اند. باشگاه مشتریان دارای یک چرخه‌ی عمر است و به طور مداوم باید بهبود یافته و توسعه پیدا کند. بنابراین شما باید برخی از ارزش‌های مهم را ذخیره نگه دارید.
4) تعیین نوع باشگاه‌ مشتری
باشگاه‌های مشتری را می‌توان به دو گروه باز و محدود تقسیم کرد. فرم مناسب به اهداف، گروه‌های هدف و چهارچوب فردی بستگی دارد. باشگاه باز: همانطور که از اسم آن مشخص است هزینه و شرایط خاصی ندارد. برای سازمان‌هایی که به عضو نیاز دارند مناسب است و اغلب اعضا از تمام امکانات باشگاه استفاده می‌کنند. باشگاه محدود: در این باشگاه افراد برای عضو شدن باید حق عضویت بپردازند و اغلب یک فرم کامل را پر خواهند کرد. در هر دو اطلاعاتی که راجع به مشتریان به دست می آوریم با ارزش ترین منبع جهت برنامه ریزی های آینده است. در واقع به منظور به دست آوردن وفاداری مشتری بایستی یک تصویری از مشتری وجود داشته باشد .
5) تدوین یک مفهوم مالی:
پس از انتخاب مزایای مناسب برای باشگاه، تدوین یک مفهوم مالی منطقی، دومین مرحله مهم در تأسیس یک باشگاه مشتری است. صرف هزینه بر روی یک باشگاه به عنوان یک هزینه نیست، بلکه به عنوان یک سرمایه گذاری بر روی یک ابزار است.
6) برقراری ارتباطات:
باشگاه مشتری عمدتا با سه گروه ارتباط برقرار می‌کند: اعضای باشگاه، کارکنان سازمان حامی و افراد محیط خارجی مانند رسانه‌ها. باشگاه باید اطلاعاتی درباره‌ی محصولات جدید دریافت کنند و باید با رسانه‌ها ارتباط داشته باشند تا بتوانند اعضای جدیدی جذب کنند.

درگیر شدن همه کارمندان در فرایند فروش مهم است

 

  • بخش‌های دیگر شرکت شما به طور غیرمستقیم می‌توانند فروش را تحت تاثیر قرار دهند. تیم حسابداری شما می‌تواند با تعقیب فاکتورها و سفارشات خرید زمان تیم فروش را آزاد کند. آن‌ها همچنین می‌توانند فروشندگانی با اطلاعات در مورد الگوی هزینه‌های مشتری فراهم کنند و هزینه‌ها را تحت کنترل نگه دارند.

 

شما ممکن است تیم فروش فوق‌العاده‌ای داشته باشید، اما اگر بقیه اعضای شرکت را به فروش و حمایت از روند فروش تشویق نکنید، یک فرصت طلایی را از دست داده‌اید. فقط تیم فروش نیست که باید فروش را انجام دهد، برای داشتن فروش صعودی شما به کمک همه‌ی کارکنان نیاز دارید.

 

 

 

 

واحد بازاریابی:
یک واحد بازاریابی خوب فروش را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می‌دهد. آن‌ها باید بازارهای جدید و موثر را برای رویکرد شما تشخیص بدهند و کمک کنند تا مشتریان موثر در آینده را پیدا کنید. واحد بازاریابی همچنین می‌تواند توسعه‌ی محصول را تحت تاثیر قرار دهد و به شما جهت طراحی استراتژی‌های قیمت‌گذاری و ایجاد خلاقیت‌ها کمک کند.
خدمات مشتریان:
با گوش دادن به بازخوردهای مشتریان، مردم در جایگاه نخست برای شناسایی مشکلات هستند. تیم خدمات به مشتریان برای بهبود خدمات و محصولات به بازخوردهای مشتریان گوش می‌دهند و با ارائه‌ی خدمات عالی به مشتریان بهره‌وری را بهبود می‌بخشند. علاوه بر فروش موثر، خدمات به مشتریان می‌تواند مشتریان را برای تکرار خرید تشویق کند، در صورتی که تجربه‌ی مشتری مثبت باشد.
حسابداری
بخش‌های دیگر شرکت شما به طور غیرمستقیم می‌توانند فروش را تحت تاثیر قرار دهند. تیم حسابداری شما می‌تواند با تعقیب فاکتورها و سفارشات خرید زمان تیم فروش را آزاد کند. آن‌ها همچنین می‌توانند فروشندگانی با اطلاعات در مورد الگوی هزینه‌های مشتری فراهم کنند و هزینه‌ها را تحت کنترل نگه دارند.
فناوری اطلاعات
ممکن است در ابتدا فکر کنید که تیم IT نمی‌تواند بر افزایش فروش شما تاثیر بگذارد، اما وظایف کلیدی در این بخش می‌توانند نقش مهمی را در افزایش فروش داشته باشند. تیم فناوری اطلاعات می‌تواند برای حمایت از تیم فروش از نرم‌افزارها و سخت‌افزارهایی را شناسایی کند مانند CRM. همچنین می‌توانند دسترسی از راه دور را برای تیم فروش فراهم کنند تا زمانی که آن‌ها در جاده‌ها هستند بتوانند کار کنند.
تیم تحویل:
تیم تحویل زمانی که با مشتریان ارتباط برقرار می‌کند می‌توانند یک تجربه‌ی مثبت به مشتریان ارائه کنند و مانند بخش خدمات به مشتریان برای بهبود محصولات و خدمات به پیشنهادات مشتریان گوش دهند. اگر تیم تحویل به خوبی وظایفش را انجام ندهد نرخ بازگشت خریداران کم خواهد شد.
بنابراین، در حالی که بخش فروش شما ممکن است فوق‌العاده باشد در انزوا و به تنهایی نمی‌تواند کار کند. تیم فروش باید از کمک‌های سایر بخش‌ها استفاده کند تا بتواند یک فروش موثر و صعودی داشته باشند. به طور کلی فروش فعالیتی است که تقریبا هر کسی می‌تواند در آن درگیر شود و باید درگیر شود.

برای شروع یک کسب و کار چه اشتباهاتی انجام می دهیم

  • برنامه‌ریزی ممکن است خسته‌کننده باشد، اما نداشتن یک برنامه‌ی قوی و مشخص اولین قدم برای شکست کسب‌وکار شما خواهد بود. از برنامه‌های مهم که باید قبل از هر کاری آن‌ها را تنظیم کنید برنامه‌ی کسب‌وکار، برنامه‌ی مالی و برنامه‌ی بازاریابی است.

 

شروع یک کسب‌وکار آسان نیست. معمولا همه در ابتدا به موارد زیادی فکر می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند که آن‌ها را رعایت کنند. اما ممکن است بر اثر فشارهایی که در ابتدای کار ایجاد می‌شوند یک تصمیم ضعیف بگیرند و این تصمیم ضعیف به موفقیت آن‌ها صدمه بزند و یا حداقل آن‌ها را عقب بیاندازد.
چندین اشتباه رایج و خطرناک وجود دارد که صاحبان کسب‌وکارها معمولا انجام می‌دهند و بر روی کسب‌وکار خود اثر منفی می‌گذارند. با مطالعه‌ی این اشتباهات از انجام آن‌ها در کسب‌وکارتان اجتناب کنید.

 

 

1) نداشتن برنامه‌ی مشخص
برنامه‌ریزی ممکن است خسته‌کننده باشد، اما نداشتن یک برنامه‌ی قوی و مشخص اولین قدم برای شکست کسب‌وکار شما خواهد بود. از برنامه‌های مهم که باید قبل از هر کاری آن‌ها را تنظیم کنید برنامه‌ی کسب‌وکار، برنامه‌ی مالی و برنامه‌ی بازاریابی است. علاوه بر این‌ها داشتن برنامه برای تبلیغات از اهمیت فراوانی برخوردار است. برنامه ریزی به عنوان یک اصل بسیار مهم و پذیرفته شده برای شروع و مدیریت هر کسب و کاری است.
2) نداشتن هدف
زمانی که شما برای اولین بار کسب‌وکارتان را راه‌اندازی می‌کنید، اهداف به شما جهت خواهند داد. دلیل اصلی شکست بسیاری از کسب‌وکارها نداشتن هدف است. اهداف شما باید هوشمندانه، قابل اندازه‌گیری و دستیابی باشد و آن‌ها را کمی چالش برانگیز انتخاب کنید تا باعث ایجاد روحیه و انگیزه در تیم کاری شما شود. هدف‌گذاری بیش از حد پایین و یا بالا هر دو می‌توانند به یک اندازه مانعی برای موفقیت یک کسب و کار جدید باشند.
3) توجه نکردن به نقاط قوت و ضعف
ارزیابی دقیق از نقاط قوت و ضعف در شروع هر کسب‌وکاری از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر نقاط قوت به درستی تشخیص داده نشود احتمال موفقیت در مقابل رقبا بسیار کم خواهد بود. همچنین آگاه نبودن از نقاط ضعف مشکلات بسیاری را در آینده به وجود خواهد آورد.
4) اجتناب از فناوری‌های جدید
فن‌آوری‌های جدید اغلب فرصت‌های جدیدی را برای کسب‌وکارها فراهم می‌کنند. آن‌‌ها همواره کمک می‌کنند تا کسب‌وکارها بیشتر موثر باشند. فن‌آوری‌های جدید در ابتدا ممکن است تهدیدآمیز و نیازمند یادگیری باشند، اما عدم تمایل به انطباق با پیشرفت‌های فناوری می‌تواند در کوتاه‌مدت و بلندمدت صدمه‌های زیادی به کسب‌وکار شما بزند.
5) ترس از بازاریابی
بازاریابی اشکال مختلفی دارد، بازاریابی دهان به دهان، بازاریابی سنتی و بازاریای اینترنتی. ما نمی‌توانیم بگوییم که کدام مجموعه بهتر عمل خواهد کرد، این بستگی به شما و کسب‌وکارتان و مهم‌تر از همه مخاطبان‌تان دارد. چیزی که مطمئنن باید انجام دهید بازاریابی است حال براساس کسب‌وکارتان خودتان باید تشخیص بدهید که کدام نوع بازاریابی برای شما بهتر خواهد بود. این‌که فکر کنیم بدون بازاریابی کسب‌وکارمان خود به خود رشد خواهد کرد یک اشتباه بزرگ است.
6) برنامه‌ریزی برای یافتن مشتریان جدید و فراموش کردن مشتریان فعلی
هزینه‌های یافتن مشتریان جدید بسیار بیشتر از حفظ مشتریان فعلی است. تلاش برای حفظ ارتباط نزدیک با مشتریان فعلی از کارآمدترین برنامه‌های بازاریابی است. برای حفظ مشتریانی که در آغاز کسب‌وکارتان پیدا می‌کنید برنامه‌ریزی کنید. اگر مشتریان فعلی از شما راضی باشند چه بسا باعث جذب مشتریان جدید به کسب‌وکار شما شوند.

 

 

7) افراط در هزینه‌ها
شروع یک کسب‌وکار نیاز به سرمایه‌گذاری‌های بزرگ ندارد، اما برخی از صاحبان کسب‌وکارها احساس می‌کنند که باید هزینه‌ی زیادی برای خرید بهترین تجهیزات، نرم‌افزارها و غیره بپردازند. معمولا به همان اندازه گزینه‌های قابل دوام و در دسترس وجود دارد. محدود کردن این ولخرجی‌ها همواره ایده‌ی بسیار خوبی بوده است.
8) نداشتن تعهد
بسیاری از صاحبان کسب‌وکار ممکن است به صورت تفننی کاری را آغاز کنند و تعهد کافی نسبت به کسب‌وکارشان نداشته باشند، این کار باعث می‌شود فرد زمان و هزینه‌ی موردنیاز برای دستیابی به عملکرد مطلوب را صرف نکند و با شکست مواجه شود.
9) انجام همه‌ی کارها به تنهایی
صاحبان کسب‌وکارها ممکن است به دلیل رسیدن به سود بیشتر و یا دلایل دیگر همه‌ی مسئولیت‌ها را خودشان به تنهایی بر عهده بگیرند. یک نفر به تنهایی هر چقدر هم توانا باشد با محدودیت‌هایی مواجه است و به تنهایی قادر به توسعه‌ی کسب‌وکار خود نخواهد بود. عدم درک چنین مساله‌ای منجر به عدم موفقیت کسب و کار خواهد شد. ایجاد یک تیم برای انجام وظایف مختلف باعث موفقیت در آینده خواهد شد.
10) قیمت‌گذاری اشتباه
در بسیاری از موارد عدم اعتماد به نفس و یا ترس از شکست باعث می‌شود که در ابتدا محصولات‌مان را زیر قمیت بازار بفروشیم. انجام این کار خطرناک است و ارزش منحصربه فرد شما را تضعیف خواهد کرد و باعث ناراحتی و ناامیدی شما خواهد شد. بنابراین بهترین قیمت برای چیزی که می‌فروشید را کشف کنید و شروع به فروش آن بکنید.
همه‌ی ما دچار اشتباه می‌شویم مهم این است که به طور مداوم از آن‌ها آگاه شویم و سپس هوشمندانه تصمیم بگیریم.

زمان توسعه‌ برند به چه نکاتی اهمیت دهیم

 

  • شما سعی در جذب چه نوع مشتریانی دارید؟ شناسایی بازار هدف به دلایل زیادی حائز اهمیت است، شناسایی این بازارها باعث می‌شود بر روی تلاش‌های بازاریابی متمرکز شده و از پراکنده‌نگری در بازارهای متعدد جلوگیری شود.

 

توسعه‌ی برند همواره از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بوده و بخش مهمی از یک فرایند نظام مند بازاریابی یکپارچه است. برندینگ با افزایش تمرکز و آگاهی مصرف‌کننده موجب رشد سهم بازار می‌شود اما استراتژی برندینگ چیزی فراتر از بحث بازاریابی است.
برای این‌که نام برند خود را در ذهن مشتری ثبت کنید تا همیشه آن را به خاطر بسپارد باید از ابزارهای مختلفی مثل تبلیغات،خلاقیت، نوآوری و غیره استفاده کنید. با توسعه‌ی برند خود مشتریان وفادار به دست خواهید آورد. در ادامه مواردی که هنگام توسعه‌ی برند باید در نظر بگیرید آورده شده است.

 

 

 

 

شناسایی بازار هدف
شما سعی در جذب چه نوع مشتریانی دارید؟ شناسایی بازار هدف به دلایل زیادی حائز اهمیت است، شناسایی این بازارها باعث می‌شود بر روی تلاش‌های بازاریابی متمرکز شده و از پراکنده‌نگری در بازارهای متعدد جلوگیری شود. گرافیک‌های مرسوم، مد روز و موسیقی ممکن است مصرف‌کننده‌های جوان را جذب کند اما این نوع تبلیغات ممکن است مشتریان بالغ را ناراضی کند، بنابراین در ابتدا بازار هدف خود را تعیین کنید سپس براساس منافع مشتریان بالقوه‌ی خود عمل کنید.
لوگو و رنگ‌بندی
فونت و رنگ مناسب و ساده برای لوگوی شرکت خود انتخاب کنید. انتخاب گرافیک در مورد کسب‌وکار شما چیزهای بسیاری می‌گوید و در ایجاد برند منحصر به فردتان کمک می‌کند. سادگی طراحی و ارسال پیام به مخاطب از طریق لوگو باعث می شود که نام یک برند بیشتر در ذهن مخاطب ثبت شود. بسیاری از برندهای مشهور مانند نایک از طراحی ساده استفاده می کنند تا مخاطبان راحت تر آن را به خاطر بسپارند. رنگ‌ها نیز نقش مهمی در افزایش محبوبیت یک برند دارند. شرکت اپل گفته است: رنگ‌ها احساسات را بیان می‌کنند و به مخاطب پیامی را می‌فرستند و نشان‌دهنده‌ی ماهیت و شخصیت برند هستند.
تائیدیه از هنرمندان مشهور
تحریک بصری به شما کمک خواهد کرد تا مشتریان بیشتر شما را به خاطر داشته باشند. با استفاده از یک فرد به رسمیت شناخته شده توجه افراد را بیشتر به خود جلب کنید. استفاده از هنرمندان راه اثبات‌شده‌ای برای توسعه‌ی یک برند است. مردم معمولا به هنرمندان علاقه‌مندان هستند و دوست دارند مانند آن‌ها باشند. تاکنون هنرمندان بسیاری در توسعه‌ی برندها نقش داشته‌اند. به عنوان مثال فروش hanes بسیار گسترش پیدا کرد وقتی از مایکل جردن برای آگهی‌های تبلیغاتی‌اش استفاده کرد. کسب‌وکارهای کوچک معمولا نمی‌توانند یک هنرمند مشهور مانند مایکل جردن را استخدام کنند اما راه‌های بسیاری برای جذب مشتریان و ایجاد هویت برای کسب‌وکار شما وجود دارد. مهم این است که شخصیت خود را شکل دهید. اگر بودجه‌ی کافی دارید حتی می‌توانید یک حرفه‌ای را برای استفاده در تبلیغات خود استخدام کنید.
ثبت قانونی
توسعه‌ی یک برند یک سرمایه‌گذاری بلندمدت است. نام برند خود را از نظر قانونی ثبت کنید و بدین طریق از نام شرکت و برند خود حفاظت کنید. ثبت یک علامت تجاری برای شرکت مزایای زیادی دارد و به برند رسمیت می‌بخشد.
خلاقیت در تبلیغات
برای ماندگار شدن اثر برند در ذهن مشتریان تبلیغات خلاق نقش بسیار مهمی دارند. وقتی به صورت مداوم از یک نوع تبلیغات یکسان استفاده شود خسته‌کننده می‌شود و معمولا اثر آن‌ها کم می‌شود. تبلیغات خلاق فرصتی است که به وسیله‌ی آن برند خود را توسعه دهید.

چگونه بازاریابی تجربی را اندازه گیری می کنند

  • بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده می‌کنید تعریف شده است. در سال‌های اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند.

 

بازاریابی تجربی یک فرم از تبلیغات است که هدف آن کمک به مصرف‌کنندگان برای تجربه یک برند است.در حالی که تبلیغات سنتی(رادیو و تلویزیون) به طور شفاهی و بصری برند و منافع محصول را بیان می‌کردند، بازاریابی تجربی تلاش می‌کند با غوطه‌ور کردن مصرف‌کنندگان در داخل محصول به آن‌ها در انتخاب کمک کند و این با حواس چندگانه انسان شدنی است.
هدف از بازاریابی تجربی اتصال به یادماندنی و عاطفی بین مصرف‌کننده و برند است که در نهایت منجر به تصمیم به خرید و وفاداری مشتری می‌گردد.

 

بازاریابی تجربی، پیامی که شما در یک محیط فیزیکی لمس، احساس و یا مشاهده می‌کنید تعریف شده است. در سال‌های اخیر این مفهوم گسترش یافته و بازاریابی از هر چیزی که با هدف ملموس کردن برندها در زندگی مصرف کنندگان صورت گیرد را گویند. بازاریابان روی تجربه بسیار هزینه می‎‌کنند، حتی اگر این سرمایه‌گذاری‌ها مبهم باشد.
با توجه به مطالعات موسسه رویدادهای بازاریابی، در سال گذشته 4.7 درصد بیشتر هزینه صرف بازاریابی تجربی شده است. مطالعات همچنین نشان داد که تجربه در شرکت‌هایی با درآمد بیش از یک میلیارد دلار سریع‌تر رشد می‌کند و در سال 2012 مقدار 9.8 درصد بودجه صرف پیاده‌سازی تجربه شده بود.
جف بنجامین مدیر خلاق jwt شمال آمریکا گفت: بازاریابی تجربی چیزی است که برندها آن را انجام می‌دهند تا از مردم مشارکت بگیرند- هر چیزی که مردم را به سمت برند بکشاند- و او آن را تکامل آنچه که چند سال پیش تبلیغات تعاملی نامیده می‌شد خواند.
مایکل ونتورا، مدیر عامل شرکت Sub Rosa، یک سازمان در نیویورک که طراحی تجربی برای GE و نایک انجام می‌دهد، آن را “دراز کردن یک دست” برای لمس و تعامل با مصرف کننده تعریف می‌کند.
Sabina Teshler مدیرعامل آژانس تجربی SET، آن را به صورت کلی‌تر تعریف می‌کند: هر محیط بصری شامل خرده‌فروشی‌ها.
با وجود این تعریف‌ها، بیشتر مردم معتقدند که بازاریابی تجربی موضوع جدیدی نیست، آن فقط کمی متداول‌تر و قابل مشاهده‌تر شده است.
یک شرکت شگفت انگیز که جدیدترین و جسورانه‌ترین راهکار بازاریابی تجربی را انجام داد پرش ردبول استراتوس بود. پروژه ردبول استراتوس یک پروژه منحصر به فرد بود که در آن فلیکس بامگارتنر، بیس‌جامپر اتریشی با بالونی هلیمی که به اندازه یک ساختمان 10 طبقه بود، درون یک کپسول مخصوص به ارتفاع 39 کیلومتری سطح زمین رفت. پخش زنده این پرش در اکتبر 2012 برای 52 میلیون نفر نمایش داده شد. در شش ماه بعد از فعالیت فروش آن‌ها 7درصد افزایش یافته و به 1.6 میلیارد دلار رسید.
شرکت Kraft Food در شهر شیکاگو چندین ایستگاه اتوبوس را به محلی برای گرم شدن در زمان خریدهای شب کریسمس تبدیل کرده بود. این شرکت شهرت خوبی در ارائه غذای گرم و حتی داغ دارد. پوسترهای رنگارنگ کیسوک های ایستگاه اتوبوس هم به ایجاد ارتباط بین گرما و محصولات Kraft Food کمک شایانی کرد.
آقای بنجامین می‌گوید که در حال حاضر به شدت مجذوب چگونگی تعیین موفقیت بازاریابی تجربی است. او گفت فقط دیدگاه‌ها و معیارهای رسانه‌ای عوامل موفقیت نیست مشخص کردن چگونگی اندازه‌گیری آن برای کمک به برندها اهمیت زیادی دارد که ما هم‌اکنون فعالانه به دنبال آن هستیم.

ارزش ویژه برند چیست و دلیل مهم بودنش چیست

 

  • وفادای به برند می‌تواند تحت تاثیر دو بعد دیگر یعنی آگاهی و تداعی قرار گیرد. زمانی که شما از یک برند یا از یک مکان خرید می‌کنید به آن ارزش می‌دهید، وفاداری مشتری اغلب از ارزشمندترین دارایی‌های یک سازمان است.

در اواخر 1980 ارزش ویژه برند تبدیل به یک مفهوم مهم در بازاریابی شد. در سال 1991 کتابی با نام مدیریت ارزش ویژه برند منتشر شد که در آن ارزش ویژه برند تعریف شده و چگونگی تولید ارزش توسط آن توضیح داده می‌شود.

 

 

در این کتاب اینگونه نوشته شده است: ارزش ویژه برند عبارت است از دارایی‌ها و بدهی‌های یک برند که ارزش محصول یا خدمت تولید شده را کم یا زیاد می‌کند. اتصال “برند” به مفهوم “ارزش ویژه” و “دارایی” عملکرد بازاریابی را تغییر می‌دهد. ارزش ویژه برنددارای یک ساختار چند بعدی است که شامل جنبه‌های نگرشی و رفتاری است. در مدل ارائه شده ارزش ویژه برند دارای چهار بعد است وفاداری برند، آگاهی برند، تداعی برند و کیفیت ادراک، هر کدام در روش‌های متعددی به یک شرکت ارائه می‌شود. وفاداری به برند می‌تواند تحت تاثیر سه بعد دیگر مدل ایجاد شود.
رئوس مطالب ارزش ویژه برند
وفاداری برند:

کاهش هزینه‌های بازاریابی- نسبت بدهی به دارایی تجارت- جذب مشتریان جدید از طریق آگاهی و اطمینان- زمان برای پاسخ به تهدیدات رقابتی

آگاهی برند:

آشنایی که منجر به علاقه می‌شود.- مشاهده‌پذیری- تعهد

تداعی برند/ شامل کیفیت ادراک:

تمایز، موقعیت- دلیل برای خرید -ایجاد نگرش و احساسات مثبت

وفادای به برند می‌تواند تحت تاثیر دو بعد دیگر یعنی آگاهی و تداعی قرار گیرد. زمانی که شما از یک برند یا از یک مکان خرید می‌کنید به آن ارزش می‌دهید، وفاداری مشتری اغلب از ارزشمندترین دارایی‌های یک سازمان است. وفاداری به برند تاثیر مستقیم مثبت و معناداری بر ارزش ویژه‌ی برند دارد.
یکی دیگر از جنبه‌های تعریف ارزش ویژه برند در این کتاب این است که ارزش ویژه برند برای مشتریان هم ارزش ایجاد می‌کند و این توانایی مشتری برای تفسیر و پردازش اطلاعات را بهبود می‌بخشد، هم‌چنین اعتماد به نفس مصرف‌کننده در تصمیم‌گیری خرید و کیفیت تجربه کاربری را افزایش می‌دهد. واقعیت این است که ارزشی که برای مشتریان فراهم می‌کند باعث می‌شود که بودجه برندسازی قابل توجیه شود. این مدل یک جنبه از ارزش ویژه برند به عنوان یک مولفه‌ی اساسی بازاریابی مدرن ارائه می‌کند.

بازاریابی مشارکتی با برندسازی مشارکتی چه تفاوتی با هم دارند

 

  • بازاریابی مشارکتی بین دو برند هم‌فکر برای ترویج محصولات و یا خدمات یکدیگر رخ می‌دهد، در حالی که یک محصول ترکیبی ایجاد نمی‌کنند. تعهدات بازاریابی مشارکتی به روابط با برندهای دیگر اجازه می‌دهد.

 

دو از یک بهتر است. در مورد همه‌ی چیزهایی که جفت هستند و به تنهایی موثر نیستند فکرکنید؟ مثلا تصور کنید تنها یک کفش داشته باشید! در اینصورت نمی‌توانید از مجموعه‌ی مهارت‌های خود استفاده کنید، اگر در این وضعیت بپرید حتما یکی از پاهای‌تان درد خواهد کرد.

 

داستان‌های موفقیت‎‌آمیز بسیاری در زمینه‌ی بازاریابی مشارکتی و برندسازی مشارکتی وجود دارد. مدیران IMPACT گفته‌اند:” دو هفته‌ی گذشته ما از دو نفر از مشتریان‌مان خواستیم یک گروه را به عنوان مهمان در وبلاگ ما معرفی کنند. این بازاریابی مشارکتی ما به مشتریان‌مان این فرصت را داد تا نیروی خود را گسترش دهند، در حالی که باعث شد خوانندگان ما محتوای آموزنده دریافت کنند.” تنها با چند لینک داخلی در وب‌سایت با عناوین “5 راه برای موفقیت در کسب‌وکار شما” یا ” 5 راه بدست آوردن اعتماد در فرآیند فروش” برای مشتریان‌تان راهنمایی‌هایی برای موفقیت تولید کنید و بدین وسیله اعتبار خود را نزد آن‌ها به عنوان منبع مطمئن و قابل اعتماد برای اطلاعات افزایش دهید. این‌که شما از یک روش ساده مثل این‌ها صحبت می‌کنید یا با یک برند دیگر به صورت مشارکتی کار می‌کنید متفاوت است. با این ذهنیت اصطلاحات بازاریابی مشارکتی و برندسازی مشارکتی برای برجسته کردن منافع بالقوه شکسته شد.

 

 

 

تفاوت چیست؟
در حالی که هر دو روش شامل مشارکت بین دو برند است و به دنبال افزایش بازاریابی هستند، اما برندسازی مشارکتی و بازاریابی مشارکتی از نظر اجرایی با هم تفاوت دارند.
بازاریابی مشارکتی:
بازاریابی مشارکتی بین دو برند هم‌فکر برای ترویج محصولات و یا خدمات یکدیگر رخ می‌دهد، در حالی که یک محصول ترکیبی ایجاد نمی‌کنند. تعهدات بازاریابی مشارکتی به روابط با برندهای دیگر اجازه می‌دهد.
برندسازی مشارکتی:
برندسازی مشارکتی عبارت است از یک محصول یا خدمت تک با بیش از یک نام برند و یا ارتباط یک محصول با کسی غیر از تولیدکننده‌ی اصلی آن و فرصتی برای یک برند فراهم می‌کند تا محصول و خدمات خود را به مشتریان وفادار برند دیگر معرفی کند.
شناسایی پارتنر
بازاریابی مشارکتی:
اگر شما به دنبال همکاری در یک بازاریابی مشترک هستید، نقطه‌ی شروع خوبی خواهد بود اگر یک لیست از برندها که علاقه‌مند هستید داشته باشید، اگر این لیست محدود باشد موثرتر خواهد بود. در این حالت شما به دنبال رقابت با یکدیگر نیستید بلکه باید مکمل هم باشید. مطمئنا برندی با افراد خریدار مشابه، ایدئولوژی‌های بازاریابی مشابه و محصولات مختلف موفقیت بسیاری به ارمغان می‌آورد.
برندسازی مشارکتی:
انتخاب یک پارتنر برای برندسازی مشترک خیلی مهم است و هدف ترکیب قدرت دو برند به منظور افزایش مصرف‌کنندگان، مقاوم‌تر کردن و یا ترکیب خواص مختلف مرتبط با برندها در یک محصول واحد است. حفظ بودجه و منابع از اهمیت خاصی برخوردار است و خریداران شما باید پذیرای برند شریک شما باشند و بالعکس.
مزایا
هنگامی که شریک انتخاب می‌کنید، یکسان‌سازی زمینه‌ها برای کمپین بازاریابی‌تان قبل از هر چیز دیگری مهم است.
بازاریابی مشارکتی:
اگر هر دو برند لیست تماس قوی داشته باشند، آن‌ها می‌توانند پایگاه داده‌های‌شان را به هم معرفی کنند و فرصت‌های جدید برای هم فراهم کنند و همچنین دسترسی به منابع و اعتبار را افزایش دهند . بازاریابی مشارکتی اجازه‌ی دسترسی به یک بانک اطلاعاتی کامل از مشتریان جدید را می‌دهد و به همین دلیل از نظر زمان صرفه‌جویی موثر است.
برندسازی مشارکتی:
ارزان است، در بازاریابی یک محصول یا خدمات همیشه بودجه مناسب نیست. فرصت‌های برندسازی مشارکتی اجازه‌ی راه‌اندازی یک محصول یا خدمات جدید با هزینه‌های تقسیم شده بین شما و شریک‌تان را می‌دهد.
قرار گرفتن در بازار جدید: با برندسازی مشارکتی امکان ایجاد روابط با مشتریان جدید را افزایش می‌دهد و به قلمرو ناشناخته برند شریک‌تان وارد می‌شوید. هنگامی که دو برند گرد هم می‌آیند، کنجکاوی مردم در مورد نتیجه‌ی آن طبیعی است و به پی‌ریزی شالوده برای انتشار محصول موفق کمک می‌کند.

بازاریابی تعاملی چیست / آشنایی با بازاریابی تعاملی

  • برخلاف بازاریابی مستقیم سنتی که در آن 10، 20 و یا 30 کمپین در یک هفته/ماه/ سه ماه انجام شود. با بازاریابی رویداد محور شما ممکن است در نهایت در حال اجرای 50، 100 یا 300 کمپین در روز باشید. بنابراین شما به اتوماتیک کردن فرآیندها نیاز دارید.

 

 

بازاریابی تعاملی یک فرآیند بازاریابی یک به یک است که در مقابل اقدامات فردی مشتریان واکنش نشان می‌دهد و این توانایی به معنی بازاریابی مبتنی بر تریگر است که بسیار موثرتر از بازاریابی مستقیم و طبیعی است. بازاریابی تعاملی به طور معمول 2 تا 12 بار موثرتر از بازاریابی مستقیم سنتی است.

 

 

بازاریابی تعاملی به نام‌های بازاریابی مبتنی بر رویداد، بازاریابی رویداد محور و بازاریابی مبتنی بر تریگر نیز خوانده می‌شود . در همگی ایده یکسان است و به آ‌ن‌چه که مشتری در حال انجام آن است واکنش انجام می‌شود و هدف بالا بردن اثربخشی بازاریابی است.
در چه جاهایی از بازاریابی تعاملی استفاده می‌کنید؟
با رشد بازاریابی درونی، کمپین‌های بازاریابی تعاملی قابل اعمال در تمامی سازمان‌ها هستند:
بیزنس به بزینس و بزینس به مصرف‌کننده.
تراکنش‌های بالا و پائین بیزنس.
مدیریت چشم‌انداز پیش از فروش و مدیریت مشتری پس از فروش.
پیاده‌سازی بازاریابی تعاملی
هنگامی که از بازاریابی تعاملی استفاده می‌کنید باید اطمینان پیدا کنید که سیستم‌های مناسب در محل هستند و باید به هر کدام از پنج مرحله‌ی کلیدی پرداخت کنید.
سیستم:
حداقل نیازهایی که در یک سیستم کاربردی بازاریابی تعاملی باید برآورده شود.
توانایی نظارت بر رفتار مشتری از طریق پایگاه داده مشتری
توانایی تصمیم‌گیری برای اجرای کارها در زمان واقعی
نرم‌افزار مدیریت کمپین
نرم‌افزار اتوماسیون بازاریابی ایمیل
توانایی گزارش آن‌چه که اتفاق افتاده است.
عملیات
پنج فرآیند کلیدی برای اجرای کمپین‌های بازاریابی مبتنی بر رویداد وجود دارد.
شناسایی تریگر‌ها
تریگرها از جاهایی مانند تجزیه و تحلیل داده‌ها، بازخورد مشتریان و طوفان مغزی کارکنان می‌آیند. شناسایی مجموعه‌ای از تریگرها اولین بخش مهم این فرآیند است.
ایجاد پاسخ
آسان به نظر می‌رسد اما یکی از سخت‌ترین بخش‌های این فرآیند است. هنگامی که شما تریگر بالقوه را شناسایی کردید نیاز به ایجاد یک پاسخ دارید تا عمل درست را انجام دهید.
ارزیابی موفقیت
درست مثل هر روش بازاریابی دیگر شما نیاز به اندازه‌گیری و نشان دادن موفقیت در بازاریابی رویداد محور دارید.
عملیاتی کردن
برخلاف بازاریابی مستقیم سنتی که در آن 10، 20 و یا 30 کمپین در یک هفته/ماه/ سه ماه انجام شود. با بازاریابی رویداد محور شما ممکن است در نهایت در حال اجرای 50، 100 یا 300 کمپین در روز باشید. بنابراین شما به اتوماتیک کردن فرآیندها نیاز دارید.
بهینه‌سازی
هنگامی که شما در حال اجرای 300 کمپین در یک روز هستید، این احتمال وجود دارد که یکی از مشتری‌ها خواستار کمپین بیشتری باشد. بنابراین باید از بهینه‌سازی استفاده کنید.

آشنایی با برند فلانکر

 

  • برند فلانکر مهم است، زیرا به یک شرکت اجازه می‌دهد تا از بخش‌های مختلف بازار مشتریان جدید جذب کند. بخش اصلی برند باید حاوی اکثر مصرف‌کنندگان هدف باشد. برند دیگر می‌تواند با مجموعه‌ای متفاوت از منافع و ویژگی‌های محصول کاربران دیگری را نیز جذب کند

 

برند فلانکر یک برند جدید است که توسط یک شرکت به بازار معرفی می‌شود. این برند جدید برای رقابت، بدون آسیب رساندن به سهم اقلام موجود بازار، برای گروه هدف مصرف‌کنندگان طراحی می‌شود. این استراتژی هم‌چنین مولتی برندینگ نامیده می‌شود. استراتژی برند فلانکر می‌تواند بسیار موثر واقع شود اگر به درستی اجرا شده باشد.

شرکت‌های با برندهای متعدد و در یک دسته‌بندی واحد به طور کلی انواع زیر را دنبال می‌کنند:
برند برتر، کیفیت بهتر و قیمت بالاتر ارائه می‌دهد.
یک یا چند مقدار با کیفیت کمی پائین‌تر و با مجموعه‌ای متفاوت از منافع با یک قیمت پائین‌تر.
به عنوان مثال، در بازار هر دو برند طلا و رابین هود موجود است. برند طلا یک محصول برتر با کیفیت بهتر است و دستورات قیمت بالاتری دارد. با این حال، رابین هود محصول قیمت پائین‌تر، سطح پائین‌تری از کیفیت برای کسانی است که به شدت نسبت به قیمت محصولات تحت تاثیر قرار می‌گیرند.
دلایل اهمیت برندهای فلانکر:
برند فلانکر مهم است، زیرا به یک شرکت اجازه می‌دهد تا از بخش‌های مختلف بازار مشتریان جدید جذب کند. بخش اصلی برند باید حاوی اکثر مصرف‌کنندگان هدف باشد. برند دیگر می‌تواند با مجموعه‌ای متفاوت از منافع و ویژگی‌های محصول کاربران دیگری را نیز جذب کند. به عنوان مثال پراکتر اند گمبل (P&G) در زمینه مواد شوینده بسیار موفق است. با درخواست تجدیدنظر مصرف‌کنندگان و به خاطر اینکه عده‌ای خواستار موادشوینده‌ی ارزان بودند، آن‌ها یک محصول با کیفیت پائین و ارزان به بازار وارد کردند. فروش ترکیبی پراکتر اند گمبل به آن‌ها اجازه‌ی به‌دست‌آوردن سهم بیشتری از بازار را داد.
تعدادی از مزایای توسعه‌ی یک برند فلانکر:
به‌دست‌آوردن فضای بیشتر برای این شرکت.
توسعه‌ی هیجان در شرکت به‌وسیله‌ی نظارت بر فروش برندهای مختلف.
حمایت از شرکت- ارائه‌ی چند محصول با برندهای مختلف به این معنی است که شرکت به برند موجود وابسته نیست.
شرکتی که دارای محصولات با کیفیت بالا است، می‌تواند برندهای با کیفیت پائین‌تر و بدون نام برند اصلی به بازار معرفی کند. به عنوان مثال hams، Ohse،Carando سه نوع عطر هستند که یک شرکت آن‌ها را ساخته است اما hams عطری تندی است که کیفیت بالایی هم دارد و افراد اصیل ایتالیایی با این عطر هدف قرار داده شدند. Carando کیفیت خوبی دارد و کمی شبیه عطر قبلی است برای کسانی که تمایل به کیفیت دارند اما قیمت هم برای آن‌ها خیلی مهم است و کیفیت در قیمت مقرون به صرفه‌ی آن‌ها منعکس شده است. در نهایت عطر سوم با کیفیت پائین‌تر و قیمت پائین برای قشر خاص دیگر که قیمت مهم‌تر از کیفیت است ارائه شده است.
برند فلانکر برای همه نیست. تعدادی سوال است که برای گرفتن بهترین تصمیم در وضعیت باید به آن‌ها پاسخ داده شود. این سوال‌ها عبارتند از:
آیا برند من به اندازه‌ی کافی قابل تغییر است، ویژگی‌های منحصربه فردی خواهد داشت که مصرف‌کنندگان تجدیدنظر کنند؟
آیا این ویژگی‌های جدید باورپذیر هستند؟
برند جدید چه تاثیری بر برند موجود خواهد داشت؟
تاثیر برند جدید بر برندهای رقیب چگونه خواهد بود؟
استراتژی برند فلانکر می‌تواند بسیار موثر واقع شود اگر به درستی اجرا شده باشد.

با بازاریابی جاذبه ای آشنا شویم

 

  • متوجه منظورم شدید، اگر می‌خواهید نتایج خوب و ماندگار از بازاریابی محتوایی بگیرید، باید آن را به‌صورت مستمر و برای مدت طولانی انجام دهید. اگر نتایج موردنظر را سریع می‌خواهید دریافت کنید، باید حجم و فراوانی محتوای تولیدی را بیشتر و بیشتر کنید.

 

وقتی که صحبت از یک استراتژی بازاریابی بلند مدت به میان می آید شاید بتوان بازاریابی جاذبه ای را در لیست انتخاب های اصلی قرار داد.

به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ بازاریابی جاذبه‌ای تا اینجا کار، راه طولانی و پرشیب و فرازی را طی کرده است. چیزی که زمانی مفهومی انتزاعی و ناشناخته به‌حساب می‌آمد، امروزه یک کلمه عادی و بخشی از هر کسب‌وکار آنلاین است و هر روز شرکت‌های بیشتری هستند که به گنجاندن آن در استراتژی بازاریابی خود اقدام می‌کنند.

بر اساس اطلاعاتی که تاکنون در این رابطه حاصل‌شده است:

– 93% از شرکت‌های استفاده‌کننده از این استراتژی شاهد افزایشی در تولید سرنخ بوده‌اند.

– داشتن یک وبلاگ ساده باعث می‌شود که بازاریابان تا 13 برابر نتایج بهتر و بهتری را از فعالیت‌های خود کسب کنند.

– اتخاذ یک استراتژی بازاریابی محتوایی موجب می‌شود تا نرخ تبدیل در وب‌سایت شما دو برابر شده و از 6% به 12% برسد.

– برندهایی که از استراتژی بازاریابی محتوایی استفاده می‌کنند، تا سقف 14$ یعنی چیزی در حدود 50 هزار تومان در هزینه‌های کسب یک مشتری صرفه‌جویی کنند.

– . . .

اما بازاریابی جاذبه‌ای یک معجزه و کیمیای سعادت برای کسب‌وکارها نیست؛ حقیقت این است که این استراتژی برای همه کسب‌وکارها مؤثر نبوده و نتایج تضمین‌شده‌ای مانند موارد بالا را حاصل نمی‌آورد. در بسیاری از موارد به دلیل عدم موفقیت و کسب نتایج حاصله به این نتیجه می‌رسیم که مثلاً فلان شرکت یا مجموعه اصلاً نباید از قدم اول اقدام به استفاده از استراتژی در فعالیت‌های خود می‌کرد. چرا؟ به دلیل عدم وجود تعهد . . .

باوجودآنکه در کنار این مقدمه همچنان معتقد به وقوع معجزه از طرف اتخاذ استراتژی بازاریابی محتوایی در سلسله فعالیت‌های خودتان هستم، اما بازهم اعتقاددارم که کلاً باید شرایط و فاکتورهایی در جریان باشد تا در استفاده از این استراتژی به موفقیت دست پیدا کنید. در ادامه 5 حقیقت تلخ را در رابطه با استراتژی محتوایی یا جاذبه‌ای همراه با درس‌ها و نکاتی از برخی کسب‌وکارها دنبال می‌کنیم:

1. بازاریابی جاذبه‌ای یک‌راه حل سریع و ساده نیست

شاید شما هم ازجمله افرادی باشید که درنتیجه خواندن مطالب مختلف در رابطه با بازاریابی محتوایی تصور می‌کنید این یک‌راه حل ساده و آسان است و البته پس از شروع آن در ماه بعد قادر به بستن ده قرارداد جدید می‌شوید. اما درواقع باید بگویم که این‌گونه نیست و نتیجه گرفتن از بازاریابی محتوا نیازمند وقت و صبوری بسیار زیاد است. شما باید محتوا مناسب و باکیفیت تولید کنید، آن را بر روی سایت منتشر کنید، آن را از طریق شبکه‌های اجتماعی ترویج کنید و درنهایت با تکرار این روند موفق به شناساندن خودتان به مشتری شوید.

اگر تمایل به دریافت نتایج کوتاه‌مدت هستید، من بجای استفاده از این استراتژی، تبلیغات کلیکی را به شما پیشنهاد می‌کنم که به‌سرعت بیشتری برای شما مشتری جذب می‌کند، اما به‌طور طبیعی هزینه بسیار بیشتری برای شما دارد و نتایج حاصل از آن‌هم ماندگار نیست. می‌توانم این روش را به نسبت بازاریابی کلیکی با خرید یک‌خانه یا اجاره کردن یک واحد مقایسه کنم. زمانی که واحدی را اجاره (تبلیغات کلیکی) می‌کنید، می‌توانید بهترین خانه را با کمترین هزینه از آن خود کنید، اما این موضوع بستگی به این دارد که تا چه زمانی چک‌های اجاره را تحویل دهید. درصورتی‌که خانه‌ای اجاره کنید، کاری اضافه نباید انجام دهید و هر چه که خراب شود، به مالک واحد گزارش می‌کنید، اما در صورت خرید خانه(استراتژی بازاریابی محتوایی) این‌طور نیست، باوجوداینکه هزینه بسیار بیشتری را پرداخت کرده‌اید.

این را هم به یاد داشته باشید که سایت‌های بسیار زیادی هستند که حتی قبل از شما راه‌اندازی شده‌اند، اما اقدام به استفاده از این استراتژی نکرده‌اند، اما اگر این کار در کوتاه‌مدت انجام‌شدنی بود، مطمئناً آن‌ها زودتر از شما اقدام به استفاده از این استراتژی می‌کردند.

2. همیشه چیزی از آن حاصل می‌شود که پیش‌ازاین در آن سرمایه‌گذاری کرده باشید

بازاریابی محتوایی بیشتر شبیه به ورزش کردن است. اگر هرچند ماه یک‌بار به سالن ورزش بروید، نتیجه‌ای نمی‌گیرید. به‌طور مشابه، اگر برای سه ماه متوالی هرروز به سالن ورزشی بروید و سپس تا آخر سال این روند را ترک کنید، بازهم نتیجه کسب‌شده ماندگاری نخواهد داشت. ورزش کردن برای 5 نوبت در هفته بسیار بهتر از یک‌بار در هفته است. استمرار داشتن در کار بسیار بهتر از تنها یک‌بار حاضر شدن و انجام یک ورزش و نرمش ساده بیست‌دقیقه‌ای است.

متوجه منظورم شدید، اگر می‌خواهید نتایج خوب و ماندگار از بازاریابی محتوایی بگیرید، باید آن را به‌صورت مستمر و برای مدت طولانی انجام دهید. اگر نتایج موردنظر را سریع می‌خواهید دریافت کنید، باید حجم و فراوانی محتوای تولیدی را بیشتر و بیشتر کنید.

اگر غیرازاین باشد، نتیجه‌ای نمی‌گیرید، به‌عبارت‌دیگر عدم توجه به این موضوع و عدم داشتن استمرار در کار مانند این است که به مربی ورزشی خود بگویید می‌خواهید فلان مقدار از اندازه دور کمر و شکم خود را کم کنید، اما اصلاً در سالن حضور پیدا نکنید و انتظار کسب نتیجه از فعالیت خود هم داشته باشید.

3. کیفیت در حد کمال دشمن درجه‌یک کیفیت در حد خوب

احتمالاً شاید شما هم این جمله یا نمونه‌ای مشابه آن را شنیده باشید. این جمله درواقع از ولتر، نویسنده فرانسوی، است و باید توجه داشت که حتماً پشت این جمله یک فکر ناب قرار داشته که موجب شده تا مردمان مختلفی پس از گذشت این سال‌ها، همچنان به آن استناد کنند. همه ما تا حدودی خواهان انجام دادن کارهای خودمان به بهترین شکل و با بالاترین حد استاندارد هستیم. حداقل در مورد خودم می‌توانم بگویم که این‌گونه است که برای متون تهیه‌شده برای وبلاگ‌ها از این شیوه استفاده می‌کنم و حتماً سعی می‌کنم که مطالبی ارائه کنم که به‌خوبی مورد جستجو قرارگرفته شده باشد و اطلاعات زیادی از آن پشتیبانی کند. بااین‌وجود بازهم ممکن است پس از منتشر شدن، در آن‌ها اشکالاتی دیده شود، یا حتی یک اشکال تایپی!!! به نظر من یک محتوا خوب و بدون نقص نه‌تنها باید ازنقطه‌نظر قواعد دستور زبان بی‌عیب و نقص باشد، بلکه باید لحن و شخصیت نویسنده را در خود داشته باشد، یک دیدگاه و دیدگاه مخصوص به خود را داشته باشد، بحثی جالب‌توجه را ایجاد کند و به شما چیزی را یاد دهد که پیش از آن اطلاعاتی در مورد آن نداشته‌اید.

اما مسئله‌این است که در رابطه با بازاریابی محتوا بالاخره دریکی از این مراحل روند تلاش شما متوقف می‌شود و در عمل خسته و مأیوس می‌شوید. به این منظور باید توجه کرد که آیا مخاطب و خواننده شما نیازی به دریافت مطلب همراه با لحن و تن صحبت کردن شما دارد؟ آیا نیازی به انتقال شخصیت نویسنده در مطلب وجود دارد، یا صرفاً باید در مطلب نکته‌ای جدید به وی آموزش داده شود؟ آیا اینکه به سؤالات مخاطب در یک مطلب پاسخ داده شود، به نظر کافی نیست؟ توجه داشته باشید که با پاسخ دادن به سؤالات مخاطب است که شما قادر به جذب مخاطب، حفظ وی و تبدیل کردن وی به یک مشتری هستید و این درنهایت هدف بازاریابی محتوا است.

باور کنید، ولتر حقیقت را می‌گوید، هرگز نباید اجازه دهید که داشتن کیفیت در حد کمال به دشمن درجه‌یک داشتن کیفیت در حد خوب تبدیل شود، این‌گونه بازاریابی محتوایی شما ضرر و زیان بسیاری را متحمل می‌شود.

4. شخصیت و دیدگاه یک نکته حیاتی و مهم است

مسئله‌ای که در اینجا مطرح می‌شود، این است که در رابطه با استفاده از استراتژی بازاریابی محتوایی اغلب صاحبان کسب‌وکارها فقط و فقط چیزی کوتاه، شاید در حد یک مقاله یا توصیه یک دوست را در رابطه با استفاده و سود بردن از بازاریابی محتوایی دریافت می‌کنند و بلافاصله خواهان اجرای آن هستند، اما خودشان به‌هیچ‌وجه وقت و زمان لازم برای نوشتن مطلب ندارند. پس با یک فرد که از قدرت تهیه مطلب، نگارش و جستجو مناسب و کافی برخوردار است تماس گرفته خواهان برون‌سپاری این موضوع به وی یا تیم همراه وی می‌شوند.

تا اینجا، کار کاملاً منطقی است. چراکه مثلاً در خود مجموعه آی بازاریابی ما تیمی از افراد را در اختیارداریم که در رابطه با موضوعات مختلف حوزه بازاریابی مطالبی را برای انتشار در وب‌سایت آی بازاریابی تهیه می‌کنند و جالب‌تر اینکه این تیم برای شرکت‌ها و حوزه‌های دیگر که متفاوت از حوزه بازاریابی هستند هم مطالبی را به‌صورت روزانه تهیه می‌کنند. اما مسئله آشنایی، شناخت و نزدیک شدن این تیم به برند شماست که برای این کار شما باید انرژی و کمک زیادی را به اعضای این تیم بکنید. اگر وقت و زمان کافی برای این کار در اختیار نداشته باشید، حاصل کار کاری باکیفیت ازنظر محتوایی است که در عمل قادر به جذب و جلب مخاطب و درنهایت تبدیل وی به مشتری برای شما نیست و در عمل کسل‌کننده است.

برای اینکه دچار چنین مشکلی نشوید، باید همواره سعی کنید محتوای شما دارای لحنی باشد که مخاطب شما آن را می‌پسندد و برای این کار نیاز به تحقیقات بازار و شناخت مشتری و خواسته وی دارید و البته که باید این اطلاعات را به تیم تولید محتوای خود انتقال دهید.

تجربه ما می‌گوید که سعی کنید مطالب را تا حدودی با لحن خودمانی تهیه کنید، البته این شیوه را باید تا جایی ادامه دهید که حالت بی‌احترامی و توهین به خود نگیرید. توجه کنید که نگارش و انتشار محتوای بحث‌برانگیز برای جذب مخاطب بیشتر و حفظ آن‌ها لازم و ضروری است، اما با بی‌احترامی به مخاطب کاملاً متفاوت است.

5. بازهم نیاز به بازاریابی، مذاکره کردن و بستن قرارداد دارید

فرض کنیم که شما تا حدودی با موضوع بازاریابی محتوایی آشنایی دارید، نکات مطرح‌شده در این مطلب را خوانده‌اید، توانایی همکاری با تیم تولید محتوا را دارید، برای ادامه دادن آن در بلندمدت تصمیم حتمی گرفته‌اید و . . .

اما هنوز یک کار دیگر مانده، و آن این است که بهترین تیم تولید محتوا هم قادر به انجام فعالیت‌های بازاریابی و مذاکره و تمام کردن قرارداد یا فروش برای شما نیست. یعنی این وظیفه‌ای است که بر عهده شماست و در این راه هم می‌توانید از مشتریان بالقوه‌ایجادشده توسط تیم تولید محتوا بهره ببرید. توجه داشته باشید که بازاریابی محتوایی اگر به‌صورت صحیح و اصولی انجام بپذیرد، مشتریان بالقوه‌ای را برای شما به ارمغان می‌آورد، اما این گروه از افراد به‌طور بالقوه به معنای درآمد یا فروش برای شما نیستند و شما باید برنامه‌ای تدوین شما برای تماس با آن‌ها و پیگیری آن‌ها داشته باشید تا درنهایت به سود برسید و از نتایج حاصل از اجرای استراتژی محتوایی خود عایدی داشته باشید، در غیر این صورت پس از مدتی اجرای این استراتژی برای شما بی‌معنی شده و آن را رها می‌کنید.