-
بیخوابی ممکن است بهدلیل دشواری در شروع خواب، ادامه خواب یا طول مدت نامناسب خواب باشد. وضعیت بیخوابی معمولا در طول زمان تغییر شکل میدهد. برخی از بیماران ابتدا در به خواب رفتن مشکل دارند اما بعدا در حفظ خواب مشکل پیدا میکنند یا برعکس.
بیخوابی، شایعترین اختلال خواب-بیداری است و بهطور کلی، به معنای ناکافی بودن کیفیت یا کمیت خواب است. بسیاری از پزشکان و بیماران از مصرف آگونیستهای گیرنده بنزودیازپینی بهدلیل عوارض آنها پرهیز میکنند.
بنابراین، اطلاع از جایگاه تجویز 5 گزینه غیربنزودیازپینی مورد تایید سازمان غذا و داروی آمریکا لازم است. دیفن هیدرامین و دوکسیلامین، بهدلیل کافی نبودن اطلاعات موجود در زمینه ایمنی و اثربخشیشان چندان توصیه نمیشوند؛ در شرایطی که داکسپین (Doxepin)، راملتئون (Ramelteon) و سوورکسانت (Suvorexant) گزینههای اثربخشی در مدیریت بیخوابی هستند.
بیخوابی ممکن است بهدلیل دشواری در شروع خواب، ادامه خواب یا طول مدت نامناسب خواب باشد. وضعیت بیخوابی معمولا در طول زمان تغییر شکل میدهد. برخی از بیماران ابتدا در به خواب رفتن مشکل دارند اما بعدا در حفظ خواب مشکل پیدا میکنند یا برعکس. خواب ناکافی اغلب با عملکرد مختل در طول روز همراه است که میتواند به افت کارکرد در محل کار یا مدرسه منتهی شود.
بیخوابی معمولا با یک اختلال بیش برانگیختگی شبانه مشخص میشود. این بیش برانگیختگی، نتیجه فعالیت سیستم نورواندوکرین در پاسخ به استرس است. بالا بودن سطوح کورتیزول و هورمونهای آدرنوکورتیکوتروپیک، در افراد مبتلا به بیخوابی به ثبت رسیده است. برهم خوردن تنظیم فاکتور آزادسازی کورتیکوتروپین نیز در این زمینه موثر است و موجب بالا رفتن فشارخون، دمای بدن، ضربان قلب، سطح متابولیسم و نیز بالا رفتن فرکانس فعالیت الکتروانسفالوگرافیک در طول خواب افراد دچار بیخوابی میشود. طبق ویرایش پنجم معیارهای تشخیصی اختلالات روانی انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM-5)، ویژگیهایی برای تشخیص بیخوابی درنظر گرفته میشود. علائم حاصل از بیخوابی باید موجب اختلال عملکردی شده باشند و حداقل برای مدت 3 شب در هفته برای حداقل 3 ماه طول کشیده باشند. به علاوه، این وضعیت باید در شرایطی ایجاد شده باشد که فرصت خواب کافی وجود داشته و توضیحی برای دیگر علل مرتبط با اختلال خواب پیدا نشود.
اهداف درمانی برای بیخوابی باید بر بهبود کیفیت و کمیت خواب و به حداقل رساندن اختلالات مرتبط با بیخوابی متمرکز باشند. دستورالعملهای قبلی، آگونیستهای گیرنده بنزودیازپینی (تمازپام، زولپیدم،اسزوپیکلون،زالپلون) را بهعنوان گزینههای خط اول درمان بیخوابی مطرح کردهاند. هر چند که سایر دستورالعملها فقط استفاده کوتاهمدت از این داروها را بسته به شرایط بیماران و در نظر گرفتن فایده و ضرر دارو برای هر بیمار خاص توصیه کردهاند. آگونیستهای گیرنده بنزودیازپینی موجب بروز عوارض متعددی نظیر اختلال شناختی، سقوط و شکستگی حاصل از آن و فراموشی میشوند. به همین دلایل، بسیاری از پزشکان و بیماران گزینههایی را ترجیح میدهند که مکانیسم اثری کاملا متفاوت از آگونیستهای گیرنده بنزودیازپینی دارند.
دیفن هیدرامین و دوکسیلامین: چنین تخمین زده شده که بیش از 60 درصد از دارودرمانی بیخوابی از طریق داروهای غیرنسخهای است. دیفن هیدرامین و دوکسیلامین، نسل اول آنتیهیستامینها هستند و از طریق رقابت با هیستامین بر سر گیرندههای H1 اثر میکنند. اثربخشی آنها مرکزی است و در نتیجه موجب عوارضی نظیر خوابآلودگی میشوند. در مورد این گروههای دارویی، تحملپذیری سریع به اثرات سداتیوشان، مصرف مزمن آنها را بیفایده کرده است.
داکسپین: داکسپین یک ضدافسردگی سه حلقهای با اثرات آنتاگونیستی روی گیرنده H1 مرکزی است و اثرات سداتیو ایجاد میکند. هر چند که این دارو برای مدت بیش از 50 سال بهعنوان یک ضدافسردگی شناخته شده بود، در سال 2010 میلادی توانست تاییدیه سازمان غذا و داروی آمریکا را برای درمان بیخوابی کسب کند. قابلیت استفاده از دوز کم برای درمان بیخوابی، از اختصاصی بودن بالای آن برای گیرندههای هیستامین ناشی شده است. از جمله عوارض ثبت شده برای داکسپین عبارتند از حالت خواب و بیداری، خوابآلودگی، تهوع، عفونتهای مجاری تنفسی فوقانی، نازوفارنژیت، فشارخون بالا و سردرد. به علاوه، داکسپین در مبتلایان به گلوکوم و احتباس شدید ادراری ممنوع است و در مبتلایان به افسردگی همراه، بیماری قلبی-عروقی، دیابت، تشنج، بیماری مزمن تنفسی باید با احتیاط تجویز شود. در مورد دوزاژ کمتر از 6 میلیگرم داکسپین، اثرات آنتیکولینرژیک کمتر مشاهده میشود که مزیت این دارو در مقایسه با دیفن هیدرامین و دوکسیلامین است.
راملتئون: این دارو یک آگونیست گیرنده ملاتونین است که تاییدیه سازمان غذا و داروی آمریکا را برای درمان بیخوابی در سال 2005 میلادی کسب کرد. به نظر میرسد که فعالیت راملتئون در گیرنده MT1، موجب القای خواب میشود. در حالی که فعالیت آن در گیرنده MT2، عامل اثر آن روی ریتم سیرکادین است. راملتئون برای این گیرندهها در مقایسه با ملاتونین اختصاصیتر است. مطالعات بالینی بهطور اولیه از اثربخشی راملتئون در درمان بیخوابی حمایت کردهاند.
سوورکسانت: این دارو در گروهIV جدول داروهای کنترل شده است و جدیدترین داروی تایید شده از سوی سازمان غذا و داروی آمریکا برای درمان بیخوابی است. این دارو از طریق مهار اتصال اورکسین A و B به گیرندههای اورکسین اثر میکند. اورکسینها، نورترنسمیترهای القای بیداری هستند و سوورکسانت با بلوک گیرندههای اورکسین، موجب خاموش کردن هوشیاری میشود. مطالعات بالینی نشان دادهاند که سوورکسانت موجب بهبود شروع خواب، ادامه خواب و طول مدت خواب میشود. مانند راملتئون، تجویز سوورکسانت در بیماران دچار احتباس حاد ادراری، بیماریهای انسدادی مجاری تنفسی یا افسردگی باید با احتیاط انجام شود.